عبدالله بن جعفر و قيام كربلا

عبدالله بن جعفر ابي طالب از شخصيت هاي مشهور تاريخ اسلام و از اصحاب نزديك امامان نخستين شيعه است. او رسول خدا (ص) را درك كرده و از آن حضرت نيز رواياتي نقل نموده است. عبدالله نزد مورخان شيعه و سني از جايگاه والاي برخوردار است و از او با احترام ياد كرده اند. روايات فراواني از او نقل شده است با اينكه او از اصحاب خاص و نزديك امام حسين(ع) و ازچهره هاي برجسته هاشمي بود ولي در قيام كربلا حضور نداشت. درباره علت حضور نداشتن او درقيام كربلا ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد كه در نوشته حاضر بررسي مي شود.

جزئیات اخبار شهادت امام حسین علیه السلام در منابع کهن

در این گزارش کوتاه، خبر چند منبع کهن تاریخی را در باره شهادت امام حسین علیه السلام که پس از همه یاران و جوانان اهل بیت‌اش به شهادت رسید، مرور می کنیم. زمانى که تمامى یاران و اهل بیت امام حسین‏ ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند، دشمن قصد کشتن آن حضرت را کرد. تا این لحظه، کسى جرأت نزدیک شدن به امام را نداشت؛ چرا که به هر روى، بسیارى از کوفیان مایل نبودند قاتل آن حضرت شناخته شوند. این بود که نوبت به سنان و شمر و خولی بدذات رسید.

شبهه زدايي از قيام امام حسين علیه السلام

 اگر امام حسين عليه السلام به تمامي حوادث آينده آگاهي داشت، چگونه با پاي خود، خويشتن را در هلاکت انداخت؟ !
آيا شيوه حضرت با آيه «لاتلقوا بايدکم الي التهلکة » ; خود را با دستان خويش در هلاکت نيندازيد، سازگار است؟ يا آن که مصداقي براي خودکشي محسوب مي شود؟ به راستي آگاهي امام از غيب و رسالت آن حضرت در استفاده از اين علم در عرصه هاي مختلف عاشورا و کربلا چگونه بوده است؟

روي کردي هدف شناختي به نهضت عاشورا

به دنبال بررسي ديدگاه‏هاي گوناگوني که پيرامون نهضت عاشورا ارائه شده است، يک جستجوگر دقيق، در مي‏ يابد که پاره‏ اي از آنها به خاطر ذهنيت‏ هاي غايت شناختي است که نويسنده‏ ي مقاله به اهم آنها اشاره نموده، در مورد هر کدام توضيح و سپس نقدي ارائه مي‏دهد:

ولايتعهدى امام رضا علیه السلام

بحث امروز ما يک بحث تاريخى و از فروع مسائل مربوط به امامت و خلافت است ، و آن ، مسئله به اصطلاح ولايت عهدي حضرت رضا عليه السلام است که مأمون ايشان را از مدينه به خراسان آنوقت به« مرو » آورد و به عنوان ولى عهد خودش منصوب کرد ، و حتى همين کلمه « وليعهد» يا « ولى عهد » هم در همان مورد استعمال شده ، يعنى اين تعبير تنها مربوط به امروز نيست ، مربوط به همان وقت است ، و من از چند سال پيش در فکر بودم که ببينم اين کلمه از چه تاريخى پيدا شده ، در صدر اسلام که نبوده ، يعنى اصلا موضوعش نبوده ، لغتش هم استعمال نمى شده ، اين کار که خليفه وقتدر زمان حيات خودش فردى را به عنوان جانشين معرفى کند و از مردم بيعت بگيرد اول بار در زمان معاويه و براى يزيد انجام شد ، ولى اين اسم را نداشت که براى يزيد بيعتکنيد به عنوان « ولى عهد». در دوره هاى بعد هم يادم نيستاين تعبير را ديده باشم با اينکه به اين نکته توجه داشته ام . ولى در اينجا مى بينيم که اين کلمه استعمال شده است و همواره هم تکرار مى شود ، و لهذا ما نيز به همين تعبير بيان مى کنيم چون اين تعبير مربوط به تاريخ است ، تاريخ به همين تعبير گفته ، ما هم قهرا به همين تعبير بايد بگوئيم .

چرا امام حسين در روزگار معاويه قيام نکرد؟

همه مي دانيم اميرمؤمنان عليه السلام در سال چهلم هجري از جهان خاکي به عالم ملکوت رخت برکشيد و حدود ده سال، امامت و رهبري امت بر عهده امام حسن مجتبي عليه السلام بود . سبط اکبر رسول خدا نيز در سال پنجاهم به دست دشمن مسموم شد و راهي جنان الهي گرديد و پرچم امامت در دست حسين بن علي عليهما السلام قرار گرفت و از امامت تا قيام سيدالشهداءعليه السلام حدود ده سال فاصله است . در اين مقاله برآنيم تا فلسفه عدم قيام آن بزرگوار در عصر معاويه را مورد بررسي قرار دهيم

بستر تاريخى مفاهيم سياسى – اجتماعى حادثه‏ ى کربلا

در اين نوشتار با بررسى واژه‏ هاى به کار رفته در حادثه‏ ى عاشورا و پى‏گيرى سابقه‏ ى تاريخى آنها کوشش شده است ‏بستر وقوع اين حادثه و زمينه‏ هاى آن شناسايى شود . با ره‏گيرى مفاهيم استفاده شده در اين حادثه و بيان پيشينه‏ ى تاريخى آنها مشخص مى‏شود، که حادثه‏ ى کربلا صرفا يک حادثه‏ ى نظامى نبوده و يک‏باره به وقوع نه پيوسته است، بلکه به نحوى امتداد اختلافات و درگيرهاى گذشته است . تمايز افکار و عقايد دو طرف از خلال بررسى معناى نهفته در واژه ‏هاى به‏ کار رفته و روشن ساختن مراد کاربران آنها مشخص گرديده است .
در اين مقال با بررسى واژه‏هاى شيعه‏ ى على، شيعه‏ ى عثمان و دين على و دين عثمان نشان داده ‏ايم که حادثه‏ ى عاشورا نقطه‏ ى عطفى براى تمايز شيعيان اعتقادى از ديگر گروه‏ها بوده است و با بررسى واژه‏هاى سنت و بدعت، و امام، وصى و ذريه به پشتوانه‏ ى اعتقادى اين دو جريان پرداخته و در ادامه با بررسى واژه ‏هاى مربوط به فرمان‏بردارى، همچون: سمع، طاعت، خروج، عصيان و فتنه، به انحرافى که به نفع قدرتمندان در برداشت از اين واژه‏ها راه يافته اشاره کرده‏ايم . در پايان با بررسى مفاهيمى هم‏چون: ذمه، ثار، نصر و صله‏ى رحم روشن کرده‏ايم که جامعه‏ى اسلامى پس از پيامبر به سوى ارزش‏هاى دوره‏ى جاهلى گام برداشته و اين کلمات را نه در معناى تغيير يافته‏ ى دوره ‏ى اسلامى، بلکه در همان معناى سابق به کار برده است .

آغاز ماموریت جناب مسلم و ماجرا های پس از آن(بخش سوم)

پس از شهادت جناب مسلم نوبت به شهادت یکی دیگراز بزرگان کوفه یعنی هانی بن عروه رسید شیعه‌ای مخلص، یاری باوفا و باحمیت و کسی که در رکابش چهارهزار سواره و هشت هزار پیاده حرکت می‌کردند، رادر حضور مردم، مردمی سست عنصر و ترسو و بی‌وفا به شهادت رساندند و یک نفر از آن دوازده‌ هزار نفر پا به رکاب، جلو نیامد و به حمایت از هانی برنخاست و برای نجات او قدمی برنداشت تا برگ دیگری از خیانت، بزدلی و بیچارگی را از خود در تاریخ ثبت کنند، سن شریف آن پیرمرد مجاهد در آن موقع نود و چند سال بوده است. ابن زیاد دو پیک را  با نامه ای همراه سرهای مقدس مسلم و هانی برای یزید به شام فرستاد. یزید دستور داد که سرها را بر دروازه‌ی دمشق آویزان کنند و پس از اطلاع از اتفاقات کوفه نامه‌ای برای عبیدالله فرستاد و از او تقدیر و تشکر کرد و او را ستود .امام حسین (ع) در مسیر کوفه و در منزل ثَعلَبِیَّه، از شهادت مسلم و هانی و این‌که در بازار کوفه جسدشان را روی زمین می‌کشیدند، مطلع شد.

آغاز ماموریت جناب مسلم و ماجرا های پس از آن(بخش دوم)

در واکنش به دستگیری هانی بن عروه حضرت مسلم در صدد برآمد تا قصر عبید الله را محاصره کند ابن زیاد به سران و اشراف کوفه که نزد وی بودند دستور داد بروند و اقوام خود را از اطراف مسلم پراکنده کنند و گرنه گردن همه آنها را خواهد زد آنها هم از روی دیوارهای قصر با مردم سخن گفتند و آنها را از عقوبت دولت ترساندند تا آنکه گروه بسیاری از قوم و قیبله آنان صحنه را خالی گذاشتند و مردمی که خود نامه نوشته بودند در میدان عمل و لحظات سرنوشت ساز در جبهه مخالف قرار گرفتند و اتحاد خود را بر هم زدند  ،خیانت سران قبایل و افراد با نفوذ کوفه وتهدیدهای توخالی مزدوران ابن زیاد اثر خود را گذاشت و سبب پراکندگی مردم از اطراف حضرت مسلم شدآن جناب به خانه ای پناه برد اما عاقبت توسط ماموران ابن زیاد محاصره شدو پس از نبردفراوان در حالی که زخم های فراوان بر تن داشت دستگیر گردید، وی در همان حال از یکی از لشگریان خواست تا پیکی به سوی امام حسین (ع) بفرستد و جریان اسارت خود و قصه بی وفایی و پیمان شکنی کوفیان را برای حضرت باز گوید و او را از آمدن به کوفه منع نماید  .به دستور ابن زیاد حضرت مسلم  را بالای دار الاماره برده و در برابر چشمان مردمی که بیرون قصر جمع شده بودند گردن زدند و بدنش را به پایین قصر انداختند شهادت وی درنهم ذیحجه روز عرفه سال شصت هجری  بود .

آغاز مأموریت جناب مسلم و ماجراهای پس از آن(بخش اول)

جناب مسلم درروز پنجم شوال وارد شهر کوفه شد شهری حادثه خیز با گرایش و افکار مختلف و به خانه مختارثقفی رفت . با جمع شدن شیعیان کوفه حضرت مسلم نامه امام را برای آنان خواند ودر نخستین وهله پس از ورود به کوفه ،به گرفتن بیعت از مردم پرداخت و 27 روز قبل از شهادتش در نامه ای به امام حسین (ع) در مکه خبر از بیعت مردم داد. خیلی زود خبرآمدن جناب مسلم به کوفه  توسط جاسوسان یزید منتشر شد ،اولین اقدام یزید در واکنش به این جریان ،نصب عبید الله بن زیاد به امارت کوفه و بصره بود ،ابن زیاد با ایجاد جو رعب و وحشت ، تهدید روسا و بزرگا ن و سر شناسان شهربه تضعیف فعالیت های حضرت مسلم و از جنب و جوش افتادن نهضتی که با استقبال پرشورمردم در حال گسترش بود،پرداخت. او برای خنثی کردن فعالیت های حضرت مسلم و شکست دادنش دو نقشه کلی داشت : نخست تهدید سران شهر و چهره های با نفوذ،دوم تعقیب و جست وجوی حضرت مسلم و طرفدارانش که در هر دو مورد موفقیت های زیادی هم به دست آورد .،درمدت زمانی که حضرت مسلم درمنزل یکی از بزرگان کوفه اقامت داشت ،طرح پیشنهاد ترور ابن زیاد را به دلیل رعایت مسائل اخلاقی که از ویژگی های برجسته اهل بیت (ع) و پیروان آنان بودنپذیرفت و مجبور شد محل اقامت خود را به دلایل امنیتی تغییر دهد .

انتخاب مسلم بن عقیل برای اعزام به کوفه

امام حسین (ع) برای آزمودن صداقت مردم و بررسی شرایط و اوضاع کوفه نیاز داشت تا سفیری را به کوفه بفرستد لذا شخص مورد اعتماد و امین خود حضرت مسلم بن عقیل را انتخاب کرد و به عنوان نماینده خود به همراه نامه ای و به اتفاق  سه نفر دیگر به کوفه فرستاد و او را به تقوای الهی و کتمان ماموریت خود و مدارا فرمان داد و بدینگونه ماموریت حساس حضرت مسلم آغاز شد.

نامه‌نگاری اهل کوفه به امام حسین علیه السلام

وقتی شیعیان کوفه از مرگ معاویه مطلع شدند ،  در نامه ای برای امام حسین (ع) که توسط دو نفر فرستاده و آنها هم روز دهم ماه رمضان خدمت امام رسیدند خبر از بیعت خود داده و حضرت را به سوی کوفه دعوت کردند ، در طی دو روز بعد هم با ارسال150 نامه دیگر و دو روز دیگر هم نامه هایی مبنی بر رسیدن میوه ها و سرسبزی بستان ها فرستادند و براعلام بیعت خود پافشاری کردند  ،حالا دیگر امام (ع)  از یک سو با  رد بیعت ناخواسته و تحمیلی با یزید و مهاجرت از موطن خود تحت فشار بنی امیه قرار داشت و از سوی دیگر هم باید به نامه های کوفیان پاسخ روشنی می داد .

ديدارهای شخصيت‌ها با امام حسين علیه السلام و ديدگاه‌های آن‌ها

سایر اقدامات امام حسین (ع) در مدت اقامت درمکه ،دیدار با تعدادی از شخصیت ها و بزرگان حاضر در آن شهر بود که نظر همه آنها در باره رفتن امام به سوی عراق منفی بود جز ابن زبیر که در فکر خلافت بود ووجود امام (ع)درمکه مانع توجه مردم به وی می شد، ابن عباس پسر عموی حضرت پیوسته ایشان را از رفتن نهی می کرد زیرا از فریب و مکر کوفیان بر جان اومی ترسید وازوی می خواست به جای عراق به یمن برود که سرزمین پهناوری است و شیعیان زیادی دارد اما امام حسین (ع) نپذیرفت دیدار بعدی ایشان با محمد حنفیه بود که به مکه آمده بود که حضرت در آن دیدارخبر از شهادت خود و اسارت اهل بیتش داد  شخصیت بعدی عبد الرحمن بود که به حضرت فرمود به شهری می روی که کارگزاران یزید در آن هستند و چون بیت المال در دستشان هست و مردم هم بنده درهم و دینارند علیرغم اعلام یاری با شما پیکار خواهند کرد ،البته افراد دیگری هم خدمت حضرت رسیدند تا مانع رفتن ایشان به کوفه بشوند .