گفتگوی والدین با معلّم
پرسمان کودک-استاد تراشیونسؤال: دختر من سال سوّم ابتدایی است. او در سال گذشته نمرات خوبی داشت ولی امسال نمراتش به شدّت اُفت کرد. این مشکل با تولّد ...
سؤال: دختر من سال سوّم ابتدایی است. او در سال گذشته نمرات خوبی داشت ولی امسال نمراتش به شدّت اُفت کرد. این مشکل با تولّد ...
سؤال: دختر سه سالهای دارم که خیلی لجباز و بهانهگیر است و برای بدست آوردن یک چیز، آنقدر گریه و اذیّت میکند تا نهایتاً به ...
سؤال: پسر ۱۱ سالهای دارم که خیلی با من رابطهی خوبی ندارد و همیشه بر سر کوچکترین موضوعی قهر میکند و خیلی زودرنج است. کوچکتر ...
سؤال: پسر بچّهی دو و نیم سالهای دارم که هر چه به او میگوییم، زود به دل میگیرد و شدیداً قهر میکند. گاهی هم به ...
سؤال: یک دختر شش ساله دارم که شدیداً ساز مخالف میزند. مثلاً در رابطه با غذاخوردن، وقتی من ماهی درست کرده باشم میگوید: من این ...
سؤال: دختری هستم که وقتی در مقابل دبیران و همکلاسیها قرار میگیرم، اصلاً نمیتوانم صحبت کنم. در تنهایی و در مقابل خواهر و برادرهای خود ...
ملازمان حرم؛ عنوان مستندی از نصر تی وی است که پنج شنبه شب ها ساعت 21 از شبکه افق به نمایش در می آید. این ...
ازش پرسیدم «تو فکر میکنی مهدی چه جور آدمیست؟»گفت «مرد. به معنای واقعی کلمه مرد.»یک سال بیشتر اختلاف سن نداشتند و حمید به او به ...
من توی بسیج بودم، خانهمان هم جای دوری بود که ماشین رو نبود. باید بیست سی دقیقه پیاده میرفتیم تا به جاده میرسیدیم. فراموش نمیکنم ...
آمدیم ارومیه و آمدند پیشوازمان و یکی از خانمهای فامیل گفت «خستهی راهها برگشتند.»همهاش فکر میکنم که «یعنی ما فقط خستهی راهها بودهایم؟»فکر میکنم «یعنی ...
من با خیلی از شهدا بودهام، ولی از هیچ کدامشان نمیتوانم بگویم. گاهی خودم را تربیت میکنم، یعنی کتاب میخوانم، عبادت میکنم، تا شاید فرجی ...
من مدام گوشم به رادیو بود که اخبار جبهه را پخش میکرد. تا اینکه تلفن همسایهی بالایی زنگ زد. یقین داشتم با من کار دارند. ...
یک بار گفت «میآیی نماز شب بخوانیم؟»گفتم «اوهوم.»او رفت ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد. من خسته شدم ...
با آمدن آسیه خیلی خوشحالی کرد. آقا مهدی از تبریز، زنگ زد گفت «بچه چیه؟»گفتم «دختر.»به شوخی گفت «برای جبهه فرمانده گردان میخواهیم. دختر میخواهیم برای ...