دو ساعت وقت
شهید فرج الله ابراهیمیشب بود. در محل مأموریتمان دور هم جمع شده بودیم و هر کس در رابطه با جبهه، جنگ و شهادت، مطلبی میگفت. نوبت به ابراهیمی ...
شب بود. در محل مأموریتمان دور هم جمع شده بودیم و هر کس در رابطه با جبهه، جنگ و شهادت، مطلبی میگفت. نوبت به ابراهیمی ...
به خاطر دارم در یکی از روزهای ماه محرم، همراه عباس و چند تن از خلبانان مأموریت حساس و مشکلی را انجام داده و به ...
در آن موقع که تازه ازدواجه کرده بودیم، تمام زندگی ما پنج تومان بود یک شب شخصی از آشنایان در خانهی ما را زد و ...
این دسته، پیشمرگ گردان بود و مشکلترین مأموریتها به این دسته واگذار میشد. از گروهان ما جمال موحدنژاد (شهید) به آنجا رفت که هم معاون ...
کنار قبر آمادهای نشسته و عجیب به فکر فرو رفته بود. بندهی خدایی روی شانهاش زد و گفت: - »حاج احمد! این قبر برای تو ...
توی سنگر، گاهی وقتها اتفاق میافتاد که شهید حسینی دست روی سینهاش میگذاشت و عرض ادب میکرد. این کار او براری ما جای سؤال شده ...
چند شب قبل از عملیات، احمد همراه با یکی از دوستانش برای انجام آخرین شناسایی به محور دشمن رفته بود. درست در همان محوری که ...
احتمالاً زمستان سال ۶۸ بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش میدادند که اجازهی اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از ...
شب نوزدهم ماه رمضان بود که با شهید محمّد آبیل از مسجد برگشتیم و هر یک به منزل خود رفتیم. او همسایهی دیوار به دیوار ...
روزی برای دیدار شهید به منزلشان رفتم. وارد اتاق شدم. دور تا دور اتاق را دیدم که مزیّن به پارچههای مشکی و پارچههای شعارنویسی شدهی ...
دکتر چمران برای بازدید از اردوگاه آموزشی جنتا که در جادّهی بریتال بود، با ماشین مرسدسی که داشت حرکت کرد. وقتی به منطقهی بنی شیث ...
چند روزی بود که به همراه عبّاس از پایگاه «لکلند» واقع در شهر «سنآنتونیوتکزاس» فارغالتحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای آموزشی «T-41» به پایگاه ...
از خاطرات جالب توجّه قلّاجه، برپایی ورزش باستانی در اردوگاه بود. اصغر رنجبران که خود از پهلوانان نامی جنگ و دوستدار ورزش باستانی بود، این ...
سال پنجاه و پنج مسابقات قهرمانی باشگاهها بود. مقام اوّل مسابقات، هم جایزهی نقدی میگرفت، هم به انتخابی کشور میرفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. ...