سرباز که نباید از سرها بترسد!
شهید عباس باباییپایگاه هوایی اصفهان در نزدیک کویر واقع شده و به همین خاطر دارای زمستانهای سردی است. چند وقت بود که سربازان به قسمت حفاظت پایگاه ...
پایگاه هوایی اصفهان در نزدیک کویر واقع شده و به همین خاطر دارای زمستانهای سردی است. چند وقت بود که سربازان به قسمت حفاظت پایگاه ...
روزی به پایگاه دزفول زنگ زد و گفت: «اگر امکان دارد به تهران بیایید. با شما کار دارم.»گفتم: خیر است إنشاءالله. آیا مشکل خاصی پیش ...
برای مرخصی به زادگاهم رفته بودم. پس از مراجعت به پایگاه، خانوادهام را در مقابل منزل پیاده کردم و برای انجام کاری قصد رفتن به ...
ساعت دو نیمه شب بود که به منظور بازدید از وضعیت انضباطی سربازان به یکی از آسایشگاهها رفتم. یک جفت پوتین واکس نزده و خاکی ...
شهید بابایی بیشتر وقتها سرش را با نمرهی چهار ماشین میکرد. این موضوع علاوه بر وضعیت ظاهری و نوع لباسی که به تن میکرد، باعث ...
در طول جنگ تحمیلی، مدتی مسؤولین پشتیبانی و تدارکات (مارون یک) دزفول را به عهده داشتم. چند باری تیمسار بابایی را در لباس بسیجی در ...
من قبلاً به عنوان کمک داروساز در بیمارستان بوعلی قزوین کار میکردم و شبها نیز در داروخانههایی که کشیک شبانه داشتند، مشغول به کار بودم.عباس ...
شهید بابایی در سالهای اول پیروزی انقلاب، به هنگام گشت هوایی بر فراز شهر اصفهان و نواحی اطراف، دهات و کوره دهات دور افتادهی منطقه ...
به خاطر دارم در یکی از روزهای ماه محرم، همراه عباس و چند تن از خلبانان مأموریت حساس و مشکلی را انجام داده و به ...
چند روزی بود که به همراه عبّاس از پایگاه «لکلند» واقع در شهر «سنآنتونیوتکزاس» فارغالتحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای آموزشی «T-41» به پایگاه ...
اوایل سال ۱۳۴۹ در کلاس آموزش زبان انگلیسی مرکز آموزشهای هوایی درس میخواندم و سمت ارشدی کلاس را داشتم؛ از آغاز تشکیل کلاس چند روزی ...