آمدن شمر به کربلا و قطع کردن آب

خوارزمی گوید: عبید الله مردم را در مسجد کوفه جمع کرد، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی گفت: ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودهاید و آنان را چنان یافتهاید که دوست دارید. این امیر المؤمنین یزید است که میشناسیدش؛ خوش رفتار و نیکو کردار و پاک طینت و مردم دوست و نگهبان […]
دیدار امام حسین علیه السلام با فرستاده عمر سعد

خوارزمیگوید: چون عمر سعد به کربلا آمد، یکی از همراهانش به نام عروة بن قیس را نزد حسین (ع) فرستاد تا از او بپرسد برای چه اینجا آمده است و چرا از مکّه بیرون آمده؟ عروه گفت: عمر سعد! من پیش از این با حسین نامهنگاری میکردم. خجالت میکشم نزد او بروم. کس دیگری بفرست. […]
آمدن عمر سعد به کربلا

خوارزمی گوید: حرّ آمد و همراه سپاهش در برابر حسین (ع) اردو زد. به ابن زیاد نامه نوشت و فرود آمدن امام را در سرزمین کربلا گزارش داد. ابن زیاد به حسین (ع) چنین نامه نوشت: امّا بعد، ای حسین! خبر یافتم که به کربلا آمدهای. یزید به من نامه نوشته که در اوّلین فرصت تو […]
رسیدن نامه مسلم به امام حسین علیه السلام

دینوری گوید: چون امام به منزلگاه «زباله» رسید، فرستادۀ محمّد بن اشعث و عمر سعد با امام دیدار کرد که حاوی پیام مسلم، مبنی بر بیعتشکنی مردم کوفه و ترک یاری بود. چون امام نامۀ مسلم را خواند، به درستی خبر یقین کرد و شهادت مسلم و هانی بر او بسیار ناگوار بود، فرستاده، همچنین […]
بردن مسلم نزد ابن زیاد و وصیّت او 2

ابن اعثم گوید: عبید الله بن زیاد به مسلم گفت: چه سلام دهی چه سلام ندهی کشته خواهی شد. مسلم گفت: اگر مرا بکشی بدان که بدتر از تو بهتر از مرا کشته است. ابن زیاد گفت: ای سرسخت، ای نافرمان! بر ضدّ پیشوایت خروج کرده، تفرقه ایجاد کرده و فتنه برافروختهای. مسلم گفت: دروغ […]