نوحه‌ی جنّ

 محمّد بن سعد با سند خود از امّ سلمه نقل کرده است که گفت: شنیدم که جن بر حسین بن علی (ع) نوحه‌خوانی می‌کنند.      قال محمّد بن سعد: أخبرنا عفّان بن مسلم و یحیی بن عبّاد و کثیر بن هشام و مسلم بن إبراهیم و موسی بن إسماعیل قالوا: حدّثنا حمّاد بن سلمة، […]

گریه ی فرشتگان 6

شیخ کلینی با سند خود از حریز نقل می‌کند: به امام صادق (ع) عرض کردم بقای شما اهل بیت چه کم و عمرهای شما هر کدام کوتاهتر از دیگری است، با آن‌که این مردم به وجود شما نیاز دارند. فرمود: هر یک از ما نوشته‌ای داریم که همه‌ی آنچه را که باید به آن در مدّت […]

گریه ی فرشتگان 5

 ابن قولویه با سند خویش از فضیل بن یسار نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: چقدر جفاکارید ای فضیل که به زیارت حسین (ع) نمی‌روید؟ آیا نمی‌دانید که چهار هزار فرشته، آشفته و غبارآلود تا روز قیامت بر او می‌گریند؟   قال ابن قولویه: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ، عَنْ […]

گریه‌ی فرشتگان 4

 شیخ صدوق از ریّان بن شبیب نقل می‌کند: روز اوّل ماه محرم به حضور حضرت رضا (ع) رسیدم. به من فرمود: ای پسر شبیب! روزه‌ای یا نه؟ گفتم: نه. فرمود: امروز همان روزی است که زکریا دعا کرد و از خداوند نسلی پاک و ذریّه‌ای نیک خواست. خداوند هم پذیرفت و به فرشتگان دستور داد […]

گریه‌ی فرشتگان 3

 ابن قولویه افزوده است: هیچ زائری آن حضرت را زیارت نمی‌کند مگر آن‌که آن فرشتگان او را استقبال می‌کنند و وداع‌کنندگان را بدرقه می‌کنند و هیچ کس مریض نمی‌شود مگر آن‌که عیادتش می‌کنند و نمی‌میرد مگر آن‌که بر جنازه‌اش نماز می‌خوانند و پس از فوت، برایش آمرزش می‌طلبند و همه‌ی آنان در روی زمین منتظر […]

گریه‌ی فرشتگان 2

شیخ صدوق با سند خوش از ابان بن تغلب چنین نقل می‌کند: امام صادق ع فرمود: چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین (ع) بجنگند، ولی به آنان اجازه‌ی جنگیدن داده شند. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند. وقتی بود که حسین (ع) کشته شده بود. آنان نزد قبر آن حضرت، غبارآلود و […]

گریه‌ی فرشتگان 1

شیخ صدوق با سند خویش از ابو حمزه‌ی ثمالی نقل می‌کند: از امام باقر (ع) پرسیدم: ای پسر پیامبر! چرا «امیر المؤمنین» را بر «علی (ع)» نام نهادند، نامی که پیش از او بر کسی گذاشته نشده بود و پس از او نیز برای کسی سزاوار و روا نیست؟ فرمود: زیرا سرچشمه‌ی دانش است، دیگران […]

گریه ی شخصی از بنی اسد

به نقل از ابن عساکر با سند خود از هاشم بن محمّد: چون آب بر قبر حسین (ع) جاری کردند، پس از چهل روز که آب فرونشست و اثر قبر محو شد، بادیه‌نشینی از بنی اسد آمد. مشت مشت از خاک برمی‌گرفت و می‌بویید تا آن‌که به قبر حسین (ع) رسید و گریه کرد و […]

گریه‌ی اهل بیت امام صادق علیه السلام

ابن قولویه با سند خویش از عبدالله بن غالب نقل می‌کند: خدمت امام صادق (ع) رسیدم و مرثیه‌ی امام حسین (ع) را خواندم. چون به این‌جا رسیدم که: «لَبَلِيَّةٌ تَسْقُوا حُسَيْناً         بِمِسْقَاةِ الثَّرَى غَيْرُ التُّرَابِ‏»  بانویی از پشت پرده شیون کرد که: وای پدرم!     قال ابن قولویه: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ […]

گریه‌ی فاطمه دختر امام حسین علیه السلام

خوارزمی با سند خود از مفضل بن عمر جعفی نقل می‌کند: شنیدم امام صادق (ع) از پدر خود، از جدش امام سجّاد (ع) نقل می‌کرد: چون حسین (ع) شهید شد، کلاغی آمد و خود را به خون او آمیخت و پرواز کرد و در مدینه روی دیوار خانه‌ی فاطمه دختر امام حسین (ع) (فاطمه‌ی صغری) […]

گریه‌ی همسر امام حسین علیه السلام

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: چون امام حسین (ع) شهید شد، همسر او (از بنی کلب) برای او ماتم به پا کرد و گریست و زنان و خادمان هم گریه کردند تا آن‌که اشکهایشان تمام شد. در این بین، یکی از کنیزان را دیدند که می‌گرید و اشک فراوان دارد. از او […]

گریه‌ی خاندان پیامبر و اصحاب بر امام حسین علیه السلام و گریه‌ی امّ سلمه 3

 فتّال روایت می‌کند: روزی امّ سلمه می‌گریست. گفتند: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: فرزندم حسین کشته شد. رسول خدا (ص) را از هنگام وفات جز همین امشب در خواب ندیده‌ام. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فدایت! چرا پژمرده می‌بینمت؟ فرمود: از اوّل شب مشغول کندن قبر حسین (ع) و اصحابش بودم.   قال […]

گریه‌ی خاندان پیامبر و اصحاب بر امام حسین علیه السلام و گریه‌ی امّ سلمه 2

طبرانی با سند خویش از سلمان نقل می‌کند که: پیش امّ سلمه رفتم. گریه می‌کرد. پرسیدم: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: رسول الله (ص) را در خواب دیدم که بر سر و صورتش خاک بود. پرسیدم: چه شده است یا رسول الله؟ فرمود: شاهد شهادت حسین (ع) بودم.     قال الطّبرانیّ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ […]

گریه‌ی خاندان پیامبر و اصحاب بر امام حسین علیه السلام و گریه‌ی امّ سلمه 1

 شیخ طوسی با سند خویش از عبدالله بن عبّاس نقل می‌کند: در خانه‌ی خود خوابیده بودم که از خانه‌ی امّ سلمه همسر پیامبر خدا (ص) صدای شیون بلندی شنیدم. مرا به طرف خانه‌اش بردند. مردم مدینه از زن و مرد رو به آن‌جا داشتند. چون به آن‌جا رسیدم، گفتم: ای مادر مؤمنان! چرا ناله و […]