حضرت سکینه، دختر امام حسین(ع) که ما معمولاً وی را به صورت شخصی خردسال می شناسیم. افزون بر حضور در نهضت کربلا از آغاز تا پایان، تلاش های زیادی در صحنه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سال های بعد نیز داشته است که در این مقاله بدان می پردازیم.
نگاهی به زندگانی وی این نکته را روشن خواهد کرد که دستگاه خلافت اموی تا آنجا که توان داشته نسبت به خاندان علوی سختگیر و مشکل آفرین بوده است. مناسب می دانم قبل از ذکر برخی فضائل و سیره این بانوی گرامی سخن مرحوم نمازی را که در حدیث و رجال تحقیقاتی دارد و کلامی است جامع در معرفی سکینه نقل می کنیم.
وی می نویسد: سکینه عقیله بنی هاشم و دارای سیره ای نیکو بود، او صاحب فضل و دانش و فضیلت و کرم فراوان و عقل کامل و مکارم اخلاق بزرگوارانه و مناقب عالی و افتخارآمیز بوده است. او سرور زنان عصر خویش و زیباترین، ظریفترین و با اخلاق ترین آنان بود. سکینه در واقعه کربلا پانزده یا دوازده سال داشت که با پسر عمویش عبداللّه بن حسن(ع) که در کربلا شهید شد ازدواج کرده بود….(۱)

 


موقعیت علمی جناب سکینه


جناب سکینه نه تنها در زمینه شعر و ادب توانمند بود بلکه جزو راویان حدیث و ناقلان اخبار نیز بوده است گرچه اندکی از روایت های وی را ذکر کرده اند اما اخبار نشان می دهد که او توجه زیادی به قرآن و فقه داشته است. و به عنوان راوی حدیث در کتاب های رجالی و حدیثی مطرح است. برابر نقل طبرانی وی حدیثی را که عبارت آن در مجامع روائی با سندهای دیگر نیز گزارش شده از سکینه نقل کرده است. فائده غلام عبیداللّه بن ابی رافع نقل کرده که سکینه دختر امام حسین بن علی(ع) از پدرش نقل می کرد که رسول خدا(ص) فرمود: «حمله القرآن عرفاء اهل الجنه یوم القیامه؛ حاملان قرآن(۲) سروران اهل بهشتند در روز قیامت
اگر عرفاء را به معنای مصطلح بدانیم کار آنان نمایندگی مردم نزد حاکمان بوده است و حاکمان دستورات خود را از طریق آنان به مردم می رساندند در نتیجه حاملان قرآن واسطه بین مردم و خداوند در روز قیامت خواهند بود. در مجمع البحرین آمده است که عرفاء جمع عریف است و او مسئول قبیله یا جماعتی است. همچنین از ابن عباس نقل شده که در معنای حدیث گفته است یعنی آنان رئیسان اهل بهشت هستند.(۳)
ابن حیان در کتاب ثقات خود به معرفی جناب سکینه پرداخته و می نویسد: او از اهل بیت خود روایت می کند و از او اهل کوفه روایت می نمایند.(۴)
در کتاب های فقهی از جمله در کتاب های علامه حلی گزارشی از سیره جناب سکینه در رمی جمرات نقل شده و مورد بررسی قرار گرفته است.(۵)

 


موقعیت ادبی سکینه


گزارش های حضرت سکینه از واقعه کربلا که نقل شده در موارد متعدد همراه با شعر بوده است و این به جهت قریحه ادبی وی بوده است و همچنین از جناب سکینه در زمینه های گوناگون اشعاری نقل شده است که بیانگر توانمندی وی در عرصه ادبیات است. موقعیت ادبی سکینه به آنجا رسید که شاعران برای ارزش گزاری اشعار خود نزد او می آمدند و او را به عنوان ادیبی توانا و داوری منصف می شناختند و این موضوعی است که نمی توان آن را انکار کرد، گرچه برخی گزارش ها در اینباره ممکن است از برساخته های دستگاه اموی باشد که در ادامه به کینه توزی آنان نسبت به اهل بیت(ع) و سکینه و دفاع وی از امام علی(ع) اشاره خواهیم کرد.
شاعران توانمند و مشهور آن زمان به خبرویت وی در شعر معترف بودند و او را حکم قرار می دادند تا درباره اشعار آنان داوری کند زیرا به عقل و هوش و آگاهی های وی از شعر اعتماد داشتند.(۶)
ابن جوزی در منتظم می نویسد: در مهمانی سکینه دختر امام حسین(ع) جریر، فرزدق، کُثیَر، جمیل و نصیب از شاعران شرکت می نمودند، آنان چند روز در مدینه توقف کردند تا به آنها اجازه ورود داده شد و آنها بر سکینه وارد شدند سکینه در جائی نشست که آنها را می دید ولی آنان او را نمی دیدند، سکینه سخنان آنان را شنید، سپس خدمت کار وی که اشعار و احادیث را روایت می کرد آمد، و نظر سکینه را درباره اشعار آنان اعلام کرد.(۷) این گزارش به خوبی موقعیت ادبی و علمی سکینه و توانایی ها و دقت هائی که درباره شعر و شیوه داوری داشته است را نشان می دهد.

 


بخشندگی سکینه


سخاوت و بخشندگی از ویژگی های خاندان اهل بیت عصمت و طهارت بود امام سجاد(ع) در خطبه خود در شام یکی از خصوصیات برجسته خاندان علوی را بخشش آنان ذکر کرده است. آنچه نقل می شود این مطلب را نشان می دهد.
بخشش به دیگران از ویژگی های جناب سکینه بود او در هنگام داوری درباره اشعار به شعرا صله می داد در نقلی وی یک میلیون صله داده است.(۸) افزون بر این درباره بخشش وی نوشته اند برادرش علی بن الحسین امام سجاد(ع) قصد سفر حج و عمره داشت او هزینه سفر را به مقدار هزار درهم برای امام(ع) ارسال کرد حضرت وقتی که به حدود حره رسید و از مرکز شهر مدینه فاصله گرفت دستور داد آن پول ها را بین فقراء و مساکین حاشیه شهر تقسیم کنند.(۹)

 


ازدواج های سکینه


اکثر مورخان ازدواج های مکرر سکینه را ذکر کرده اند و شوهران وی عبارتند از: ۱٫ عبداللّه بن حسن که در کربلا شهید شد ۲٫ مصعب بن زبیر ۳٫ عبداللّه بن عثمان حزامی ۴٫ زید بن عمرو بن عثمان بن عفان ۵٫ اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان ۶٫ ابراهیم بن عبدالرحمن بن ابی عوف که دو نفر اخیر با وی همبستر نشدند و سخن درباره عبداللّه بن حسن گذشت.
شاید برای بسیاری جای این پرسش باشد که چگونه ازدواج های مکرر رخ داده است پیش از شرح این ازدواج ها توجه به چند نکته لازم است:


۱ – 
از زمان پیامبر و در صدر اسلام رسم و سنت بر آن بوده که زنان، بی شوهر نمی ماندند. زنانی که به هر دلیل شوهران خود را از دست می دادند چه آنان شهید می شدند و چه از دنیا می رفتند و چه شوهرانشان آنها را طلاق می دادند ازدواج مجدد می کردند و فرزندان و اقوام زن نسبت به آنان حساس نمی شدند و ازدواج مجدد مردان نیز برای زنان امری طبیعی بوده است. مثلاً اسماء دختر عمیس پس از شهادت جعفر طیار در سال هشتم هجری با ابوبکر که ازدواج کرد و محمد بن ابوبکر از او متولد شد، پس از مرگ ابوبکر در سال سیزدهم هجری با علی(ع) ازدواج نمود و نتیجه آن فرزندی به نام یحیی بود.(۱۰) با اینکه از امام باقر(ع) نقل شده که اسماء از زنان بهشتی است.(۱۱) همچنین بسیاری از همسران پیامبر اکرم(ص) زنانی بودند که شوهر خود را از دست داده بودند و حضرت همسر دوم آنها بود.


۲ – 
نسب و موقعیت اجتماعی افرادی مانند سکینه که دارای کمال و زیبایی نیز بودند باعث می شد که برابر فرهنگ حاکم بر آن زمان و سنت پیامبر(ص) عده ای از آنان خواستگاری کنند به ویژه که آنان نسب به پیامبر(ص) می بردند. از این رو می بینیم خاندان پیامبر زنان و مردان خود را به ازدواج همسران خویش پس از مرگ توصیه می کردند و در مواردی افراد خاصی را برای آنان در نظر می گرفتند. مثلاً فاطمه زهرا(س) به حضرت علی(ع) توصیه کرد پس از درگذشت وی با امامه دختر خواهرش زینب، ازدواج نماید. حضرت علی براساس وصیت حضرت فاطمه زهرا(س) نیز پس از شهادت آن بزرگوار(۱۲) با امامه ازدواج کرد.(۱۳)
بعد از شهادت حضرت علی(ع) امامه به توصیه آن حضرت با مغیره بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب ازدواج کرد(۱۴) – و این مطلب در روایت صحیح و منابع معتبر آمده است(۱۵)- چون حضرت می دانست که ممکن است معاویه به خواستگاری وی بیاید. گفته اند این نکته را حضرت به مغیره هم فرموده است .پس از اتمام عده امامه معاویه از او خواستگاری کرد و در نامه ای که به مروان نوشت هزار دینار برای وی فرستاد. امامه به مغیره پیام داد که اگر نیازی به ما داری اقدام کن وی نیز امامه را از امام حسن(ع) خواستگاری کرد.(۱۶)


۳٫ – 
از گزارش های مورخان استفاده می شود که دختران امام حسین(ع) پس از درگذشت شوهرانشان از سوی حاکمان بنی امیه خواستگاری شده اند و چون پاسخ منفی داده اند مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند این موضوع را راجع به سکینه و فاطمه نوشته اند. چند سال پس از درگذشت حسن بن حسن شوهر فاطمه، عبدالرحمان بن ضحاک حاکم مدینه از او
خواستگاری کرد و فاطمه به وی پاسخ منفی داد حاکم بر نظر خود اصرار می کرد و می گفت: اگر خواستگاری مرا رد کنی عبداللّه پسرت را به اتهام شرکت در مجلس شراب خواری دستگیر و در جمع مردم گردن می زنم و آبروی تو را می برم از این رو فاطمه به خلیفه که در آن زمان یزید بن عبدالملک بود شکایت کرد و او حاکم مدینه را عزل کرد عزل وی را در سال ۱۰۴ دانسته اند (۱۷) به همین جهت فاطمه پس از حسن بن حسن با عبداللّه بن عمرو بن عثمان بن عفان ازدواج کرد.(۱۸)

 


ازدواج دوم سکینه


اینک به بیان ازدواج های سکینه می پردازیم اولین شوهر سکینه عبداللّه بن حسن پسر عموی آن بزرگوار بود که در کربلا شهید شد که شرح آن گذشت. دومین شوهر سکینه مصعب بن زبیر بوده است وی مهریه سکینه را یک میلیون درهم قرار داد و امام سجاد(ع) او را نزد شوهر برد سکینه دختری از وی به نام فاطمه داشت(۱۹) برخی نام وی را رباب دانسته اند.(۲۰) در سفر حجی همراه مادرش بوده است(۲۱) و در خردسالی از دنیا رفت.
مصعب بن زبیر حاکم کوفه بود و همو بود که با مختار جنگید و گرفتار جنگ با عبدالملک مروان شد قبل از جنگ که احساس می کرد کشته خواهد شد نامه ای به سکینه نوشت.(۲۲) وقتی که در جنگ کشته شد، مردم کوفه از سکینه خواستند که در کوفه بماند و بر او درود فرستادند پاسخ داد: خداوند می داند که من شما را دشمن دارم شما جدم علی و پدرم حسین و برادرم علی و همسرم مصعب را کشتید پس چگونه به دیدار من آمده اید(۲۳) و گفت:
«
لعنکم اللّه یا اهل الکوفه ایتمتمونی صغیره و ارملتمونی کبیره؛ ای اهل کوفه خداوند شما را لعنت کند شما مرا در کودکی یتیم و در بزرگسالی بیوه کردید
و حالا از من می خواهید در میان شما باشم.
پس از مدتی عبدالملک مروان از سکینه خواستگاری کرد ولی وی نپذیرفت و این باعث کینه دستگاه خلافت مروانی با سکینه شد.(۲۴)
مسئله ای فقهی:


فقها شیعه از این ازدواج های سکینه استفاده فقهی کرده اند چون این ازدواج سکینه جزو مسلمات تاریخ است و اعتقادات مصعب نیز روشن که امامت را باور نداشته است. از این رو گفته اند: این نشان می دهد که ازدواج زنان شیعه با مردان غیر شیعه از مسلمانان جایز است و باطل نمی باشد.


مرحوم خوانساری در جامع المدارک می نویسد:
آیا می بینی که ازدواج سکینه دختر امام حسین(ع) با مصعب بن زبیر که حالش معلوم است باطل باشد.(۲۵)
یعنی اشکال در صحت چنین ازدواج هایی نیست بنابراین اگر در زمانی از این موضوع نهی شده است و به نفی آن فتوا داده اند به جهت مسائل خاص آن مقطع بوده است.


مرحوم تهرانی هم در کتاب امام شناسی در این ارتباط می نویسد:
«
ازدواج سکینه بنت الحسین(ع) با مصعب بن زبیر از مسلمات تاریخیه است، چرا ما باید به واسطه انحراف مصعب آن را رد کنیم؟ در حالی که روی قرائن تاریخیه شاید حال مصعب در آن وقت خراب نبوده است و شاید مسائل جنبی به قدری قوی بوده است که ما اینک نتوانیم درست آن را تجزیه و تحلیل بنمائیم

البته واقعیت این است که ازدواج سکینه تا آخرین لحظات زندگی مصعب ادامه داشته است.(۲۶) در کتاب فقه الصادق نیز این ازدواج ها را دلیل بر جواز ازدواج زنان شیعه با مردان عامه می داند.(۲۷)

 


ازدواج های دیگر سکینه


پس از مصعب، سکینه با عبداللّه بن عثمان بن عبداللّه بن حکیم بن حزام ازدواج کرد و سه فرزند از وی متولد شد عثمان، که لقبش قرین بود و فرزندانی از وی باقی ماند و حکیم و ربیحه.(۲۸)
ازدواج بعدی سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان برادر عمر بن عبدالعزیز(۲۹) و حاکم مصر بود سکینه گفت مصر آب و هوای خوبی ندارد اصبغ، شهرکی برای وی ایجاد کرد که به آن شهر اصبغ می گفتند ، عبدالملک مروان وقتی متوجه این ازدواج شد به او دستور داد که یا مصر را انتخاب کند یا سکینه را او سکینه را طلاق داد و بیست هزار درهم برای وی فرستاد.(۳۰) برابر نقلی سکینه به طرف مصر حرکت کرد به دمشق که رسید اصبغ از دنیا رفت(۳۱) اصبغ در جوانی در سال ۸۶ درگذشت.(۳۲) شاید دستگاه خلافت در مرگ وی بی تأثیر نبوده است.
از منابع تاریخی استفاده می شود که دستگاه خلافت نقش مهمی در جدائی های سکینه داشته است و کینه توزانه نمی خواسته وی دارای زندگی آرامی باشد.

 


سکینه و مبارزه با خلافت امویان


او در طول زندگی اش با دستگاه خلافت اموی مخالفت می کرد و کینه ای خاص نسبت به شامیان داشت زیرا بسیاری از مشکلات را از ناحیه آنان می دانست. نوشته اند روزی به رئیس شهربانی مدینه خبر داد که یک مرد شامی به خانه ما وارد شده است پاسبان ها را بفرست تا از ما حمایت کنند او نیز جمعی را فرستاد وقتی آمدند، سکینه در را گشود و رو به کنیزان خود دستور داد که یک حشره ای را که در خانه بود بیاورند و گفت: این مرد شامی است که از او شکایت داریم! آنها خندیدند و رفتند.(۳۳)
در دوره سخت و سیاه بنی امیه که سب علی(ع) در سرتاسر جهان اسلام رایج بود وی با کسانی که در مدینه در حضور وی علی(ع) را سب می کردند به مبارزه می پرداخت. نوشته اند وقتی مروان بن حکم علی(ع) را سب می کرد سکینه هم او را و پدرش را دشنام می داد.(۳۴) در زمانی که در روزهای جمعه ابن مطیر حاکم اموی در خطبه های جمعه علی(ع) را شتم می کرد سکینه و کنیزانش در پیش حاکم، او را شماست و سرزنش می کردند. ابن مطیر نیز به محافظان خود می گفت: کنیزان سکینه را کتک بزنند.(۳۵)

 


درگذشت سکینه و مزار ایشان


سکینه در پنجم ماه ربیع الاول سال ۱۱۷ در مدینه درگذشت خلیفه در شام هشام بن عبدالملک بود و حاکم مدینه ابن مطیر، خالد بن عبدالملک بن الحارث بن حکم. پس از درگذشت سکینه حاکم مدینه پیام داد که او را دفن نکنید تا بر او نماز بخوانم و پیش از ظهر از مدینه خارج و به جنگل های اطراف رفت نماز ظهر خوانده شد نیامد، نماز مغرب را خواندن، وی نیامد جنازه را در بقیع قرار داده بودند که بر اثر گرما نگران بودند که جسد دچار بوی بد شود از این رو خواسته شد که عود و بخور در کنار جنازه او دود کنند. محمد بن عبداللّه پسر خواهرش فاطمه دختر امام حسین(ع)، سی دینار بخور خرید و در کنار نعش دود کردند بعد از نماز عشا حاکم مدینه آمد و به شیبه بن نصاح دستور داد بر جنازه نماز بخواند.(۳۶) این نشانه کینه وی نسبت به جناب سکینه است که به عمد این گونه عمل کرد تا از وی انتقام بگیرد. زیرا در برابر سب علی(ع)، با شجاعت و بدون ترس و هراس از حکام ستمگر اموی مروانی او را سب می کرد.


مورخین اتفاق نظر دارند که آن بانوی بزرگ در مدینه به خاک سپرده شده است. البته تصریح نشده که قبر او در بقیع است ولی طبع قضیه همین را اقتضا می‏‌کندوقبری که امروزه در قبرستان باب‌الصغیر دمشق سوریه واقع است و در گمان برخی، منسوب به سکینه(س) می‏‌باشد همان گونه که مرحوم سیدمحسن امین تصریح و تأکید کرده است هیچ ارتباطی به حضرت سکینه(س) جز تشابه اسمی ندارد و بی‏‌شک مربوط به سکینه دیگری است که دختر یکی از ملوک بوده است. چنان که بر صندوقی که بر این قبر نهاده بودند به خط کوفی مشجّر عنوان «سکینه بنت الملک …» نوشته شده بوده و مرحوم حاج شیخ عباس قمی نیز آن را دیده و برای مرحوم سیدمحسن امین بازگو نموده است. خود مرحوم امین نیز آن را دیده و تصریح می‏‌کند که مربوط به دختر یکی از ملوک است که نام سکینه را داشته و چون صندوق از کلمه «الملک» به بعد دچار شکستگی شده است معلوم نیست که کدام شاه و حاکم مراد است.بنابراین آن گونه که همه مورخین نوشته‏‌اند سکینه(س) در مدینه مقیم بوده و در آنجا نیز رحلت نموده است و طبعا قبر او نیز باید در بقیع باشد. (۳۷)

 


.
برخی نیز گفته اند وقتی که سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان که در مصر بود ازدواج کرد و از مدینه به طرف مصر حرکت کرد و در دمشق درگذشت.(۳۸) از این رو در قبرستان باب الصغیر، قبری منسوب به سکینه است ولی قول اول درست می باشد. درود خداوند و اولیاء الهی و همه پاکان عالم بر روح بلند بانوی بزرگ ما حضرت سکینه سلام الله علیها.

 

 

منبع:پرسمان



پی نوشتها:
۱٫
مستدرکات علم الرجال، ج۸، ص۵۸۰، شماره ۱۸۰۹۱.
۲٫
معجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۱۳۲، ح۲۸۹۹.
۳٫
مجمع البحرین، واژه عرف.
۴٫
ثقات، ج۴، ص۳۵۲.
۵٫
تذکره الفقهاء، ج۸، ۲۱۵؛ چاپ قدیم، ج۱،ص ۳۷۶؛ منتهی المطلب، ج۲، ص ۷۳۰؛ المغنی، ابن قدامه، ج۳، ص ۴۴۶.
۶٫
عیون الاخبار، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۳۱۲، تاریخ مدینه دمشق، ج ۶۹، ص ۲۱۸.
۷٫
المنتظم، ج۷، ص۱۷۸.
۸٫
الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۹۳.
۹٫
الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۹۳.
۱۰٫
ر.ک: سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالؤمنین(ع)، ج۲، ص۲۴۷.
۱۱٫
همان، ص۲۴۳.
۱۲٫
بحارالانوار، ج ۴۲، ص۹۲؛ قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۱، ص۴۷۱، دارصادر، بیروت؛ مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۸.
۱۳٫
منتهی الآمال، محدث قمی، ج۱، ص۲۳۱؛ منتخب التواریخ، ملاهاشم، ص۱۴۳.
۱۴٫
بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۶۶.
۱۵٫
تهذیب الاحکام، ج ۸، ص۲۵۸، ح۱۶۹ و ج۹، ص۲۴۱، ح۲۸؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۹۸، ح ۵۴۵۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۲۶ و ج۱۵، ص۴۷۴؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۰۰؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۶۲.
۱۶٫
الاصابه، ج ۸، ص۲۵؛ انساب الاشراف ،ج۲،ص ۶۸؛ الاستیعاب،ج۴،ص ۱۴۴۸ و ۱۷۸۹؛ المعارف، ص۱۲۷.
۱۷٫
الکامل، ابن اثیر، ج۵، ص۱۱۳.
۱۸٫
انساب الاشراف، ج۲، ص ۴۷ و ج ۸، ص۲۴۵، البدایه و النهایه، ج۹، ص۲۵۶.
۱۹٫
المنتظم، ابن جوزی، ج۷، ص۱۷۶؛ انساب الاشراف، ج۲ ،ص۴۱۵.
۲۰٫
اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۹۱؛ مستدرکات علم الرجال، ج۸، ص۵۸۰.
۲۱٫
طرطوسی، سراج الملوک، ص۲۳۲.
۲۲٫
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۳، ص۲۹۶.
۲۳٫
اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۹۲.
۲۴٫
انساب الاشراف، ج۲، ص ۴۱۵.
۲۵٫
جامع المدارک، ج۴، ص۲۵۹
۲۶٫
امام شناسی، ج۱۵، ص۳۳۹.
۲۷٫
فقه الصادق، روحانی، ج۲۱، ص۴۷۷.
۲۸٫
جمهره انساب العرب، ص۵۴.
۲۹٫
تذکره الخواص، سبط بن جوزی، ج۲، ص۲۴۴.
۳۰٫
اعلام النساء، ج۲، ص۲۲۱.
۳۱٫
مختصر تاریخ دمشق، ج۱، ص۱۱۲.
۳۲٫
الاعلام، ج۱، ص۳۳۳.
۳۳٫
اعلام النساء، ج۲، ص۲۲۲.
۳۴٫
الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص ۱۸۳.
۳۵٫
اعلام النساء، ج۲، ص۲۲۳.
۳۶٫
انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۸.
۳۷٫
امین عاملی‏، سید محسن، أعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۹۲٫
۳۸٫
مختصر تاریخ دمشق، ج۱، ص۱۱۲.