ثقلین
TasvirShakhesshahid305

بگذار این سر آفتاب بخورد

شهید مرتضی شادلو

مرتضی توجّه ویژه‌ای به مسائل اعتقادی و عرفانی داشت.در گرمای سوزان تابستان بستان، موهای سر خود را با تیغ تراشیده بود. وقتی از او سؤال ...

TasvirShakhesshahid304

چرا گردان تخریب؟

شهید امیر نظری ناظرمنش

هیچ کس از خانواده اطلاع نداشت که او دوره‌ی تخریب را گذرانیده است. وقتی از دوستان شنیدیم که او تخریب رفته، معترض شدیم. امیر در ...

TasvirShakhesshahid303

حضور اطمینان ‌بخش

شهید احمد ساربان نژاد

حرف‌های احمد مثل همیشه روحیّه‌ی ما را عوض کرد. او به ما گفت: «بدون اخلاص نمی‌شود وارد میدان شد.»شاید باور نکنید. پس از آن گره ...

TasvirShakhesshahid302

راضی به رضای خدا

شهید حسن عرب

حسن یک سال قبل از شهادت، نهج البلاغه‌ای را به من هدیه کرد که در صفحه‌ی اوّل آن نوشته بود: «إن‌شاء‌الله با استفاده از این ...

TasvirShakhesshahidshahid30

میهمان پانزده ساله

شهید پایدار اردکانی

در یکی از روزهای گرم تابستان سال ۶۴، پس از صرف ناهار با سایر دوستان که اکثراً فرهنگی و دبیران دبیرستان‌های استان یزد و مسؤولین ...

TasvirShakhesshahid300

خادم جوان

شهید حسین نادری

اواخر جنگ بود، قبل از پذیرش قطعنامه. متأسفانه آن روحیات اوّلیه، اندکی رنگ باخته بود. گهگاهی حرکاتی از بعضی‌ها سر می‌زد که با شأن و ...

TasvirShakhes-Sadr13941012

اثبات دیه با شهادت زنان

حضرت استاد صدر حسینی، کتاب شهادات؛ 19 / 10 / 1394
در حال لود شدن فایل های صوتی...
TasvirShakhes-Sadr13941012

عدم اثبات قصاص با شهادت زنان

حضرت استاد صدر حسینی، کتاب شهادات؛ 16 / 10 / 1394
در حال لود شدن فایل های صوتی...
TasvirShakhes-Sadr13941012

شهادت زنان در نکاح

حضرت استاد صدر حسینی، کتاب شهادات؛ 15 / 10 / 1394

درس خارج فقه حضرت استاد صدر حسینی؛ کتاب شهادات با موضوع «شهادت زنان در نکاح» روز سه شنبه مورخ 15 / 10 / 1394 از ...

TasvirShakhesshahidbakeri13

مرد؛ به معنای واقعی کلمه

شهید حمید باکری

ازش پرسیدم «تو فکر می‌کنی مهدی چه جور آدمی‌ست؟»گفت «مرد. به معنای واقعی کلمه مرد.»یک سال بیشتر اختلاف سن نداشتند و حمید به او به ...

TasvirShakhesshahidbakeri9

آدم عاقل

شهید حمید باکری

من توی بسیج بودم، خانه‌مان هم جای دوری بود که ماشین رو نبود. باید بیست سی دقیقه پیاده می‌رفتیم تا به جاده می‌رسیدیم. فراموش نمی‌کنم ...

TasvirShakhesshahidbakeri8

خسته زخم زبان یا خسته راه‌ها

شهید حمید باکری

آمدیم ارومیه و آمدند پیشوازمان و یکی از خانم‌های فامیل گفت «خسته‌ی راه‌ها برگشتند.»همه‌اش فکر می‌کنم که «یعنی ما فقط خسته‌ی راه‌ها بوده‌ایم؟»فکر می‌کنم «یعنی ...

TasvirShakhesshahidbakeri7

چشم‌های قرمز

شهید حمید باکری

من با خیلی از شهدا بوده‌ام، ولی از هیچ کدام‌شان نمی‌توانم بگویم. گاهی خودم را تربیت می‌کنم، یعنی کتاب می‌خوانم، عبادت می‌کنم، تا شاید فرجی ...

TasvirShakhesshahidbakeri6

بابای ما شهید شد

شهید حمید باکری

من مدام گوشم به رادیو بود که اخبار جبهه را پخش می‌کرد. تا این‌که تلفن همسایه‌ی بالایی زنگ زد. یقین داشتم با من کار دارند. ...

صفحه 35 از 162« بعدی...102030...3334353637...405060...قبلی »