- ثقلین - http://thaqalain.ir -
برآمد بامدادان، مهر انور
جهان را کسوت نو کرد در بر
تو پنداری که زرّین شاهبازی
همی گسترد در صحن فلک، پر
و یا از بهر اثبات رسالت
کف موسی همی شد ز آستین در
و یا گویی عروسی ماهرخسار
شب دوشینه بر سر داشت معجر
کنون برداشت از سر معجر خویش
جهان از طلعت او شد منوّر
و یا گویی که در این جشن فیروز
فلک افروختستی مشعل زر
و یا تا عود سوزند اندر این بزم
سپهر افروخته زرّینه مجمر
چنین روز و چنین عید مبارک
که آمد امر «بلّغ» بر پیمبر
نبی اندر غدیر خم برافراشت
جهاز چار اشتر، جای منبر
برآمد بر فراز آن و بگرفت
به دست خویش اندر دست حیدر
همه بر گرد او گردیده انبوه
گروه بیشمار و خیل بیمر
همه تفویض کرد امر ولایت
به ابن عمّ و در معنی برادر…
ادامهی قصیده در باب تبریک عروسی و مدح افراد و اشخاص است که از این نوشته حذف شد.
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ba%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%ac-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%b2%d8%a7/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.