ویژگی‌های امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان 2

شیخ صدوق با سند خویش از امام صادق (ع) روایت می‌کند که: در پاسخ سؤال عماره دربارۀ اصحاب امام حسین (ع) و شهادت طلبی‌شان، فرمود: پرده از برابر دیدگانشان کنار رفت، جایگاه خود را در بهشت دیدند، هر کدام به سوی مرگ می‌شتافتند تا به حوری بهشتی برسند و جایگاه خود را در بهشت دریابند. […]

ویژگی‌های امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان 1

شیخ صدوق روایت می‌کند: امام سجّاد (ع) فرمود: چون کار بر حسین بن علی (ع) دشوار شد، همراهانش به آن حضرت نگاه کردند. وی برخلاف آنان بود. هر چه کار سخت می‌شد، آنان رنگ می‌باختند و می‌لرزیدند و دلهاشان هراسان می‌شد، ولی حسین (ع) و برخی همراهان ویژۀ آن حضرت رنگ چهره‌هاشان تابان‌تر و اعضایشان […]

مژده به یاران در روز عاشورا

راوندی با سند خویش از امام باقر (ع) روایت می‌کند: امام حسین (ع) پیش از شهادت به اصحاب خویش فرمود: رسول خدا فرمود: پسرم! تو به سرزمین عراق کشانده می‌شوی، سرزمینی که میعادگاه پیامبران و اوصیای انبیاست و «عمورا» خوانده می‌شود و آن‌جا به شهادت می‌رسی. گروهی از یاران تو نیز شهید می‌شوند که سوزش […]

کسی که بدهکار است، همراه من کشته نشود

بغدادی به سند خود از موسی بن عمیر نقل می‌کند که پدرم گوید: حسین بن علی (ع) مرا دستور داد: ندا بده «کسی که بدهکار است، همراه من کشته نشود». این را میان غلامان هم اعلام کن. چون از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: هر کس بمیرد در حالی که بدهکار باشد، روز قیامت […]

نزول نصرت الهی 2

طریحی گوید: چون امام حسین (ع) در میدان کربلا قرار گرفت، گروه‌هایی از جن، پروازکنان آمدند و گفتند: ما یاوران توییم، هر دستوری داری بده. اگر فرمان دهی دشمنت را بکشیم، چنین می‌کنیم. امام دعای خیرشان کرد و فرمود: من با سخن جدّم رسول خدا مخالفت نمی‌کنم که دستور داد هر چه زودتر نزد او […]

نزول نصرت الهی 1

سیّدبن طاووس از امام صادق (ع) روایت می‌کند که فرمود: از پدرم شنیدم چون حسین (ع) و عمر سعد رویاروی شدند و جنگ درگرفت، خداوند نصرت و یاری خود را فرستاد، آن‌چنان که بالای سر امام بال و پر گشود. آن‌گاه امام مخیّر شد که بر دشمنانش پیروز شود یا به دیدار خدا رود. امام، دیدار […]

گفتگوی امام حسین علیه السلام با کوفیان 2

سیّد بن طاووس افزوده است: چون امام این خطبه را خواند و دخترانش و خواهرش سخن او را شنیدند، گریه و شیون کردند و صدای ناله‌هایشان بلند شد. امام، برادرش عبّاس و پسرش علی اکبر را فرستاد که آنان را آرام کنید. به جانم سوگند گریۀ آنان بسیار خواهد بود.     و زاد سیّد […]

گفتگوی امام حسین علیه السلام با کوفیان 1

شیخ صدوق گوید: امام برخاست و تکیه بر شمشیر خود داد و با صدایی رسا ندا داد: شما را به خدا آیا مرا می‌شناسید؟ گفتند: آری، تو پسر و نوادۀ رسول خدایی. فرمود: شما را به خدا آیا می‌دانید جدّم رسول خداست؟ گفتند: آری. فرمود: شما را به خدا آیا می‌دانید مادرم فاطمه دختر پیامبر […]

خطبه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه

خوارزمی با سند خویش از  عبد الله بن حسن نقل می‌کند: چون عمر سعد سپاه خود را برای جنگ با حسین (ع) سامان داد و هر کس را در جایگاه خود قرار داد و پرچم‌ها را در جایگاه‌های خود برافراشت و حسین (ع) هم یاران خود را آراست و آنان را در جناح چپ و […]

خطبه امام حسین علیه السلام هنگام رویارویی با آنان

شیخ مفید گوید: امام اسب خود را خواست. سوار شد و با صدای بلند فریاد زد (در حالی که بیشترشان می‌شنیدند): ای اهل عراق، ای مردم! سخنم را بشنوید و شتاب نکنید تا موعظه‌ای شایسته کنم و عذر آمدنم را بگویم. اگر انصاف به خرج دادید، بدین وسیله کامیاب‌ترید، وگرنه «تصمیم خود را بگیرید و […]

بی میلی امام حسین علیه السلام به آغاز جنگ

شیخ مفید از امام زین العابدین (ع) روایت می‌کند: دشمنان آمدند و اطراف خیمه‌گاه امام به جولان پرداختند. خندق پر از آتش مشتعل را دیدند. شمر با صدای بلند فریاد زد: ای حسین! قبل از قیامت دچار آتش شده‌ای. امام پرسید: او کیست؟ گویا شمر بن ذی الجوشن است. گفتند: آری. امام فرمود: ای پسر […]

آمادگی عمومی در دو لشکر 4

شیخ صدوق با اسناد خود از امام صادق علیه السلام  چنین روایت می‌کند: امام  آنان را برای جنگ آرایش داد و دستور داد در گودال پشت لشکرگاه خود آتش افروختند تا از یک سو با آنان بجنگد. سواره‌‌ای از سپاه عمر سعد به نام ابن ابی جویریه چون نگاهش به آتش‌های برافروخته افتاد، دست و […]

آمادگی عمومی در دو لشکر 3

بلاذری گوید: امام حسین (ع) دستور داد نی و هیزم در گودی پشت خیمه‌ها ریختند که مثل یک نهر بود و شبانه آن را حفر کرده بودند و مثل خندق شده بود. در آن نی‌ها و هیزم‌ها ریختند و گفتند: صبح که شود و با ما جنگ آغاز کنند، در آن‌ها آتش می‌افکنیم تا از […]

آمادگی عمومی در دو لشکر 2

دینوری گوید: امام حسین (ع) یاران خود را که 34 سواره و 40 پیاده بودند، آراست. زهیر بن قین را که بر میمنه و حبیب بن مظاهر را بر میسره گماشت. پرچم را به برادرش عباس سپرد، سپس خود ایستاد و آنان هم همراه او در مقبال خیمه‌‌ها ایستادند.     قال الدینوریّ: و عبّى […]