امام صادق (ع) در تفسير كشف الاسرار

قرآن پژوهان عامّه با رویکرد عامّی، گاهی به آراء تفسیری ائمة أهل البیت علیهم السلام نیز استدلال کرده و با نگاه مثبت آنها را ارزیابی نموده اند و امام صادق علیه السلام و آراء تفسیری وی به دلائل مختلف ـ از جمله فزونی گزارش های حدیثی از آن جناب توسط راویان فریقین ـ از رونق ویژه ای برخوردار است. از جمله تفاسیر، تفسیر کشف الأسرار وعدة الأبرار میبدی معروف به تفسیر خواجه عبدالله أنصاری نگارش قرن ششم است که در بیش از چهل و چهار مورد از آراء تفسیری امام صادق علیه السلام بهره گرفته و در بیشتر موارد آن را فصل الخطاب تفسیری آیه قرار داده است.

تجلي قرآن در نامه هاي امام صادق(ع)

بخش مهمی از تلاش های فرهنگی روزگار امامت 34 ساله حضرت امام جعفر صادق (ع) را _ به منظور ارشاد،هدایت گری ،تربیت و اصلاح امور اعتقادی _ بر اساس معارف ناب اهل بیت (ع)نامه ها و پاسخ به نامه ها ی افراد تشکیل می دهد.

سیره قرآنی امام صادق علیه السلام

امام صادق(عليه السلام) علاوه بر سيره عملى خود که به تلاوت قرآن مجيد در شبانه‌روز اهميت مي‌داد، به ديگران نيز سفارش مي‌کرد که از اين کتاب آسمانى غفلت نورزند. امام با بيان عظمت قرآن، ديگران را در شب و روز و پيش از خواب و همچنين در فرصت‌هاى پيش‌آمده، به تلاوت کتاب خدا دعوت مي‌کرد. موارد زير نشانگر اين تشويق‌هاست.

فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق علیه السلام

تمام فرقه‌های اسلامی اتفاق نظر دارند که امام صادق(ع) در بسیاری از علوم، از کلام و اعتقادات گرفته تا فقه و تفسیر و مسائل اخلاقی، پیشگام و پیشتاز بود؛ تا آنجا که چهار هزار نفر از خزائن علوم آن حضرت خوشه‌چینی کردند. شیخ مفید می گوید:
«راویان حدیث، اصحاب مورد اطمینان حضرت صادق(ع) را با همه اختلافاتی که داشتند، تا چهار هزار نفر شماره کرده‌اند».[1]
آنان هر چه از امام می‌شنیدند، طبق دستور خود حضرت آن را می‌نوشتند. رساله‌های متعدد و کتاب‌های بی‌شماری منسوب به آن حضرت و شاگردان او نقل شده است که تعدادشان بیش از چهارصد اثر است.[2]
آنچه پیش رو دارید، نمونه‌هایی از روایات تفسیری است که در مورد تفسیر و تأویل قرآن از آن حضرت به یادگار مانده است. امید که راهگشا و سازنده باشد.

با امام صادق علیه السلام در سايه قرآن

مرحوم شيخ كلينى در اصول كافى بخشى را به مسائل حجت و دليل‏شيعيان اختصاص داده و در يكى از اخبار آن بخش چنين نقل كرده:
منصوربن حازم گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: خداوند بالاتراز آن است كه به وسيله مخلوقاتش شناخته شود بلكه اين‏مخلوقاتند كه به وسيله خدا شناخته مى‏گردند.
امام صادق(ع) فرمود: راست گفتى.
گفتم: كسى كه دانست‏براى او پروردگارى است، پس سزاوار است كه‏بداند براى آن پروردگار رضا و سخطى است كه جز از راه وحى ورسول شناخته نمى‏گردند، پس اگر به كسى وحى نشد سزاوار است كه‏دست‏به دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات كرد، خواهدديد كه آنها حجت هستند و پيروى از ايشان واجب.
آنگاه به امام صادق(ع) مى‏گويد كه از مردم در مورد حجت‏بعد ازرسول خدا(ص) پرسيدم. آنها گفتند: قرآن، ولى من به آنها تذكردادم كه قرآن بدون سرپرست و قيم كفايت نمى‏كند، چرا كه گروههاى‏مختلف از جمله مرجئه، قدريه و حتى زنادقه كه به قرآن ايمان هم‏ندارند براى سخن خويش به قرآن استدلال مى‏كنند و روى همين جهات‏است كه گفتم قرآن نياز به سرپرستى دارد كه هرچه در مورد آن‏بفرمايد حق باشد و در اين ميان كسانى چون ابن مسعود و عمر وحذيفه به عنوان سرپرست معرفى شدند اما من سوال كردم كه آياتمام قرآن را مى‏دانستند؟ در جواب گفتند:
خير، تنها على بود كه آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پس‏شهادت مى‏دهم كه على(ع) قيم و سرپرست قرآن است و پيروى از اوواجب و پس از رسول خدا(ص) حجت‏بر مردم است و آنچه در موردقرآن ابراز عقيده كند حق است.
امام صادق(ع) پس از شنيدن سخنان او و استدلال زيبا و محكم وى‏او را با گفتن «رحمك الله‏» ستود و دعايش كرد. (1)
سخنان جناب‏منصور را ضميمه كنيد به فرمايش حضرت اميرالمومنين كه‏مى‏فرمايد:(ع) «اين قرآن جز خطوطى كه ميان دو جلد نگاشته شده،چيزى نيست، به زبان سخن نمى‏گويد، ناچار بايد ترجمانى داشته‏باشد» (2)
در همين زمينه يكى از اصحاب امام صادق(ع) مى‏گويد:
شنيدم كه امام صادق(ع) مى‏فرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنه‏علم الله و عيبه وحى الله.» (ما ولى امر «امامت و خلافت‏»خدا و گنجينه علم خدا و صندوق وحى خدائيم) (3)
پدر گرامى آن‏حضرت، امام باقر نيز (ع)مى‏فرمايد: نحن تراجمه وحى الله‏» (مامترجمان وحى خدائيم.) (4)
هرچه مى‏خواهى در قرآن بجوى
در قرآن مى‏خوانيم: «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل‏شى‏ء…» (5)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «خداوند در قرآن هرچيزى‏را بيان كرده است، به خدا سوگند آنچه كه مورد احتياج مردم‏بوده را كم نگذارده، تا كسى نگويد اگر فلان مطلب درست‏بود درقرآن نازل مى‏شد، آگاه باشيد همه نيازمنديهاى بشر را خدا در آن‏نازل كرده‏است.» (6) آرى، قرآن كتاب تربيت و آدم سازى است.
تمام آنچه براى رسيدن به تكامل و قرب الهى لازم است در قرآن‏آمده، باطن قرآن نيز ژرفائى دارد كه براى رسيدن بدان علم‏اهل‏بيت لازم دارد و همچنين جزئيات احكام و مطالب مختلف در قرآن‏است كه همان علم خاندان وحى را مى‏طلبد.
امام صادق(ع) مى‏فرمايد:
«ما من امر يختلف فيه اثنان الا و له اصل فى كتاب الله عزوجل‏و لكن لا تبلغه عقول الرجال‏» (هيچ امرى نيست كه دو نفر در آن‏اختلاف پيدا كنند مگر آنكه اصل و ضابطه‏اى در قرآن دارد و ليكن‏عقول مردم بدان نمى‏رسد.) (7)
در جاى ديگر امام فرمود: معناى‏اين روايت كه «هيچ آيه‏اى از قرآن نيست مگر آنكه ظهر و بطنى‏دارد»
اين است كه: ظهر قرآن تنزيل آن و بطن آن تاويلش‏مى‏باشد كه بخشى از آن سپرى گشته و بخش ديگر هنوز نيامده ومانند خورشيد جريان دارد، آنچه از تاويل آمده همان گونه كه‏شامل مردگان مى‏گردد، زندگان را نيز شامل مى‏شود و خداوندمى‏فرمايد:
«تاويل آن را جز راسخان در علم نمى‏دانند» و ما از تاويل‏آن آگاهيم. (8)
آن امام(ع) همچنين مى‏فرمايد: من به كتاب خداوندآگاهم و گوئى در كف دستم قرار دارد، در آن خبر آسمان و زمين وخبرهاى آينده و كنونى موجود است، خداوند مى‏فرمايد: «نزلناعليك الكتاب تبيانا لكل شى‏ء» (9)

مسئله جابری (نوع شناسی اشارات جابر بن حیان به امام جعفر صادق علیه السلام)

واقعيت تاريخي جابر بن حيان كه در بسياري از آثار منسوب به او خود را شاگرد امام صادق (ع) خوانده و اشاره‌های متعددي به آن امام كرده، از سوي پاول كراوس، بزرگ‌ترین محقق درزمینه‌ی كيمياي جابري، به‌طور كامل زير سؤال رفته و تناقض‌های عديده موجود در اين اشاره‌ها و شواهد با استناد به «مجموعه جابري» استخراج و مطرح گرديده است. اين مقاله بر آن است تا با تحليلي تاريخي و محتوايي به توضيح و تبيين چهار نوع از اين شواهد و اشارات جابر به امام (ع) بپردازد و نظرهاي پاول كراوس را در مورد يك مسأله مهم در تاريخ علم، يعني مسأله جابري نقد و ارزيابي نمايد؛ خاصه آنكه شمار قابل‌توجهی از مخطوطات منسوب به جابر هنوز منتشر نشده و به دست محققان نرسيده است و ازاین‌رو، باب گفت‌وگو درباره اين مسأله همچنان گشوده و جاي نظرها و پاسخ‌های تازه دراین‌باره خالي است. اميد می‌رود كه اين مقاله پاسخي به اين مسأله باشد.

بررسی چهار نکته در زندگی امام صادق علیه السلام از کتاب دکتر حسین مدرسی

این مقاله به بررسى چهار نکته کوتاه درباره زندگى امام صادق (ع) مى‌پردازد که در کتاب مکتب در فرآیند تکامل‏، اثر دکتر ‏حسین مدرّسى مطرح شده‌اند. این چهار نکته به طور خلاصه، ناظر به عدم قیام امام (ع) با وجود آمادگى شیعیان، عدم قبول خلافت با وجود ‏پیشنهاد عباسیان، نهى از خواندن ایشان با عنوان امام و نهى از تبلیغ و گسترش تشیّع است. در این مقاله، ضمن بررسى صحت این اقوال، سازگارى ‏این اقوال با عقاید شیعى بررسى مى‌شود.‏

بازخوانی لقب شیعه جعفری در بستر تاریخ حدیث

«شيعه جعفري»، لقبي است كه با خواندن زندگی‌نامه امام صادق (ع) و يا برنامه‌هایی كه در پيوند با سالگرد زادن يا درگذشت آن بزرگوار ديده يا شنيده می‌شود، بسامد فراوان دارد. اين نوشته كوتاه دامان در پي آن است تا با بازخواني تاريخ پرفرازونشیب فراگيري و پراكندگي حديث ميان مسلمانان دو سده نخست تاريخ اسلام، نشان دهد لقب يادشده گرچه همواره در نوشته‌های نويسندگان دهه‌های نزديك به امروز ما، با چاشني خوش‌بینی و مثبت انگاري بازتاب يافته است. در بستري از ريشخند و دست‌اندازی شيعيان و آلوده به رنگ سرزنش و نكوهش به كار می‌رفته است و سرنوشتي چون ديگر واژه‌هایی داشته است كه نخست ناخوشايند بوده‌اند و اندک‌اندک نمودي نو و شناسنامه‌ای دلپذير يافتند.

ابن ابی العوجا و امام صادق علیه السلام

عبدالکریم بن ابی العوجا، یکی از افرادی است که در سده دوم هجری/ هشتم میلادی به زندیق معروف بودند. وی بدون ترس، در مراکز مقدس مسلمانان حاضر شده، به اظهار عقاید خود می‌پرداخت. گفت‌وگوهای او با امام صادق (ع) و شاگردان ایشان، شیوه استدلال جعفر بن محمد (ع) را با کسانی که به آفریدگار اعتقاد نداشتند، نشان می‌دهد. این مقاله علاوه بر بیان عقاید و مسلک ابن ابی العوجا، به بررسی گفت‌وگوهای او با امام صادق (ع) می‌پردازد.

اسوه‌های بشریت امام صادق علیه السلام

اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله دارای بسیار از امتیازات متفاوت از دیگر مکاتب و ادیان است که این دین را دین برتر و کمال ادیان الهی نام گرفته است، یکی از آن امتیازات، وجود مبارک چهارده معصوم علیهم السلام در امامت و رهبری شیفتگان هدایت به صراط مستقیم، می باشد؛ که این نوشتار بر آن است تا به قدر بضاعت خود قسمت هایی از زندگی مبارک یکی از این سروران و اسوه های عالم امکان، حضرت امام صادق علیه السلام را مورد بررسی قرار دهد. باشد که چراغ هدایتی باشد برای تشنه گان کمال.

دسته‌بندی‌های شیعیان در عصر صادقین علیه السلام

در عصر صادقین (ع) دست‌کم پنج شاخه فکری در میان شیعیان وجود داشت: 1. شیعه سیاسی و مردمی: تبری از خلفای پیش از امام علی (ع) و طبعاً از عثمانیه و انتظار بازگشت و تغییر اوضاع به نفع خاندان پیامبر (ص) که در عقاید رجعت و مهدویت ظهور می‏کرد، از معتقدات این شاخه از تشیع بود. 2. فقیهان معتدل: گروهی از برجسته‏ترین دانشمندان فقیه، همچون ابان بن تغلب، زراره و ابوبصیر که دیدگاهی معتدل و محتاط با قضایا داشتند. 3. متکلمان شیعه: افرادی همچون قیس ماصر، هشام بن حکم و مؤمن در این گروه جای می‏گیرند. 4. غالیان: افرادی نظیر مغیرة بن سعید، بیان بن سمعان و مهم‏تر از همه، أبوالخطاب اسدی ازجمله غالیان معروف می‏باشند که در این دوران فعالیت می‏کردند. 5. مفوّضه یا غلات درون‌گروهی: به باور این افراد، ائمه (ع) تمام کارهایی را که باید خدا انجام دهد انجام می‏دهند، با این تفاوت که قدرت خدا اصلی است و قدرت آن‌ها تبعی.