رسیدگی به شمشیر و خواندن شعر
به روایت طبریطبری به سند خود از امام زین العابدین (ع) چنین آورده است:آن شب که پدرم فردایش شهید شد، من نشسته بودم، عمّهام زینب از من ...
طبری به سند خود از امام زین العابدین (ع) چنین آورده است:آن شب که پدرم فردایش شهید شد، من نشسته بودم، عمّهام زینب از من ...
خوارزمی گوید:حسین (ع) به برادرش عبّاس فرمود: برادر جان! نزد این گروه برو، ببین اگر بتوانی برای باقیماندۀ امروز جنگ را به تأخیر بیندازند، چنین ...
خوارزمی گوید:چون نامۀ ابن زیاد به عمر سعد رسید و حسین را از آن آگاهانید، کسی از سوی عمر سعد ندا داد: ای سپاه خدا! ...
خوارزمی گوید:چون نامه را پیچید و مهر زد، مردی به نام عبد الله بن ابی المحل به ابن زیاد گفت: ای امیر! وقتی علی بن ...
خوارزمی گوید:امام حسین (ع) کسی نزد عمر سعد فرستاد که میخواهم با تو صحبت کنم؛ امشب بین اردوگاه من و اردوگاه خود، مرا دیدار کن. عمر ...
خوارزمی گوید:چون تشنگی بر حسین (ع) و اصحابش شدّت یافت، شبانه برادرش عبّاس را با سی سوار و بیست پیاده و بیست مشک فرستاد تا ...
طبری گوید:عمر سعد، عمرو بن حجّاج را با ۵۰۰ سوار فرستاد. آنان کنار فرات فرود آمدند و نگذاشتند حسین (ع) و اصحابش قطرهای آب بردارند. ...
خوارزمی گوید:آن سپاه برگشتند تا در کنار فرات فرود آمدند و بین امام و یارانش با آب فاصله انداختند. تشنگی بر امام حسین (ع) و همراهانش ...
خوارزمی گوید:تا شش روز از محرّم گذشته، لشکرها نزد عمر سعد گرد آمدند. حبیب بن مظاهر چون چنین دید، نزد امام حسین آمد و گفت: ای ...
خوارزمی گوید:عبید الله مردم را در مسجد کوفه جمع کرد، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی گفت: ای مردم! خاندان ابوسفیان را ...
خوارزمیگوید:چون عمر سعد به کربلا آمد، یکی از همراهانش به نام عروه بن قیس را نزد حسین (ع) فرستاد تا از او بپرسد برای چه ...
خوارزمی گوید:حرّ آمد و همراه سپاهش در برابر حسین (ع) اردو زد. به ابن زیاد نامه نوشت و فرود آمدن امام را در سرزمین کربلا گزارش ...
خوارزمی گوید:امام حسین (ع) روز چهارشنبه یا پنجشنبه دوم محرم سال ۶۱ وارد کربلا شد، برای یاران خود خطبهای خواند و فرمود:امّا بعد، مردم بردۀ ...
ابن جوزی گوید:امام پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: کربلا؛ به آن نینوا هم میگویند. حضرت گریست و فرمود: رنج و محنت! امّ سلمه به ...