ثقلین
TasvirShakhesEmamHoseyn01

عشّاق چون به درگه معشوق، رو کنند

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیدعباس جوهری

عشّاق چون به درگه معشوق، رو کنند از آب دیدگان، تن خود شست‌وشو کننداوّل قدم ز جان و سر خویش بگْذرند در خون دل، تهیّه‌ی ...

TasvirShakhesEmamHoseyn02

سخن، هر آن چه که در باب دست‌های تو شد

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: جواد هاشمی(تربت)

سخن، هر آن چه که در باب دست‌های تو شد نماز بود و به محراب دست‌های تو شدحدیثِ مشک و علم، ای قصیده قامتِ عشق! ...

TasvirShakhesEmamHoseyn03

سقّا به آب، لب ز ادب، آشنا نکرد

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: علی انسانی

سقّا به آب، لب ز ادب، آشنا نکرد از آب پُرس از چه ز سقّا، حیا نکردتجدید شود، وضوی نمازِ امامِ عشق بیهوده دست خویش ...

TasvirShakhesEmamHoseyn04

حریم آل علی را ز اشک، آب گرفت

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛شاعر: غلامرضا سازگار

حریم آل علی را ز اشک، آب گرفت عطش ز تشنه‌لبان، لحظه‌لحظه تاب گرفتپدر ز علقمه قامت خمیده برمی‌گشت سکینه آمد و با گریه، راه ...

TasvirShakhesEmamHoseyn05

واحسرتا که یافت به من روزگار، دست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: خوشدل تهرانی

واحسرتا که یافت به من روزگار، دست  وز من گرفت دشمن کافر شعار، دست  بی‌دست و فرق منشق و در دیده تیرکین  دیدی چگونه یافت ...

TasvirShakhesEmamHoseyn06

دیگر نداشت ساقی لب تشنه مست، دست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: محمد سعید میرزایی

دیگر نداشت ساقی لب تشنه مست، دستیعنی که شسته بود وفا را، ز دست، دست آن مشک تیر خورده به دندان چنان گرفتانگار نیست زخمی و ...

TasvirShakhesEmamHoseyn07

ز آب با جگر تشنه، شست سقّا، دست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: غلامرضا سازگار

ز آب با جگر تشنه، شست سقّا، دست کشید پا و نداد عاقبت به دریا، دستوجود او، سپر مشک بود و بیم نداشت از این ...

TasvirShakhesEmamHoseyn08

چشمم از اشک پُر و مشک من از آب، تهی است

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیّد شهاب موسوی

چشمم از اشک پُر و مشک من از آب، تهی است جگرم، غرقه به خون و تنم از تاب، تهی استگفتم از اشک کنم، آتش ...

TasvirShakhesEmamHoseyn09

لب خشکیده‌ی من ساحل و این دیده چون دریاست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیدمحسن حسینی

 لب خشکیده‌ی من ساحل و این دیده چون دریاست میان موج این دریا، جمال دلبرم پیداستقلم، تیر است و جوهر، خون و دفتر، وادی علقم ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva14

چو دید، تشنه‌ی لب‌های خشک او، دریاست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: غلامرضا سازگار

چو دید، تشنه‌ی لب‌های خشک او، دریاست به آب، خیره شد و ناله‌اش ز دل برخاستکه آب! از چه نگردیدی از خجالت، آب؟ تو موج ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva13

در خیمه‌گه نیافت چو درمشک آب، آب

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: حلاج جعفر بابایی

در خیمه‌گه نیافت چو درمشک آب، آب آن گه سکینه کرد به سقّا، خطاب: آبسیراب‌تر ز لعل بدخشان چو داشت، لب موج شرر فکند بر ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva12

جواب رد دادی، خاندان مادری‌ات را

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: مهدی فرجی

جواب رد دادی، خاندان مادری‌ات را که آشکار کنی، غیرت برادری‌ات راعمو تو باشی و اهل حرم جواب نگیرند؟ فرات منتظر است، اقتدار حیدری‌ات راکسی ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva20

مشک برداشت که سیراب کند، دریا را

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیدحمیدرضا برقعی

مشک برداشت که سیراب کند، دریا را رفت تا تشنگی‌اش آب کند، دریا راآب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب ماه می‌خواست که ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva19

مشک برداشت که سیراب کند، دریا را

مدح حضرت ابالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیدحمیدرضا برقعی

مشک برداشت که سیراب کند، دریا را رفت تا تشنگی‌اش آب کند، دریا راآب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب ماه می‌خواست که ...

صفحه 221 از 249« بعدی...102030...219220221222223...230240...قبلی »