علت اشتقاق مردم به جنگ با خوارج

این جریان خوارج اینطور بود، حضرت میخواهد با خوارج بجنگد. حضرت مدام آدم میفرستاد، خود ایشان صحبت میکند، از خوارج ۴ هزار نفر میمانند و پای کار میایستند، بقیّه میآیند با اینکه امیر المؤمنین را قبول ندارند انگیزهی جنگیدن ندارند، میآیند؛ نه اینکه توبه کردند، آدم شدند، دیگر نایستادند بجنگند. آن شبی که هم راجع […]
خوارج در شیعه

جریان خوارج زمان امیر المؤمنین، امروز در چهرهی مثل داعش و سلفیگری عربستان هم است، در شیعه هم است. مدل آن هم یک چیز است. یک روایت از یک جایی درست میکند، بعد میگوییم: سند آن را نشان بده. این روایت چند روایت و دلیل خلاف آن داریم. مثل این میماند که در دادگاه من […]
دهه سازی

در جامعه مطرح شد که دههسازی کردن از نظر اجتماعی برای شیعه خطر دارد، یک خطر دیگر آن را هم من امروز عرض میکنم. اینها فریاد زدند: اینها دشمنان اهل بیت هستند؛ اینها دشمن نیستند. شما 365 روز در خانهی خود هر روز… مادر ما 365 روز سال صد لعن و صد سلام زیارت عاشورا […]
تشیع انگلیسی

حضرت فرمود: «وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ»[1] مغز ندارید، چرا همیشه میگویید: «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ»؟ خلیفهی دوم را قبول دارید یا ندارید؟ بله. شورای شش نفره درست کردید یا نه؟ بله. پس چه میگویید؟ یا او هم کافر است، وارد جهنّم شده است، به سقر رفته است، به درک رفته است، یا نه. او […]
خوارج و داعش

انسان روی بند راه نمیرود، بله از یک جهت درست است که از شمشیر تیزتر است و از مو باریکتر است؛ چون حق طیف دارد. بالاخره یک نفر ۵۰ درصد به حق نزدیک است، یک نفر ۷۰ درصد به حق نزدیک است، یک نفر ۹۰ درصد به حق نزدیک است ولی کفر و ایمان این […]
خوارج و حکم خدا

حضرت در نهج البلاغه میفرماید: «أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ»[1] هامه یعنی سر، سر شما سبک است، چطور داخل سر سبک میشود؟ مخ را جدا فروختند، مخ در آن نیست، لذا سر سبک است، به شدّت اهل جدل بودند. امیر المؤمنین میفرمود: با اینها نروید آیهی قرآن بخوانید. چون ظاهر آیهی قرآن اجمالاتی دارد که اگر […]
خشک مغزی خوارج

آدم وقتی تعقّل را کم رنگ کند، دچار مشکلاتی میشود. مثلاً در ماجرای خوارج یک اتّفاقی افتاده است، مسیحیها خندیدند. آن هم این بود که یک بنده خدایی با همسر باردار خود عبور میکرد، او را گرفتند. میخواستند به حکومت امیر المؤمنین زهر چشم نشان دهند. امیر المؤمنین فرموده بودند تا اینها خونی نریختند –ماجرای […]
تکریم غلام در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام

پدر و پسری به خانهی امیر المؤمنین آمدند، حضرت به رسم مهماننوازی، آن موقع مثل الآن دستشویی نداشتند، رسم این بود یک ظرف میآوردند و یک آفتابه مانند، دست میهمان را میشستند. چون قنبر غلام بود، آمد، این مرد مهمان کشیده خوابیده بود، پدر او هم پای خود را دراز کرده بود. دست خود را […]
آثار باقی حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام بر کوفه

«وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ»[1] اینقدر این لباس و کفش خود را دادم وصله زدند «حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا» دیگر خجالت میکشم این را برای وصله ببرم. این را خطیب بغدادی در کتاب خود که برای امیر المؤمنین نوشته است، میگوید: «راقِعَ مِدْرَعَتِهُ»[2] مدرعهی خود را، کفش خود را، لباس خود را به پینهدوز […]
شیوه ی حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام

آقا به کوفه آمد، درالحکومه را دیدند، فرمودند: من به اینجا نمیآیم. گفتند: اینجا دیگر ساخته شده است، بودجهی آن از بیت المال خرج شده است. کاخ شده بود، کاخی که مغیره قبل از امیر المؤمنین در آن زندگی میکرد، کاخی که سعد بن ابی وقّاص در آن زندگی میکرد. دار الحکومهی آبرومند ساختند، حاکم […]
خوارج پس از شکست حکمیت

ماجرای حکمیّت رخ داد، همه فهمیدند تقلّب شده است. چون حرف دو حکم فرق کرد. یک نفر گفت: من هر دو را عزل میکنم. ابو موسی اشعری گفت: -در یک نقل- به شورای مسلمین واگذار میکنم در یک نقل عبدالله بن عمر را خلیفه میکنم. عمرو عاص هم گفت: من علی را عزل میکنم، همانطور […]
عاقبت دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام

هر کسی دشمن امیر المؤمنین بوده است، در آخر عمر خود این ابراز تأسّف را کرده است. خلیفهی اوّل گفت: ای کاش من فضلهی گنجشکها بودم «وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا»[1] هیچ کسی من را نمیشناخت. خلیفهی دوّم گفت: کاش مدفوع گوسفند بودم یا مدفوع انسان بودم. عایشه گفت: «یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ […]
عبدالله بن عمر و بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام

حقوقی که امیر المؤمنین برای حیوان، برای بُز قبول دارد امروز حقوق بشر برای بشر قبول ندارد. با همه فرق داشت، علی کسی نیست که ظلم بکند، زد و بند کند. متأسّفانه ماجرای حکمیّت پیش آمد. اینها گفتند ما در جنگ شرکت نمیکنیم، فتنه است، ما در یک گوشه مینشینیم، از فتنهها حذر میکنیم. ابوموسی […]
خوارج و حکمیت

ماجرای حکمیّت که شد، حضرت مجبور شد آتش بس را اعلام بکند و بلکه بعضی از اینها مثل اشعث ماجرای حکمیت را کمک کردند رخ بدهد، برای اینکه سهمخواهی بکنند. دیدند الآن دعوا بین معاویه است که عرب قریش است و امیر المؤمنین که قریشی است. گفتند: حالا اگر در این جنگ یک نفر پیروز […]