مقابله بی نظیر امام کاظم علیه السلام و هارون

زمان هارون دو اتّفاق افتاد؛ برای من بسیار جالب بود که ذهبی حتّی نقل کرده است. این نشان میدهد این مسئله کاملاً در آن شرایط- مسئلهی اهل البیت مطرح است. آقازاده چه کسی است؟ آن کسی است که اهل بیت پیغمبر است. همه جا مطرح است، هارون هم به دنبال این است که از این […]
امام کاظم علیه السلام و فدک

مهدی عبّاسی خیلی ادّعای عدالت داشت و سعی کرد زندانیهای منصور دوانقی را آزاد بکند و در یک مجلسی که امد، این از آن مواردی است که نوع رفتار حضرت فرق دارد. فرمود: من نمیدانم که شما میخواهید چه کار بکنید، اموال مردم را نمیدهید؟ خوب برای او خیلی مهدی عبّاسی خیلی بد بود. گفت: […]
شیوه ی قیام متفاوت امام کاظم علیه السلام

تقریباً هر کس از آل ابیطالب اهمیّت داشت علیه حکومت قیام کرد. تنها آدم مهمی که قیام نکرد موسی بن جعفر بود. چرا؟ چون باید سر جای خود بحث شود که موسی بن جعفر (سلام الله علیه) بخشی از سناریوی امامت شیعه است. یک سری اهداف روی زمین مانده و یک سری کار برای امام […]
راز ازدواج امام کاظم علیه السلام

یکی از نکات جالبی که در زندگی موسی بن جعفر است و نیاز به تحقیق دارد این است در نقلهای متعدّدی است که فرزندان آنها ازدواج نکردند. یک نقل هم در کافی است که حضرت فرمود: آنها ازدواج نکنند مگر به امر علی بن موسی. فرزندان خودش همه از اماء و کنیزان هستند یعنی حضرت […]
جاذبه امام کاظم علیه السلام

زندگی ائمّه اینطور نبود که یک سری کارهای اتّفاقی انجام دهند یک دفعه یک امام کار درسی انجام بدهد، یک امام کار عبادی انجام دهد اینطور نبود. همهی زندگی آنها تعبیّت از حق بود، اینکه چه کار کنیم مردم را هدایت کنیم. الآن که همه ادّعا میکنند از اهل بیت هستیم، این کار را قبلاً […]
فرق زمانه امام کاظم علیه السلام با ائمه پیشین

ولی وقتی دورهی امام باقر و امام صادق تمام شد مکتب تشیّع اصلاً زیر و رو شد که بحث گستردهای است. بلد نبودند نماز بخوانند الآن نه نماز میخواندند مکتب فقهی خاص داشتند، مفتی داشتیم یعنی فتوا دهنده داشتیم اینها در مجالس فقهی شرکت میکردند، بحث میکردند، مناظره میکردند، حرف برای گفتن داشتند. دورهی امام […]
شاعر سنی از امام کاظم و امام رضا علیهم السلام می گوید

وقتی به آن شاعر گفتند چرا در مدح علی بن موسی الرّضا شعر نمیگویی؟ تازه سنّی بود گفت: به من میگویند تو اشعر النّاس هستی، تو که شاعرترین مردم هستی «فَعَلَامَ تَرَكْتَ مَدْحَ ابْنِ مُوسَى»[1] چرا پسر موسی بن جعفر، علی بن موسی الرّضا را مدح نمیکنی؟ «وَ الْخِصَالَ الَّتِي تَجَمَّعْنَ فِيه» و آن ویژگیهای […]
چرا باید سیره اهل بیت (ع) را بدانیم؟

قول در سیرهی معصومین (علیهم الصّلاة و السّلام) از جهات مختلف مهم است. بعضی از بزرگان قائل بودند مطالعهی زندگی اولیای خدا از درس اخلاق بیشتر است. از آن جهت که در انسان باعث و انگیزه ایجاد میکند، راه نشان میدهد، روش نشان میدهد. سیرهی اهل البیت غیر از اینکه مطالعهی آن ثواب دارد، گفتگو […]
داستانی زیبا از خیبر

فرمود: هیچ جنگی نبود که علی شمشیر به دست گرفت، میدان رفت ما پیروز برگشتیم. دیگر سختترین جا که همه به مشکل برخورد کرده بودیم، از بالای قلعه که آتش سر مسلمانها میریختند، چشم امیر المؤمنین (علیه السّلام) درد میکرد، یکی دو روز به مدّعیها فرصت داد، مدّعیها میگفتند: این زودتر از همه جلو میرود، […]
چرا خلیفه دوم بعد از خود، بطور مستقیم خلیفه تعیین نکرد؟

تا اینجا میخواستم این را عرض بکنم یکی باعث شد که در اوج اقتدار خلیفهی دوم نتواند بعد از خود مستقیم کسی را انتخاب بکند. او وقتی میخواهد وصیت بکند، از لحاظ افکار عمومی آن زمان نمیتواند این کار را بکند. چه کار میکند؟ درست است که در نهایت یک نفر را به حکومت میرساند ولی […]
شیوه مخالفت مردم با خلیفه دوم

مردم از خشونت خلیفه عاصی بودند، جرأت حرف زدن نداشتند. عدّهای جان بر کف بودند اینها این طرف و آن طرف مینشستند میگفتند: این بمیرد ما با فلانی بیعت میکنیم. چون هنوز صدر اسلام بود، این رسم نشده بود که حتماً خلیفه باید بعد از خود کسی را تعیین بکند. چون فقط یک مورد، دو […]
خشونت خلیفه دوم

خشونت حکومت خلیفهی دوم به قدری بود که نور چشمیهای حکومت میخواستند یک سؤال از خلیفه بپرسند در صحیح بخاری آمده است- یک سال صبر میکرد بپرسم، نپرسم چطور بگویم، حال او خوب باشد، یک روز که جشن باشد، یک روز که پولدار باشد، یک روز که پیروزی شده است، فتوحاتی شده است. یک سال […]
افکار عمومی و خلیفه دوم

من به سراغ کتاب انساب الأشراف میروم، این هم خیلی کتاب قدیمی است. تقریباً 20 سال بعد از بخاری از دنیا رفته است. آقای بخاری 256 از دنیا رفته است، 20 سال بعد از او این بلاذری از دنیا رفته است، یعنی میخواهم بگویم کتاب قدیمی است. او اینجا را که دارد نقل میکند، میگوید: […]
چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با خلیفه بیعت کردند؟

حالا یک روایت از شیعه بگویم یک مقدار جگر من بسوزد، دل شما هم بسوزد. امیر المؤمنین فرمود: اگر برادر من جعفر یا عموی من حمزه بود، اینطور مجبور نمیشدم بروم بیعت بکنم، ریسمان به گردن من ببندند. آن کسانی که باید میآمدند و جلوی سقیفه را میگرفتند آن کسانی که بودند این کار را […]