ثقلین
TasvirShakhesmarefat10

قبری به اندازه‌ی بدن بی‌سر!

شهید حاج شیر علی سلطانی

در زاویه‌ی مسجد، خاک‌های نمناکی بود که رد خاک‌ها نشان می‌داد از داخل کتابخانه باشد. گفتم: «حتماً می‌خواهند به کتابخانه سر و سامانی بدهند. نمی‌دانم؟» ...

TasvirShakhesmarefat9

 با خدا باش

شهید ناصر کاظمی

ناصر کاظمی فردی بود با قد بلند و رشید. معمولاً در شهر با لباس ورزشی می‌گشت. بلوزش سرمه‌ای رنگ بود، همیشه رنگ سیر یا رنگ ...

TasvirShakhesmarefat8

جشن تولّد

شهید اکبر کوثری

بچّه‌ها همه داخل سنگر جمع بودند و از هر دری سخن می‌گفتند. اکبر هم با علاقه‌ی عجیبی به بچّه‌ها خیره شده بود و به آن‌ها ...

TasvirShakhesmarefat7

امداد الهی

شهید حسین قاینی

به ابتدای شیب ملایم که رسیدیم، ناگهان ماری که بر روی دُم ایستاده بود و حالتی تهاجمی داشت، درست وسط راهمان سبز شد. همه توقف ...

TasvirShakhesbeheshti1

ملاقات در سجده

شهید بهشتی

شهید بهشتی لحظاتی پیش می‌گفت: «تا حالا هیچ دقّت کرده‌ای؟ وقتی بچّه‌ها شهید می‌شوند به حالت سجده به ملاقات خدا می‌روند! من هم دوست دارم ...

AmirNazariNazerManesh

در مجلس شهید

شهید امیر نظری ناظرمنش

جهت شرکت در مراسم عزاداری شهادت عمویم، همگی «عازم» تهران شدیم. هنگام صرف غذا، شخصی در جمع، به شهدا توهین کرد. آثار نگرانی را در ...

MortezaKeyvandaran

نهج البلاغه

شهید مرتضی کیوانداریان

بعد از ظهر بود که موقع تعویض گروه‌ها شد. آماده شدند که به خط مقدم بروند.ـ «حسین جان! نهج البلاغه را هم توی کوله‌پشتی‌ام بگذار.»ـ ...

GholamAliSaeedifar

شال مشکی شهید

شهید غلامعلی سعیدی‌فر

بعد از شهادت غلامعلی سعیدی‌فر، بسیجی مخلص «علی اصغر فاتحی» بالای جنازه‌اش حاضر شد و شال مشکی خودش را با شال شهید سعیدی‌فر عوض کرد. ...

TasvirShakhesShahid5rrr

هیچ درخواستی نکرد

شهید گمنام

برادر «سعید تجویدی» از کادرهای قدیمی سپاه و جنگ می‌گفت:ـ پس از عملیّات خیبر که در جزایر مجنون تردّد می‌کردیم، به دلیل فاصله‌ی زیاد آبی ...

TasvirShakhesAhmadToosi

سوختگی استخوان!

شهید گمنام

در منطقه‌ی ۱۱۲ فکه، نرسیده به میدان مین، متوجّه سفیدی روی زمین شدم. هر چیزی می‌توانست باشد. نزدیک‌تر که رفتم، از تعجّب خشکم زد. پیکر ...

TasvirShakhesMohamadAliSade

مرا زمین بگذارید

شهید محمّد علی صادقی

با دوستم نشسته بودیم و منتظر فرمان حرکت بودیم. در کانال مجاور ما گلوله‌ی خمپاره منفجر شد. در نور منوّرها دیدم که کسی فرو غلتید، ...

TasvirShakhesMonfaredNiaki

نمی‌توانم بیایم

شهید مسعود منفرد نیاکی

دخترم در سن شانزده سالگی در بیمارستان بستری شد؛ سرطان داشت. آخرین لحظات عمرش را سپری می‌کرد. بااین که فرمانده‌ی عملیات در تپه‌های الله‌اکبر بود، ...

TasvirShakhesHoseynNaji

مثل حضرت عبّاس (علیه السّلام)

شهید حسین ناجی

ساعاتی پس از آغاز عملیات پر برکت فتح‌المبین، پاسدار شهید حسین ناجی، از ناحیه‌ی پا به شدّت مجروح شد. وقتی همرزمانش از او خواستند برای ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam2

پیش مرگ

شهید گمنام

«این سومین نفره که این طوری شهید شده. خدا ازشان نگذرد. از حالا به بعد هیچ کس جز خود ما حق ندارد به مجروحین آب ...

صفحه 70 از 80« بعدی...102030...6869707172...80...قبلی »