عصمت امام و خاستگاه آن در قصص قرآن کريم

«عصمت امام» یکی از مهمترین مباحث کلامی است که از دیرباز تاکنون در میراث کلامی امامیه ذیل شرایط امامت واکاوی شده است؛ لیکن استنادات متکلمان در این باب علاوه بر استنادات روایی و عقلی، بیشتر در ارتباط با آیاتی چون آیات تطهیر، اولی الأمر و آیاتی ازایندست بوده است؛ حالآنکه در قصص قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دستهای از آنها، بر عصمت امام دلالت دارد و گروهی دیگر به خاستگاه عصمت امام اشاره میکند که هر دو دسته، کمتر مورد استناد متکلمان امامی قرار گرفته است. در این نوشتار تلاش شده است بر پایۀ روش توصیفی_ تحلیلی، ظرفیت قابل توجه این دست از آیات قصص در موضوع عصمت امام، معرفی و تبیین شود. برای این منظور، مقاله در دو بخش ادلۀ عصمت امام و خاستگاه عصمت امام سامان یافته است.
نصّ جلی بر امامت اميرالمؤمنين علیهالسلام در شب معراج

یکی از مهمترین مباحث امامت، گفتگو پیرامون راههای تعیین امام است. در این میان، بهترین راه تعیین امام، نصّ بوده که موردپذیرش اندیشمندان مذاهب اسلامی است. نصّ از جهت وضوح دلالت به دو قسم «نصّ جلی» و «نصّ خفی» تقسیم میشود. نصّ جلی بدون واسطه، امامت را اثبات خواهد کرد؛ و از همین رو دارای اهمیت ویژهای است.
در این پژوهش نصّ جلی بر امامت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در شب معراج، از منابع اهل سنّت موردبررسی قرار خواهد گرفت و صحّت سند آن با توجه به مبانی ایشان در علوم حدیث اثبات خواهد شد. از آنجاکه این نصّ، از نصوص جلیه است، با اثبات صحّت سند و بدون ضمیمه شدن مقدمهای دیگر، امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام ثابت خواهد شد.
بازخوانی گزارش دسّ و تحريف غاليان در پرتو کارکرد فرهنگی نهاد امامت

یکی از دشواریهای پیش روی میراث حدیثی شیعه، ادعای وضع و جعل در نگاشتههای کهن شیعی است. از جمله دستاویزهای این ادعا، دو گزارش در رجالکشّی است.
بر پایۀ این دو گزارش، دورهای کموبیش 70 ساله از تاریخ حدیث شیعه، یعنی از زمان شهادت امام باقر علیهالسلام در 114 ق. تا زمان به امامت رسیدن امام رضا علیهالسلام در 183 ق. با اتهام بزرگ وضع و جعل روایات به دست مغیرة بن سعید و ابوالخطاب و پیروان این دو، رویارو شده است؛ پدیدهای ویران گر که سرانجام توسط یونس بن عبدالرحمن، متوقف شده و میراث حدیثی شیعه به دست وی، پالایش میشود.
در این نوشتار تلاش بر آن است که با نظر داشتِ واقعیتهای ملموس و عینی در تاریخ حدیث شیعه که در پرتو مدیریت فرهنگی نهاد امامت سامان یافته اند، نادرست بودن این دو گزارش به اثبات رسد.
مسأله برائت در عصر امام سجاد علیه السلام از انديشه تا جريان

دوران امامت امام سجاد علیه السلام را باید آغاز شکل گیری جریان عمومی برائت از شیخین دانست. این جریان، نتیجۀ مسئلۀ خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله و اختلاف هایی است که در پی داشت. شکافی که در پی این اختلاف میان شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام و جبهۀ مخالف ایجاد شد، تا زمان حادثۀ عاشورا به صورت تقابل گروهی و اجتماعی نمایان نشده بود. پس از واقعۀ کربلا، اندیشۀ برائت به گونه های مختلفی ظهور پیدا کرد و این مسئله اندک اندک جریان ساز شده و به طور مشخص شهر کوفه، مرکزی برای گسترش اندیشۀ برائت شد. البته حاکمیت بنی امیه نیز در این جریان سازی بی تأثیر نبود. بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر امام سجاد علیه السلام و روایاتی که به آن حضرت نسبت داده شده است، نشان می دهد که امام علیه السلام به جریان ساز شدن این اندیشه رضایت داشت و در ضمنِ هدایت اصحاب در این زمینه، جوانب تقیه را هم در نظر می گرفت.
معنا شناسی ناصبی گری با تأکيد بر متون اماميه تا قرن هفتم

پدیدۀ نصب یا ناصبی گری، از مفاهیمی است که در تاریخ مسلمانان شکل گرفته است. معنای لغوی نصب، برپا کردن بوده و سپس به معنی دشمنی و جنگ درآمده و در این معنی اخیر کاربرد وسیعی پیدا کرده است. این واژه ابتدا در متون شیعی کاربرد اصطلاحی یافته و مراد از آن، دشمنی با علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله است. در این تحقیق، ضمن بررسی معانی لغوی و اصطلاحی نصب، با تبیین مفهوم این واژه در متون فقهی و اشاره به برخی از احکام ناصبی، سعی شده تصویر صحیحی از مفهوم نصب و ناصبی گری ارائه شود. مفهوم و مصداق نصب در دیدگاه شیعی، به دقت در متون فقهی ارائه شده که به معنای خاص آن، یعنی اظهار دشمنی و جنگ با امام معصوم محدود شده و از کاربرد آن عام نصب که مطلق غیر شیعه را در برمی گیرد، پرهیز شده است.
مناسبات اهل حديث و اماميه در بغداد؛ از غيبت صغرا تا افول آل بويه

درگیری های علمی و عملی اهل حدیث با امامیان بغداد در دوران غیبت، روند صعودی و افزایشی داشته است. شواهد تاریخی حاکی از آن است که با افزایش تکاپوی اجتماعی و علمی امامیان در اواخر سدۀ سوم و اوایل سدۀ چهارم، اهل حدیث (حنبلیان) آشوب های اجتماعی را علیه شیعیان ایجاد کردند. پس از ورود آل بویه و رشد فعالیت های سیاسی _ اجتماعی شیعیان و آشکار شدن شعائر و آیین های آنان، حساسیت ها و درگیری ها به مراتب بیشتر شد و در اواخر سدۀ چهارم و اوایل سدۀ پنجم _ همزمان با اوج شکوفایی مدرسۀ بغداد _ فتنه های اجتماعی به بالاترین حد رسید. موضع بزرگان امامیه و اهل حدیث در برابر آشوب های مذهبی متفاوت بود. اندیشه وران امامیه گرچه در مقام بحث و نظر علمی در ردّ و انکار مبانی و مبادی اهل حدیث پویا بودند، اما نه تنها در درگیری های اجتماعی جلودار نبودند، بلکه در خاموش کردن فتنه تلاش می کردند. این در حالی است که محدثان و عالمان اهل حدیث، از سردمداران و جلوداران درگیری ها و تحریک و تهییج عوام بودند؛ کسانی چون ابو محمد بربهاری، ابوبکر محمد بن عبدالله محدث، ابن بطۀ حنبلی، ابن سمعون حنبلی و ابوعلی ابن المذهب.
ذهبی ناصبی است

برگرفته از کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر» جزء 1 ص 243 و 244
دفاع جانانه از امام صادق علیه السلام

برگرفته از کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر» جزء 1 ص 243 و 244
علم امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر «نووی»

برگرفته از کتاب «تهذیب الاسماء و اللغات» ج 1 ص 346
دریای علم امیرالمؤمنین علیه السلام

برگرفته از کتاب «تهذیب الاسماء و اللغات» ج 1 ص 346 و کتاب «الغدیر» ج 2 ص 46
معنی تمسک به قرآن و عترت

برگرفته از کتاب « شرح الطیبی» ج 12 ص 3909
علاقه ویژه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حسنین علیهما السلام

برگرفته از کتاب «الطبقات الکبری» جزء 1 ص 266
تحيّر شيعيان در شناخت امام و نقش تقيه در آن

با توجه به وجود گزارش های متعدد در مورد تحیر شیعیان در تشخیص مصداق امام، لازم است به علل موجدۀ این پدیده در تاریخ شیعه پرداخته شود. یکی از این علل را می توان فضای اختناق حاکم بر جامعۀ شیعی و در مقابل، تقیۀ ناشی از آن دانست. بررسی مصادیق حیرت در جامعۀ شیعی، نشان می دهد که چگونه فضای خفقانی که از سوی حاکمان دستگاه خلافت جور، جامعۀ شیعی را در سیطرۀ خویش قرار داده بود، باعث گردید تا احادیث دال بر اسامی ائمه علیهم السلام ، همچون سرّی نزد برخی خواص شیعیان اهل بیت علیهم السلام مکتوم مانده و از دسترس عموم خارج گردد و شیعیان را در هدایت و اهتدای به مصداق امام، دچار چالش نماید.
حديث «مرگ جاهلی» و دلالت آن بر «اصل انگاری امامت»

یکی از روایات مطرح در «اصل انگاری امامت»، حدیث «مرگ جاهلی» است که در شش موضوع، از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است؛ این حدیث در چهار موضوع «لزوم تبعیت از امام، پرهیز از تفرقه در جماعت مسلمانان، آثار وجود بغض امیرالمؤمنین علیه السلام در قلب مسلمان و نتیجۀ اصرار بر شرب خمر» با سند صحیح و در دو موضوع «ترک حج و ترک جهاد» با سند غیر صحیح در منابع اهل سنت نقل شده است.
شمول این حدیث بر برخی از موضوعات فقهی مانند اصرار بر شرب خمر، موجب تشکیک برخی از مخالفین در دلالت آن بر «اصل بودن امامت» شده که با توجه به شأن ورود این روایات و قرائن موجود در آن ها می توان ضروری بودن تمام موضوعات چهارگانه و حتی اصل بودن برخی از آن ها را ثابت نمود.