اقیانوسها در پیش ژرفای این برکه، حرفی برای گفتن ندارند؛ آری «غدیر» این چنین است. خوشا به حال هر کس که خود را به این سرچشمه متّصل کرد!
«ایرج میرزا» را همگان میشناسند؛ او از شاعران مطرح عصر مشروطه است. لقب جلالالممالک داشت. متولّد تبریز است و متوفّی تهران. در سال ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ به دنیا آمد و در سال ۱۳۰۴ بدرود حیات گفت. قبر او در گورستان خصوصی ظهیرالدّوله واقع در خیابان دربند در تهران قرار دارد.
شعر ایرج، ساده و روان و به قول اهل ادب، سهل ممتنع است. او در قوالب گوناگون و با مضامین انتقادی و اجتماعی شعر دارد امّا شهرتش در میان مردم به هزل و طنز است.
به هر حال، خیلیها نمیدانند که او اشعار مذهبی هم دارد. البتّه یکی دو مرثیهی عاشورایی او نزد اهالی شعر و سخن مشهور است ولی شاید آنان هم ندانند که «ایرج» در یکی از قصاید خود ماجرای «غدیر خم» را به تصویر کشیده است.
شعر ذیل، پیشدرآمدی برای جشن ازدواجی بوده که در ایّام غدیر رخ داده لذا طبیعی است که مورد غفلت واقع شده باشد و کمتر به چشم آمده باشد. خصوصاً وقتی که عنوان شعر در دیوان او چنین است: «در مدیحه و تبریک عروسی». جالبتر این که ابیات مورد نظر، ۱۲ بیت است که ملاحظه میکنید؛
برآمد بامدادان، مهر انور
جهان را کسوت نو کرد در بر
تو پنداری که زرّین شاهبازی
همی گسترد در صحن فلک، پر
و یا از بهر اثبات رسالت
کف موسی همی شد ز آستین در
و یا گویی عروسی ماهرخسار
شب دوشینه بر سر داشت معجر
کنون برداشت از سر معجر خویش
جهان از طلعت او شد منوّر
و یا گویی که در این جشن فیروز
فلک افروختستی مشعل زر
و یا تا عود سوزند اندر این بزم
سپهر افروخته زرّینه مجمر
چنین روز و چنین عید مبارک
که آمد امر «بلّغ» بر پیمبر
نبی اندر غدیر خم برافراشت
جهاز چار اشتر، جای منبر
برآمد بر فراز آن و بگرفت
به دست خویش اندر دست حیدر
همه بر گرد او گردیده انبوه
گروه بیشمار و خیل بیمر
همه تفویض کرد امر ولایت
به ابن عمّ و در معنی برادر…
ادامهی قصیده در باب تبریک عروسی و مدح افراد و اشخاص است که از این نوشته حذف شد.
پاسخ دهید