گریه کردم به تو و از تو ، نوایی نرسید
مدح حضرت علی اکبر علیه السلام؛ شاعر: سیّد هاشم وفایی
گریه کردم به تو و از تو ، نوایی نرسید
هر چه گفتم پسرم ! هیچ صدایی نــرسید
بوسه دادم به لبت تا که لــبــی بگشایــی
از لبِ غرق به خون تو ، نوایی نرســید
سوخت ازداغ تو ، بابا ! جگرِسوخته ام
سوی این سوخته دل ، باد صبایی نرسید
گر که خون جگرم ریخت ز دیده به دلم
سخت تــر از غـم تــو تیر بلایی نرسیــد
به کنار تن صد چاک تو ، بـیــمار شدم
سوختم در تبِ غم ، گرد شـفــایـی نرسید
بار داغ تو به روی جگرم، سنگین بود
درد بسیار به دل بود و دوایی نرسید
گره افتاده چــو در کــار دلـــم از داغت
غیر زینب ز حرم ، عقده گشــایـی نرسید
خواستم تا که به ناله زجهان، دست کشم
جان به لب آمد و غم ناله به جایـی نرسید
به وفائی که تو دادی به ره دوست نشان
در ره عشق و وفا هیچ « وفایی » نرسید
شاعر: سیّد هاشم وفایی
پاسخ دهید