شام، روشن از جمال زینب کبراستی 
سر به زیر افکن که ناموس خدا، این جاستی 

کن تماشا آسمانِ تابناک شام را 
کآفتاب برج عصمت از افق، پیداستی 

آب گردد زَهره ی شیران در این صحرا، مگر 
دختر شیر خدا، خفته در این صحراستی؟ 

در شجاعت چون حسین و در شکیبایی حسن 
در بلاغت چون علیّ عالیِ اعلاستی 


کرد روشن با جمالش، آسمان شام را 
کز فروغ چهره گویی زُهره ی زهراستی 

 

شاعر: قاسم رسا