بعضی ها، دختر را به پنبه و پسر را به آتش تشبیه می‌ کنند و معتقدند نزدیک شدن این دو به یکدیگر به طور طبیعی، به شعله وری کشیده می‌ شود. از سوی دیگر برخورد دختر و پسر جوان در جامعه امروزی، امری اجتناب ناپذیر است. نمی‌ توان انتظار داشت که آنها وجود یکدیگر را نادیده گرفته یا به محض مشاهده  هم، از یکدیگر فرار نمایند. نفی مطلق ارتباط میان دو جنس، به اندازه ارتباط مطلق میان آن دو زیان بار و اسفناک است. بنابراین باید با آگاهی و اراده قوی غریزه جنسی مدیریت شود.

 

دختر و پسر نوجوان اگر در ابتدای بلوغ خود را درگیر دل بستگی های مجازی نکند و با حفظ احساسات پاک خود تا زمان مناسب برای ازدواج صبر نماید، از بسیاری از نارسایی های روحی و روانی و جنسی مصون می‌ ماند.

والدین و مربیان تربیتی که مسئولیت اصلی در تربیت نسل جوان را برعهده دارند: یا اصلاً نمی‌ دانند با فرزندان چگونه باید رفتار نمایند. یا خود به آموزه های دینی و تربیتی آگاه و پای بند نیستند و یا نمی‌ دانند که رفتار صحیح را چگونه باید به فرزندان منتقل کرد یا نمی‌ خواهند و یا نمی‌ توانند، در صورتی‌که اگر والدین و مربیان تربیت و تقوای رفتاری و جنسی را در فرزندان و نوجوانان نهادینه کنند، تقوای درونی را در وی بنا نهاده و تقویت کرده اند. فطرت بیدار و تقوای درونی برترین نگهبان هر فرد است و در این صورت نیازی به مراقبت های پنهان و آشکار نیست.

 

در صورتی که نوجوانی با بیداری تدریجی غریزه جنسی طی شود و نوجوان فرصت یابد تا آشفتگی ها و غرایز خود را به واسطه پدیده حیا، تا حدی کنترل نماید و تعادل و تعالی بخشد، کم کم گرایشی انسانی به سمت جنس مخالف خود احساس می‌ کند. این احساس مقدمه بسیار خوبی برای یک ازدواج موفق است.

ثمره روابط ناسالم بین دختر و پسر، بدبینی و حس عدم اعتماد به جنس مخالف است که نتیجه آن در ازدواج معلوم می‌ گردد اما بنیان یک ازدواج سالم و موفق داشتن اعتماد و خوش بینی نسبت به جنس مخالف است.

روش های نادرست ارتباط بین دختران و پسران، منجر به برخوردهای نامناسب، با رویکردهای ذیل می‌ شود:

– شرم افراطی،

– دست پاچگی و هیجان زدگی،

– خشکی، سردی و محدودیت و به دور از آداب معمول و مشروع؛

– پرخاشگری، بی عاطفگی، ترش رویی؛

– کینه توزی، ناسازگاری، قهرآمیز بودن؛

این روش ها توسط کسانی عمل می‌ شود که با آموزه های دینی آشنایی چندانی نداشته اما می‌ خواهند به ظاهر دین دارانه عمل کنند و یا بی باکانه تصمیم بگیرند.

 

دختر دانشجویی بود که خانواده مقید و دین داری نداشت و خواستار این بود که برخلاف باورهای خانوادگی خود مطابق آموزه های دینی زندگی کند. برخورد عملی وی با دانشجویان پسر حتی دانشجویان مذهبی، برخوردی سرد، خشک و حتی گاهی دور از ادب بود به همین جهت کسی خواستار ازدواج با وی نبود و همین مسئله وی را نگران کرده بود. سؤال اصلی او این بود که آیا در جلسه خواستگاری می‌ شود با خواستگار خود شوخی داشته باشیم؟ علت این سؤال این بود که وی گمان می‌ کرد برای اثبات خوش اخلاقی اش باید کاری انجام دهد و شوخی در جلسه خواستگاری، با نامحرم را بهترین راه دیده بود. وقتی به وی پاسخ منفی داده شد، بلافاصله سؤال کرد پس خواستگار از کجا بفهمد که من خوش اخلاقم؟!

این دختر و مشابه او نمی‌ دانند که مجموع رفتار ما در اجتماع است که قضاوت در مورد ما را شکل می‌ دهد و پسر همکلاسی با پسر خواستگار فرقی ندارد و در هر دو مورد باید ضوابط را رعایت کرد و در این گونه موارد بیشتر باید از مانع تراشی های بی جا مانند ادامه تحصیل و سخت نکردن شرایط ازدواج، جلب اعتماد کرد و برای یک زندگی ساده و سالم، آمادگی خود را اعلام کرد.