آمادگی برای نصرت امام، «سرعت» و «سبقت» می خواهد. البته انسان در همۀ عمر باید مواظب باشد و لحظه شماری کند تا مبادا از آن لحظه عقب بماند. کسی که در این عالم می خواهد به امام خودش برسد و با امام خودش سالک شود و راه را با امامش طی کند، منتظر آن لحظه است. همۀ عمر مراقب است که ثانیه‌ها از کف او نرود، این می شود «سرعت». حادثه‌ها بر او «سبقت» نمی گیرند. گاهی انسان صبر می کند، حادثه‌ها هم می آیند و از انسان جلو می زنند.

 

هیچ وقت شب جمعه منتظر من نمی ماند. من اگر می خواهم شب جمعه را درک کنم، باید از قبل آماده شده باشم. هیچ وقت سحر منتظر من نمی ماند که من سیر خواب شوم و بعد بیدار شوم. من اگر می خواهم سحر را درک کنم، باید خوابم را تنظیم کنم تا فرصت از من سبقت نگیرد. اگر این نباشد تا بفهمم که سیر خواب شده ام یا نه، سحر گذشته است. نماز اول وقت هم همین طور است.

 

جوانی مثل باد می رود. هیچ وقت منتظر نمی ماند که شما مهیا شوید و از این جوانی استفاده کنید. اکثر انسان ها این گونه اند که وقتی جوانی از کفشان می رود، تازه به پشت سر نگاه می کنند و می فهمند که چه استفاده‌هایی می توانستند بکنند.

 

اینها اهل «سرعت» نیستند. «اهل سرعت» کسانی اند که قبل از اینکه جوانی تمام شود، بار جوانی شان را بسته اند. بعد که به پشت سرش نگاه می کند می بیند همه بهره‌اش را برده است. اگر از نو هم تکرار شود، همین طور است. بیش از این، کاری از او نمی‌آید. او خودش را برای شب جمعه، برای ذی الحجه، برای رمضان، برای شب امتحان آماده کرده است. «اهل سرعت» بودن یعنی این. کسی که همۀ فرصت‌های سال را از دست می‌دهد و هفتۀ آخر یا شب آخر به هر زحمتی می خواهد کتاب را تمام کند، او این کار را تمام نمی کند.