دوست دارم شهد شهادت را بنوشم
شهید اسدالله کشمیری
توی زیرزمین سفره را پهن کرده و دور آن نشسته بودیم. همه جمع بودند. اسدالله شروع کرد به حرف زدن: «یک چیزی میپرسم، همهتان جواب بدهید!»
وقتی مطمئن شد که سؤالش بیجواب نمیماند، پرسید: «الآن دلتان میخواهد چه غذایی بخورید؟»
هر کس غذای مورد علاقهاش را گفت:
ـ قورمه سبزی.
ـ قیمه.
ـ بادمجان.
خیلی دلمان میخواست بدانیم خودش چه دوست دارد: «حالا نوبت توست. تو چه دوست داری؟»
با لبخندی پُر معنایی گفت: «من دوست دارم شهد شهادت را بنوشم.»
همه ساکت شدند. حرفی باقی نمانده بود. من که آن روزها کوچک بودم، امّا بعدها معنای آن جمله را فهمید.
منبع: کتاب رسم خوبان ۶٫ معرفت. صفحهی ۹۳/ حریف شب، ص ۷۰٫
پاسخ دهید