در کتب اهل سنّت آمده است:

از عبدالله بن عبّاس روایت کرده‌اند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم چون از نبرد تبوک بازگشت، آهنگ حج عمره کرد. پس به کنار آرامگاه مادرش آمد و از پروردگارش خواست تا به او اجازه دهد که روز رستاخیر برای او شفاعت کند. امّا خداوند به او اجازه نداد و این آیه فرود آمد:

«ما کانَ لِنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَ لَوْ کانُوا أُولی قُرْبی»[۱]

بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند سزاوار نیست که برای مشرکان طلب آمرزش کنند، هر چند خویشاوند [آنان] باشند.

 

در پاسخ می گوییم:

این سخن از اساس، دروغ و ساختگی است، زیرا:

۱٫‌گذشت که پیروان مکتب امامت اتّفاق‌نظر دارند که پدر و مادر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و بلکه همه پدرانش تا آدم، مؤمن و درستکار شایسته بوده‌اند و اصلاً در میان آنان کافری وجود ندارد.

صدوق (ره) می‌گوید: آمنه دختر وهب نیز مسلمان بود.[۲]

گروهی از پیروان سایر مکاتب هم در این‌باره با امامیه موافق هستند. سیوطی چندین رساله در اثبات ایمان پدران پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نوشته است. از آن جمله:

«التعظیم و المنه فی أن أبوى رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فی الجنه»

  1. کعب گوید که در کتاب‌های آسمانی دیده است که پرده‌های بهشت را برای هیچ یک از آدمیان جز مریم و آمنه،‌ مادر محمّد یا احمد نزده‌اند.[۳]

  2. شیخ مفید گوید:

میان امّت اختلافی نباشد که چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از حجه الوداع فراغت یافت، به قبری کهنه چسبید و مدّتی دراز در کنار آن نشست. کسانی از حضرت پرسیدند: ای رسول خدا؛ این قبر کیست؟!

فرمود: این قبر مادرم، آمنه دختر وهب است. از خداوند متعال اجازه خواستم که آن را زیارت کنم. پس به من اجازه داد.[۴]

  1. خداوند متعال در سوره‌ی منافقون که در غزوه بنی مصطلق، یعنی چندین سال پیش از تبوک نازل شد، می‌فرماید:

«سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ»[۵]

برای آنان یکسان است: چه بر ایشان آمرزش بخواهی یا بر ایشان آمرزش نخواهی، خدا هرگز بر ایشان نخواهد بخشود، خدا فاسقان را راهنمایی نمی‌کند.

اگر خداوند منافق را نمی‌بخشد، آیا مشرک را که علناً اظهار شرک می‌کند، خواهد بخشید؟!

  1. چرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به یاد نیفتاد که برای مادرش آمرزش بخواهد مگر در اواخر عمر خود؟!

  2. امام صادق علیه السلام فرمود:

جبرئیل بر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرود آمد و گفت: ای محمّد؛ خدایت تو را سلام می‌رساند و می‌گوید: «همانا آتش را بر پشتی که تو را بر خود داشته و شکمی که تو را حمل کرده و دامنی که تو را کفالت کرده، حرام کردم.

پشت، پشت پدرت عبدالله بن عبد المطلب است و شکمی که تو را حمل کرد، شکم آمنه دختر وهب است و دامنی که تو را کفالت کرد، دامن ابو طالب.»[۶]

در روایت دیگری، فاطمه بنت اسد را هم افزده است:

  1. از امام علی علیه السلام مروی است که فرمود:

« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ إِنَّ اللَّهَ مُشَفِّعُکَ فِی سِتَّهٍ بَطْنٍ حَمَلَتْکَ آمِنَهَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَکَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ کَفَلَکَ أَبِی طَالِبٍ وَ بَیْتٍ آوَاکَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ کَانَ لَکَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ. قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؛ وَ مَا کَانَ فِعْلُهُ؟ قَالَ کَانَ سَخِیّاً یُطْعِمُ الطَّعَامَ وَ یَجُودُ بِالنَّوَالِ…[۷]

جبرئیل علیه السلام به من فرمود: خداوند شفاعت تو را در شش مورد می‌پذیرد، شکمی که تو را حمل کرده و او آمنه دختر وهب است و پشتی که تو را بر خود داشته و او عبدالله پسر عبدالمطلب است و دامنی که تو را کفالت کرده و او ابوطالب است و خانه‌ای که تو را پناه داده و او عبدالمطلب است و برادری که در دوره جاهلی داشتی. گفته شد: ای رسول خدا؛ آن برادرت چه کار پسندیده داشت؟ فرمود: بخشنده بود، خوارک و نعمت به دیگران ارزانی می‌داشت.

  1. تمام رازی در کتاب الفوائد از عبدالله بن عمر روایت آورده که گفت:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:

«إذا کان یوم القیامه شفعت لأبی و أُمّی و عمّی أبی طالب و أخٍ لی کان فی الجاهلیّه».[۸]

روز قیامت درباره‌ی چهار نفر شفاعت کنم: درباره‌‌ی پدرم و مادرم و برادری که در جاهلیت داشتم.

  1. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:

«إنّ اللَّه عزّوجلّ و عدنی فی أربعه: فی أبی و أُمّی و عمّی و أخٍ کان لی فی الجاهلیّه»[۹]

همانا خدای عزّوجل مرا درباره‌ی چهار نفر وعده داده است: درباره‌ی پدرم و مادرم و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم.

  1. روایات معصومین (علیهم السّلام) می‌‌گوید: پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سه باره عمره به‌جای آورد؛ در حدیبیه، عمره قضا و از جعرانه پس از طایف و حنین.[۱۰]

امّا روایات اهل سنّت، عمره چهارمی را بدان افزوده است؛ عمره‌ای در حجه الوداع در سال دهم هجرت.[۱۱]

بنابراین در سال نهم هجرت، یعنی پس از غزوه تبوک عمره‌ای نبود، چه بر مبنای روایات مکتب امامت و چه بر پایه‌ی احادیث مکتب خلافت!

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۰ 


[۱]ـ توبه: ۱۱۳٫ ر.ک: الغدیر، ۸/۱۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ۲/۳۶۶؛ دلائل النبوه، بیهقی، ۱/۱۸۹؛ المعجم الکبیر، ۱۱/۲۹۶؛ جامع البیان، ۱۱/۳۱؛ ارشاد الساری، ۷/۲۷۰؛ الدر المنثور، ۳/۲۸۳٫

[۲]ـ الاعتقادات، ۱۱۰؛ بحار الانوار ۱۵/۱۱۷٫

[۳]ـ بحار الانوار، ۱۵/۲۶۱؛ امالی، صدوق، ۳۵۷؛ روضه الواعظین، ۶۷٫

[۴]ـ الفصول المختاره، ۱۳۱؛ بحار الانوار، ۱۰/۴۴۱٫

[۵]ـ منافقون: ۶٫

[۶]ـ روضه الواعظین، ۱۲۱؛ بحار الانوار، ۱۵/۱۰۸؛ ۳۵/۱۰۹؛ الکافی، ۱/۴۴۶؛ معانی الاخبار، ۱۳۶؛ الجواهر السنیه، ۱۸/۲٫

[۷]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۴/۶۷؛ بحار الانوار، ۳۵/۱۰۸؛ الغدیر، ۷/۳۷۸؛ الخصال، ۲۹۴؛ بحار الانوار، ۱۵/۱۲۶٫

[۸]ـ ذخائر العقبی، ۷؛ الدرج المنیفه، ۷؛ مسالک الحنفا، ۱۴؛ ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ۴/۳۶۸؛ مکارم الاخلاق، ۴۴۲؛ بحار الانوار، ۸/۳۶؛ ۷۴/۵۸؛ مستدرک سفینه البحار، ۳/۶؛ تفسیر قمی، ۲/۲۵؛ نور الثقلین، ۳/۲۰۶٫

[۹]ـ تاریخ یعقوبی، ۲/۳۵؛ الغدیر، ۷/۳۷۸٫

[۱۰]ـ ر. ک: تذکره الفقهاء، ۸/۴۳۷؛ کشف اللثام، ۵/۲۲؛ المجموع، ۷/۱۷۰؛ وسائل الشیعه، ۱۱/۳۴۱٫

[۱۱]ـ المغنی، ۳/۴۱۱؛ کشف القناع، ۲/۴۸۳؛ نیل الاوطار، ۵/۲۶٫