نمی گویم،که از سم ستورانش بدن،چون شد
شهادت امام حسین علیه السلام؛ شاعر: ملک الشعرا صبورینمی گویم،که از سم ستورانش بدن،چون شدهمی گویم،که صحرا پاک از آن تن،غرقه در خون شد نمی گویم،به خرگاهش چه کردند از پس کشتنهمی گویم،که دود ...
نمی گویم،که از سم ستورانش بدن،چون شدهمی گویم،که صحرا پاک از آن تن،غرقه در خون شد نمی گویم،به خرگاهش چه کردند از پس کشتنهمی گویم،که دود ...
الحق نماز آن به در بی نیاز کردکز خون وضو گرفت و به مقتل نماز کرد عشق از شَهِ شهید بیاموز کانچه داشت از جان و دل ...
اگرچه باغ پر از لاله ی تو پرپر شدزمین برای همیشه شهید پرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش معطرشد زمین به ...
نامه بنوشتند تا در کوفه مهمانش کنند یا بر او بندند آب و منع از نانش کنند نامه بنوشتند بر آن کعبه کآرندش نماز یا ...
برزخم های پیکرت ار اشک مرهم استپس گریه تا به حشر بر آن زخم ها کم است زآن ناوکی که بر دلت آمد زشست کینخون دل ...
روزی چنان؛ به یاد، زمین و زمان نداشتجوری ستاره کرد، که خود در گمان نداشت دانی دراز بود چرا روز قتل شاه؟زیرا که قوّت حرکت؛ آسمان، ...
هنوز دشت بلا خاک مشک بو دارد که در کنار جوانان مشک مو داردهنوز تیره نماید به کربلا خورشید که در کنار هزار آفتاب رو ...
کلیم عشق منم، طور، کربلای من استذبیح عشق منم قتلگه منای من استعصا بدست گرفتن نه در خور جنگی استکنون که پیر شدم ،نیزه ام ...
ﺷﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻬﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﺑﮕﺬﺍﺷﺖ ﻗﺪﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻝ ﺟﺎﯼ ...
بگذار زیر پای تو نقاشی ام کننددر دومین هجای تو نقاشی ام کنند مثل کبوتران شب جمعه ی حرمبگذار در هوایِ تو نقاشی ام کنند مثل کتیبه ...
ازپشت زین به خاک چو خورشید دین نشست بر خاست شورشی که فلـک بر زمین نشست از شش جـهت بـلــــنـد شـد آهـــــی که دود آن بـر ...
لبانمان همه خشکند و چشمها چه ترند!درون سینهی من شعرها چه شعلهورند! نیامد آن که سبویی عطش بنوشدمان هزار سال گذشته است و چشمها به ...
از زین فتاد و سر به سر خاک بر نهاد خاکم به سر چو او به سر خاک سر نهاد هر جا که سر نهاد بر ...
عشق سر در قدم ماست ،اگر بگذارندعاشقان را سر سوداست، اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان زده درموج بلاساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از ...