از کودکی به نام حسین، آشنا شدم
مدح حضرت امام حسین علیه السلام؛ شاعر: نجاتی، پروانهاز کودکی به نام حسین، آشنا شدم تا کم کَمَک به درد غمش، مبتلا شدم مادر نهاد بر لب من مُهر کربلا تا وارث ...
از کودکی به نام حسین، آشنا شدم تا کم کَمَک به درد غمش، مبتلا شدم مادر نهاد بر لب من مُهر کربلا تا وارث ...
مرا به جادهی بیانتهایتان ببرید به سمتِ روشنی ناکجایتان ببرید کنار سفره اگر میلتان، تمایل داشت دو تکّه سیب، برای گدایتان ببرید سوار ...
به هر که مینگرم چشم پُر نمیدارد کشیده سر به گریبانِ ماتمی دارد اگرستاره بُوَد، اشک حسرتی بارد گر سپهر بُوَد، قامت خمی دارد ...
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد هر کجا مُلک خدا هست، حسینیه ی توست ...
عطری که از حوالی پرچم، وزیده است مارا به سمتِ مجلسِ آقا کشیده است از صحن ابن حسینیه تا صحن کربلا صد کوچه وا ...
دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است دو ماه، جامهی احرام ما، سیاه شده است حکایت دل ما و غم غریبِ حسین ...
مرا هلال محرم چو داس خونین است که ماه غرقه به خون گشتنِ شه دین است زمان شادی آل زیاد و مروان است اوان ...
این اشک نیست، آب زلال و مطهّر است این چشم نیست، چشمهای از حوض کوثر است ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد چشمی که پای ...
در شش جهت فتاده چه آشوب دیگر است؟ دیگر چه شورش است که در هفت کشور است؟ دیگر چه انقلاب که در نُه محیط ...
چون کرد خور ز توسن زرین، تهی رکاب افتاد در ثوابت و سیّاره، انقلاب غارتگران شام به یغما گشود دست بگسیخت از سراد زر ...
چگونه گریه نریزم به پای عاشورا؟ من و دو چشم غریبم، فدای عاشورا در آن زمان که گِلم را به دست آوردند هزار مرتبه ...
شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد، حسین روی دل با کاروان کربلا دارد، حسین از حریم کعبهی جدّش به اشکی شُست، دست مروه پشت سر ...
گِرد حرم، طواف همی کرد چون خلیل گسترده پر به زیر، پی شاه، جبرئیل فارغ شد از طواف و چنین گفت با حرم کای ...
دگر چه باغ و درختی ؟بهار، اگر برودچه بهره از دل دیوانه؟ یار، اگر برود حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد؟به سوی دشت طف، ...