شهادت عبّاس بن علی علیه السلام 7

شیخ صدوق فرموده است: ابو علی بن زیاد همدانی با سند خویش از ثابت بن ابیصفیه چنین روایت کرده است: امام زین العابدین (ع) به عبیدالله، پسر عبّاس بن علی (ع) نگاه کرد و چشمانش اشکآلود شد. سپس فرمود: هیچ روزی چون روز جنگ احد بر پیامبر (ص) سخت نبود؛ روزی که عمویش حمزه، شیر […]
اجازۀ امام به اصحاب که برگردند 3

ابو حمزۀ ثمالی گوید: شنیدم امام زین العابدین (ع) میفرمود: روزی که پدرم شهید شد، در شب آن روز خانواده و اصحاب خود را جمع کرد و فرمود: ای خانوادهام! ای پیروانم! این شب را مرکب خویش گیرید و خود را نجات دهید. آنها کسی جز من را نمیخواهند و اگر مرا بکشند به فکر […]
رسیدگی به شمشیر و خواندن شعر

طبری به سند خود از امام زین العابدین (ع) چنین آورده است: آن شب که پدرم فردایش شهید شد، من نشسته بودم، عمّهام زینب از من پرستاری میکرد. پدرم از یاران خود کناره گرفت و در خیمهای بود و حوی (یا: جون) غلام ابوذر هم نزد او بود. امام در حالی که به آمادهسازی شمشیر […]
آن روز پناهت کجاست؟

«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»[1] ما شما را از زمین خلق کردیم ولی وقتی خلق شدید، دیگر زمین نیستی، از زمین خلق کردیم. «وَ فيها نُعيدُكُمْ» شما را از آن چیزی که از آن آفریده بودیم، به آن تحویل میدهیم، چون از خاک هستید، وقتی مردید برای شما قبر میکنند، […]