روزي که شد به نيزه، سر آن بزرگوار

روزي که شد به نيزه، سر آن بزرگوار خورشيد، سر برهنه برآمد ز کوهسار موجي به جنبش آمد و برخاست کوه ابري به بارش آمد و بگريست زار زار گفتي تمام زلزله شد، خاک مطمئن گفتي فتاد از حرکت، چرخ بي قرار عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پير افتاد […]
تـیـرستـم چـو بر دل سلطـان دیـن رسیـد

تـیـرستـم چـو بر دل سلطـان دیـن رسیـد بس بی امـان به قـلب رسـول امیـن رسیـد تنها نه این خدنگ به قلبـش رسیـد و بـس تـیـر دگـر بر آن گـلـوی نـازنـیـن رسیـد نـه طـاقـت ســواری و نـه حـالـت نـبـــرد یـکبـاره جـسم اطـهر او بـر زمیـن رسیـد دشمن پـیـاپـی آمد و دیگر مگـو چـه […]
چون نوبت قتال به سلطان دین رسید

چون نوبت قتال به سلطان دین رسید افغان اهل بیت ، به عرش برین رسید غوغای “الوداع” و هیاهوی “الفراق“ از چار سوی ، بر فلک هفتمین رسید چون هیچ کس نبود که گیرد رکاب او بر کف رکاب ، خواهر وی ، دل غمین رسید پس حلقِ خشک و چِشم تر و […]
کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمی شود

کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمی شود مسیح اگر دوا دهد، بی تو دوا نمی شود اگر جدائی اوفتد، میان جسم و جان من قسم به جان تو! دلم از تو جدا نمی شود گریه اگر کنم همی، بهر تو گریه می کنم ورنه زدیده ام عبث، اشک رها نمی شود […]
ترسم دمی که پرسش اين ماجرا شود

ترسم دمی که پرسش اين ماجرا شود دامان رحمت از کف مردم، رها شود ترسم که در شفاعت امت به روز حشر خاموش ازين گناه، لب انبيا شود آه از دمی! که سرور لب تشنگان، حسين سرگرم شکوه، با سر از تن جدا شود فرياد از آن زمان که ز بيداد کوفيان هنگام دادخواهی “خيرالنسا” […]
عنقاي قاف را هوس آشيانه بود

عنقاي قاف را هوس آشيانه بود غوغاي نينوا همه در ره بهانه بود جايي كه خورده بود مي، آنجا نهاد سر دردي كشي كه مست شراب شبانه بود يكباره سوخت زآتش غيرت، هواي عشق موهوم پرده اي اگر اندر ميانه بود در يك طبق به جلوهء جانان نثار كرد هر در شاهوار كش اندر خزانه […]
شبـی کـه صـبـح شهادت، در انتظـار تـو بـود

شبـی کـه صـبـح شهادت، در انتظـار تـو بـود جــــــهان ، مسـخّـر روح بـزرگــوار تـو بـود لهیـب تشنـگی ات، روح دشت را می سوخت فـــــرات مـوج زنـان گـرچـه در کـنـار تو بود به رزم، قـصـد فـنـای جهـان گـرت می بود نـه آسمـــان ، نـه زمیـن، مـردِ کـار زار تو بود اگـر شـجـاعـت و […]
شب عاشورای حسینی

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[1] «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الصّلَاةُ عَلَی خَاتَمِ الأنبِیَاءِ وَ المُرْسَلین طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّةُ مَولَانَا بَقِیَّةِ اللهِ فِی الْعَالَمِین أَرْوَاحُنَا […]
شب تاسوعای حسینی

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[1] «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الصّلَاةُ عَلَی سَیِّدِ الأنبِیَاءِ وَ المُرْسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّةُ مَولَانَا بَقِیَّةِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا […]
شب هفتم محرم

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[1] «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الصَّلَاةُ عَلَی خَاتَمِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الحُجَّةِ بَقِیَّةِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ […]
مرثیهی دختران عقیل 3

قندوزی گوید: فاطمه دختر عقیل، اینگونه بر حسین (ع) مرثیه گفت: ای چشم! اگر گریه و ندبه میکنی، اشک بریز و ناله کن بر خاندان پیامبر. نُه نفر همه از فرزندان علی شهید شدند و پنج نفر از فرزندان عقیل. قال القندوزیّ: قالت فاطمة بنت عقیل بن أبیطالب ترثیه: عینی أبکی بعبرة و […]
مرثیهی دختران عقیل 2

طبرانی از مصعب بن زبیر چنین نقل میکند: زینب صغری دختر عقیل بن ابیطالب، در بقیع پیش مردم آمد؛ بر کشتههای خویش در کربلا میگریست و میگفت: چه جواب خواهید داد اگر پیامبر خدا به شما که آخرین امّتهایید بگوید با اهل بیت و یاران و فرزندان من چه کردید؟ بعضی از آنان اسیر شدند […]
مرثیهی دختران عقیل 1

شیخ مفید با سند خود از عبدالله بن عامر نقل میکند: چون خبر شهادت امام حسین (ع) به مدینه رسید، اسماء دختر عقیل بن ابیطالب با گروهی از زنان خانواده بیرون آمد تا آنکه به قبر رسول خدا (ص) رسید و به آن پناهنده شد. نالهای از دل برآورد، آنگاه رو به مهاجران و انصار […]
مرثیه ی حضرت زینب کبری علیه السلام

بحرانی گوید: از مرثیهی زینب دختر فاطمه خواهر حسین (ع)، آنگاه که آنان را وارد دمشق کردند، این بود: آیا تو را اندوهگین نساخت اینکه حسن و حسین تشته شهید شدند، در حالی که فرمایگان سیراب بودند؟ می گفت: ای گروه! پدرم علی وصی است و مادر فاطمهی پرهیزکار. بر فرزند مصطفی با جرعه آبی […]