دیدار با عبد الله عدوی ۲
به روایت ابن اعثمابن اعثم گوید:حسین (ع) رفت تا به خزیمیه رسید و فرود آمد و یک شبانه روز آنجا توقّف کرد. سحرگاهان خواهرش زینب نزد او آمد ...
ابن اعثم گوید:حسین (ع) رفت تا به خزیمیه رسید و فرود آمد و یک شبانه روز آنجا توقّف کرد. سحرگاهان خواهرش زینب نزد او آمد ...
امام رفت تا به منزلگاه حاجز رسید. آنجا نامهای به اشراف و بزرگان کوفه نوشت.ابن اعثم گوید: نامۀ امام چنین بود:بسم الله الرّحمن الرّحیم. از ...
ابن اعثم گوید:چون به «ذات عرق» رسید، مردی از بنی اسد به نام بشر بن غالب با آن حضرت دیدار کرد. امام پرسید: از کدام ...
ابن اعثم گوید:امام حسین (ع) یارانی را که میخواستند با او به عراق روند جمع کرد و به هر یک ده دینار و یک شتر ...
ابن اعثم گوید:خبر شهادت مسلم به امام حسین (ع) رسید. مردی از اهل کوفه آمد. امام از او پرسید: از کجا میآیی؟ گفت: از کوفه. ...
ابن اعثم گوید: ابن زیاد به یزید چنین نوشت:بسم الله الرّحمن الرّحیم. به بندۀ خدا یزید بن معاویه امیر مؤمنان، از عبید الله بن زیاد. ...
ابن اعثم گوید:ابن زیاد دستور داد هانی را هم برده و به مسلم بن عقیل ملحق سازند. محمّد بن اشعث گفت: ای امیر! میدانی که ...
ابن اعثم گوید:عبید الله بن زیاد به مسلم گفت: چه سلام دهی چه سلام ندهی کشته خواهی شد. مسلم گفت: اگر مرا بکشی بدان که ...
ابن اعثم گوید:محمّد بن اشعث سوار شد و به خانهای که مسلم آنجا بود آمد. مسلم بن عقیل، صدای پای اسبها و سواران را شنید. ...
ابن اعثم گوید:شریک بن عبدالله اعور در خانهی هانی مریض شد. عبیدالله تصمیم گرفت به عیادت او رود. شریک به مسلم گفت: من به فدایت! ...
عبدالله بن مسلم، عماره بن عقبه و عمر بن سعد، به یزید نامه نوشتند که مسلم بن عقیل به کوفه آمده و پیروان حسین (ع) ...
ابن اعثم گوید:شیعیان در کوفه در خانهی سلیمان بن صرد گرد آمدند. چون همه جمع شدند. سلیمان به سخنرانی پرداخت و پس از حمد و ...
ابن اعثم گوید:حسین رو به ولید کرد و گفت: ای امیر! ما خاندان نبوّت و سرچشمهی رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و جایگاه ...
ابن اعثم افزوده است:و امّا حسین بن علی، اوه! اوه! ای یزید! دربارهی او چه بگویمت؟ مبادا متعرّض تو شود. برای او ریسمانی بلند بکش ...