عوامل و زمينه های عدم پذيرش ولايت اميرالمؤمنين علیه السلام در کلام حضرت زهرا علیها السلام

در هر گرایش یا عدم گرایش به جریانی فکری یا فرهنگی، دلایل و زمینههایی وجود دارد _ اعم از روانی، اجتماعی، فکری و عملی _ که جهتگیری انسان را بهسویی رقم میزند. پس از کودتای سقیفه و مشخص شدن موضع هر گروه از مخالفان رهبری مولای متقیان علیه السلام ، حضرت صدیقۀ طاهره علیها السلام به روشنگری و بیان عوامل و زمینههای عدم ایمان و تسلیم به ولایت حضرت امیر علیه السلام پرداختند.
نوشتار پیش رو درصدد است با بررسی خطبهها، گفتوگوها و روایات صادره از حضرت صدیقۀ طاهره علیها السلام در این زمینه، به واکاوی پدیدارشناسانۀ عدم گرایش مردم به ولایت امیر مؤمنان علیه السلام بپردازد. این عوامل، ذیل دو سرفصل کلی، عوامل بیرونی (تاریخی _ اجتماعی) و زمینههای درونی (روانی _ اعتقادی _ عملی)، و نهایتاً در پنج عنوان قرار میگیرند.
عوامل بیرونی که موجب عدم پذیرش ولایت یا نکث پیمان غدیر و یا انکار امامت حضرت شدند درواقع اتفاقاتی خارجی هستند که انگیزانندههای مهم و قابلتأملی ازنظر تاریخی _ اجتماعی محسوب میگردند. در طرف دیگر، زمینههایی درونی که بستر و خاستگاه عملکردها و برون دادهای رفتاری شدند نیز از مهمترین نکاتی است که در کلام حضرت زهرا علیها السلام بدانها تأکید شده و موردبررسی این نوشتار است.
ديدگاه عالمان امامی پيرامون روايات نخستين مخلوق

شناخت نقطۀ شروع خلقت و اولین موجودی که خداوند متعال آن را پدید آورد، از مسائل مهمّی است که در معارف الهی موجود در میراث علمی ائمۀ اطهار علیهم السلام بدان پرداخته شده است. در گزارشهایی که در متون روایی امامیّه آمده، موجودات مختلفی بهعنوان اولین مخلوق معرفیشدهاند. در این میان نور اهلبیت علیهم السلام ، بیشترین گزارشها را به خود اختصاص داده است. عقل، حقیقت محمدیّه، ماء و نور پیامبر اکرم و اهلبیت علیهم السلام اموری هستند که در کلام اندیشمندان امامیة بهعنوان نخستین مخلوق قلمداد شدهاند، اگرچه برخی از ایشان حقیقت همۀ آنها را همان نور اهلبیت علیهم السلام دانستهاند. این نوشتار به بررسی دیدگاههای اندیشمندان امامیّه دربارۀ این مجموعه از روایات میپردازد.
نظریۀ استيلاء در فرايند نصب امام از ديدگاه اهل سنت و جماعت

سه شیوۀ انتخاب اهل حلّ و عقد، استخلاف و قهر و غلبه، در اندیشۀ سنّتی اهل سنّت و جماعت بهعنوان راههای استقرار حاکم و انعقاد حکومت در نظر گرفته شده است. شیوۀ قهر و غلبه در استقرار حاکم در حالی ازنظر برخی اندیشمندان اهل سنّت بدون هیچ قید و شرطی با استناد به برخی احادیث و سیرۀ برخی صحابه پذیرفته شده که به نظر میرسد این نظر با آیات قرآن، احادیث نبوی و سیرۀ برخی دیگر از بزرگان صحابه و تابعین منافات دارد. بعضی متفکران اهل سنّت برای توجیه شیوۀ قهر و غلبه، به قاعدۀ «الضرورات تُبیح المحظورات» و یا قاعدۀ «لا ضرر» تمسّک نمودهاند؛ اما به نظر میرسد استناد به این قواعد نیز ناتمام است. علاوه بر آن، معتزله نیز این شیوه را در نصب امام نپذیرفتهاند. بر این اساس، در این مقاله تلاش خواهد شد ضمن اشاره به ادلۀ مورد استناد برای توجیه شیوۀ قهر و غلبه در اندیشۀ سنّتی اهل سنّت، این ادلّه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.
بررسی محتوايی احاديث حضور اهلبيت علیهمالسلام در هنگامـۀ احتضار و نقد برخی از ديدگاه ها

احادیث حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار، در حجم گستردهای از میراث مکتوب امامیّه انعکاس یافته و سند آنها در نگاه بسیاری از دانشمندان امامیّه معتبر است و در گونه شناسی احادیث، در دستۀ «متواتر معنوی» طبقهبندی میشوند؛ امّا از دیرباز دربارۀ محتوای این احادیث، دیدگاههای ناهمگونی وجود داشته است که نمونۀ آن را در اتخاذ رویکرد تأویلی به این روایات توسط شیخ مفید و سیّد مرتضی رحمهماالله میتوان یافت. بررسی محتوای احادیث احتضار میتواند در برداشت صحیح از آنها که از سویی بیانگر نتایج فراوان برای محتضر و از سویی دیگر، نشانگر منزلت پیشوایان شیعه است، مفید واقع شود.
در این پژوهش با رویکردی توصیفی_ تحلیلی، با استناد بهتصریح واژگانِ موجود در روایات و شواهد ارائهشده، مشاهده و حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار مؤمن و کافر، ثابت گردیده و دیدگاههای دیگر نقد و بررسی شده است.
منبع شناسیِ موضوع «رجعت»

رجعت در لغت به معنای بازگشت، و در اصطلاح به معنای بازگشت جماعتی از افراد به زندگی دنیا قبل از قیامت است. رجعت یکی از اعتقادت شیعیان است که اهل سنت به آن باورمند نیستند. شیخ صدوق در کتاب اعتقادات میگوید: «اعتقاد در باب رجعت این است که برگشتن به دنیا حق است»[4]. قرآن و روایات هرکدام بهنوعی به مسئلۀ رجعت اشاره دارند. ازجمله آیات معروف در باب رجعت، آیۀ 83 از سورۀ نمل است:<وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ>؛ «و روزی که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند محشور میگردانیم، پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیوندند».
سپاه اسامه و تأثير آن در شکلدهی تاريخ سياسی اسلام

در این مقاله ابتدا متن گزارشهای مرتبط با تشکیل سپاه اسامه بررسی شده و سپس چرایی تشکیل سپاه، علت تأکید پیامبر بر حرکت سپاه و دلیل عدم حرکت آن، مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی یکی از دقیقترین سیاستهای حکومتی رسول خدا صلیالله علیه وآله را آشکار میسازد و از آنجاییکه تحلیل علل فوق مبتنی بر تذکار وقایع چند ماه آخر عمر ایشان و نیز بررسی روزشمار تشکیل سپاه بوده، به این دو جهت بهاختصار پرداخته شده است.[2]
برادران نواصب «ذهبی»

برگرفته از کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر» جزء 1 ص 243 و 244
اعتبارسنجی «حديث امان» در روايات اهل سنت

در «حدیث امان»، رسول خدا صلیالله علیه وآله با تشبیه اهلبیت علیهمالسلام به ستارههای آسمان، وجود آنان را سبب امنیت امت خواندهاند. متن مشهور این حدیث «النجوم امان لاهل السماء و اهلبیتی امان لامتی» است. باوجوداینکه این حدیث در روایات اهل سنت از طریق پنج راوی از رسولالله صلیالله علیه وآله گزارششده، ولی مورد تضعیف برخی نویسندگان قرار گرفته است. بر اعتبار مشهورترین نقل آن، دلایل چندی وجود دارد؛ اما به فرض اگر آنها را نیز نپذیریم، میتوان گفت کثرت طرق نقل، جبرانکنندۀ ضعف برخی رجال آن بوده و صدور این حدیث را از پیامبر صلیالله علیه وآله به اثبات میرساند؛ زیرا محدثان اهل سنت روایاتی با این شرایط را پذیرفتهاند. درنتیجه این حدیث بر اساس قواعد رجالی اهل سنت حجت خواهد بود.
عصمت امام و خاستگاه آن در قصص قرآن کريم

«عصمت امام» یکی از مهمترین مباحث کلامی است که از دیرباز تاکنون در میراث کلامی امامیه ذیل شرایط امامت واکاوی شده است؛ لیکن استنادات متکلمان در این باب علاوه بر استنادات روایی و عقلی، بیشتر در ارتباط با آیاتی چون آیات تطهیر، اولی الأمر و آیاتی ازایندست بوده است؛ حالآنکه در قصص قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دستهای از آنها، بر عصمت امام دلالت دارد و گروهی دیگر به خاستگاه عصمت امام اشاره میکند که هر دو دسته، کمتر مورد استناد متکلمان امامی قرار گرفته است. در این نوشتار تلاش شده است بر پایۀ روش توصیفی_ تحلیلی، ظرفیت قابل توجه این دست از آیات قصص در موضوع عصمت امام، معرفی و تبیین شود. برای این منظور، مقاله در دو بخش ادلۀ عصمت امام و خاستگاه عصمت امام سامان یافته است.
نصّ جلی بر امامت اميرالمؤمنين علیهالسلام در شب معراج

یکی از مهمترین مباحث امامت، گفتگو پیرامون راههای تعیین امام است. در این میان، بهترین راه تعیین امام، نصّ بوده که موردپذیرش اندیشمندان مذاهب اسلامی است. نصّ از جهت وضوح دلالت به دو قسم «نصّ جلی» و «نصّ خفی» تقسیم میشود. نصّ جلی بدون واسطه، امامت را اثبات خواهد کرد؛ و از همین رو دارای اهمیت ویژهای است.
در این پژوهش نصّ جلی بر امامت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در شب معراج، از منابع اهل سنّت موردبررسی قرار خواهد گرفت و صحّت سند آن با توجه به مبانی ایشان در علوم حدیث اثبات خواهد شد. از آنجاکه این نصّ، از نصوص جلیه است، با اثبات صحّت سند و بدون ضمیمه شدن مقدمهای دیگر، امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام ثابت خواهد شد.
بازخوانی گزارش دسّ و تحريف غاليان در پرتو کارکرد فرهنگی نهاد امامت

یکی از دشواریهای پیش روی میراث حدیثی شیعه، ادعای وضع و جعل در نگاشتههای کهن شیعی است. از جمله دستاویزهای این ادعا، دو گزارش در رجالکشّی است.
بر پایۀ این دو گزارش، دورهای کموبیش 70 ساله از تاریخ حدیث شیعه، یعنی از زمان شهادت امام باقر علیهالسلام در 114 ق. تا زمان به امامت رسیدن امام رضا علیهالسلام در 183 ق. با اتهام بزرگ وضع و جعل روایات به دست مغیرة بن سعید و ابوالخطاب و پیروان این دو، رویارو شده است؛ پدیدهای ویران گر که سرانجام توسط یونس بن عبدالرحمن، متوقف شده و میراث حدیثی شیعه به دست وی، پالایش میشود.
در این نوشتار تلاش بر آن است که با نظر داشتِ واقعیتهای ملموس و عینی در تاریخ حدیث شیعه که در پرتو مدیریت فرهنگی نهاد امامت سامان یافته اند، نادرست بودن این دو گزارش به اثبات رسد.
مسأله برائت در عصر امام سجاد علیه السلام از انديشه تا جريان

دوران امامت امام سجاد علیه السلام را باید آغاز شکل گیری جریان عمومی برائت از شیخین دانست. این جریان، نتیجۀ مسئلۀ خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله و اختلاف هایی است که در پی داشت. شکافی که در پی این اختلاف میان شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام و جبهۀ مخالف ایجاد شد، تا زمان حادثۀ عاشورا به صورت تقابل گروهی و اجتماعی نمایان نشده بود. پس از واقعۀ کربلا، اندیشۀ برائت به گونه های مختلفی ظهور پیدا کرد و این مسئله اندک اندک جریان ساز شده و به طور مشخص شهر کوفه، مرکزی برای گسترش اندیشۀ برائت شد. البته حاکمیت بنی امیه نیز در این جریان سازی بی تأثیر نبود. بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر امام سجاد علیه السلام و روایاتی که به آن حضرت نسبت داده شده است، نشان می دهد که امام علیه السلام به جریان ساز شدن این اندیشه رضایت داشت و در ضمنِ هدایت اصحاب در این زمینه، جوانب تقیه را هم در نظر می گرفت.