یک بار گفت «می‌آیی نماز شب بخوانیم؟»

گفتم «اوهوم.»

او رفت ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد. من خسته شدم خوابم گرفت. گفتم «تو هم با این نماز شب خواندند. چقدر طولش می‌دهی؟ من که خوابم گرفت، مومن خدا.»

گفت «سعی کن خودت را عادت بدهی. مستحبات انسان را به خدا نزدیک‌تر می‌کند.»

تکیه کلامش بود که «بهشت را به مستحبات می‌دهند نه به واجبات.»

به مجنون گفتم زنده بمان- حمید باکری، ص ۱۸٫