آن جسم پاره پاره چو در خون تپان فتاد
شهادت امام حسین علیه السلام؛ شاعر: وصال شیرازیآن جسم پاره پاره چو در خون تپان فتادلشگر به خیمه گاه وی از هر کران فتاد از سوز آه و ناله ی اطفال خشک لبآتش ...
آن جسم پاره پاره چو در خون تپان فتادلشگر به خیمه گاه وی از هر کران فتاد از سوز آه و ناله ی اطفال خشک لبآتش ...
چون راهشان به معرکه ی کربلا فتادگردون به فکر وقعه ی روز جزا فتاد اجزای چرخ منتظم از یکدگر گسیختاعضای خاک متصل از هم جدا فتاد تابان ...
مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیستروزی چو روزگار من از غم سیاه نیست خواهم که سیر بینمت ، آن گه سفر رومباید ...
ای پاره پاره پیکر قرآن! سرت کجاست؟آه! ای سر بریده! بگو پیکرت کجاست؟ فریاد «وا عطش عطشا» رفته تا کجاسقای کودکان تو، آب آورت کجاست؟ ای ماه ...
حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردیحسین فاطمه را گرم، یاوری کردی غریب تا که نمانَد حسین بی عباسبه جای خواهری آن جا، برادری ...
روزی تمام همت خود را گذاشتیدر خیمه های آتش و خون، پا گذاشتی در کوچه های حادثه، همراه کاروانپا جای پای حضرت زهرا گذاشتی با ناله های ...
شام، روشن از جمال زینب کبراستی سر به زیر افکن که ناموس خدا، این جاستی کن تماشا آسمانِ تابناک شام را کآفتاب برج عصمت از ...
ز درد دل بگویم، یا غم دلدار یا، هر دو؟ ز جور خصم نالم، یا فراق یار، یار هر دو؟ به خون دل نمیدانم ز ...
داد آسمان به باد ستم خانمان من تا از کدام بادیه پرسی نشان من دور از تو، از تطاول گلچین روزگارشد آشیان زاغ و زغن، گلستان ...
گفت زینب تا مکان در دامن مادر گرفتمچون حسین خویش دیدم، شاد گشتم، پر گرفتم از ازل من با برادر هم سفر بودم در این رهبهر ...
ای اختر فضائل و ای آسمان صبر! ای زینب ای به گلشن دین، باغبان صبر! گر شد حسین تشنه جگر قهرمان عشق نازم به همتت! ...
می گوید از شکستن سرو تناورشاین شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش این زن درست مثل پدر حرف می زندمیراث مادر است دلِ داغ پرورش! می گوید ...
ماجرای کربلا شرح بلای زینب است عصر عاشورا شروع کربلای زینب است شرح صدرش در نمی آید به فهم اهل دل صبر زینب آیت صبر خدای زینب است رو ...
بستند چو بر پشت شتر، محمل زینب بگْریست دل سنگ، به حال دل زینب گویی به غم و محنت و اندوه سرشتنداز روز ازل، ...