نماز عشق
شهید محمود دوستانی دزفولیآخرین لحظات قبل از عملیات «و الفجر ۸» بود و کم کم میبایست به خط بزنیم، ولی از او خبری نبود. بعد از جستجوی فراوان ...
آخرین لحظات قبل از عملیات «و الفجر ۸» بود و کم کم میبایست به خط بزنیم، ولی از او خبری نبود. بعد از جستجوی فراوان ...
وقتی نومازمیخ واند، گویا هیچ چیز حز خحدا را حس نمیکرد، یک بار در جبهه «شوش» به هنگام نماز، ترکش توپ دشمن به ایشان اصابت ...
در گرماگرم عملیات کربلای ۵ در شملچه، وقت نماز ظهر او را دیدم که داشت با آب قمقمهاش وضو میگرفت. گفتم: سیّد! آتش دشمن سنگین ...
یادم هست که قبل از عملیات «شهید بینا» که احساس کرده بود وقت شهادت پایدار نزدیک است، ضبط صوت کوچکی تهیه کرده بود و با ...
آن روز آقا مجید به اصطلاح بچه بسیجیها شهردار بود. مسئول بود که هم غذا توزیع کند و هم سفره را جمع کند و ظرفها ...
او بیست روز قبل از عملیات عظیم بدر به واحد تبلیغات مراجعه مینماید و دستور میدهد کلیه عکسها و نوارهای کاست و ویدوئی که مربوط ...
من شهید دقایقی را نمیشناختم. هر روز میدیدم شخصی میآید و چادرها و آبگیرها را تمیز میکند. من فکر میکردم که این شخص، وظیفهاش همین ...
هیچگاه در صدد سوء استفادههای شخصی از مقام خود برنیامد و حتی اجازه نداد تا در دوران ترکتازی تروریسم، برای او محافظی تعیین شود. برادر ...
با توجه به اینکه پل شناور خیبر و پل بعثت روی اروند رود از اصلیترین طرحهای اجرا شده مرحوم مهندس حاج بهروز پورشریفی است، اما ...
سال ۶۰ بود، زمانی که نیروها بسیج شدند تا جادهی «بانه – سردشت» را پاکسازی کنند. جمعی از نیروهای آموزشی و پاسداران پادگان آموزشی شهدای ...
استاندار که مهندس پورشریفی را از طریق معرفی یکی از دوستانش، به شهرداری منصوب کرده بود، یک بار که گذرش به جلفا افتاد، در شهرداری ...
روزی که قرار شد شهردار جدید جلفا به محل کار خود برود، کارمندان شهرداری، طبق وظیفهای که در طی سالهای خدمت خود آموخته بودند و ...
اهالی یک محل، عصبانی آمدند شهرداری، توی اتاقی که من و مهدی آنجا مینشستیم و جواب مردم را میدادیم.میگفتند: آخر تو چه میدانی که ما ...
مهدی آن حالت خودمانی بودن با زیر دستان شهرداری را، در جبهه هم داشت.یک بسیجی نقل میکرد که من راننده بودم و فرماندهی لشکر دستور ...