علی؛ بیانگر فضایل سعد بن ابی‌وقاص!

برخی برآنند تا بگویند، سعد بن ابی وقاص هم در میدان جنگ احد خودی از خود نشان داده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به خاطر آن، او را با جمله حیرت انگیز «پدر و مادرم به فدایت» خطاب کرده است. جمله‌ای که علی علیه‌السلام درباره‌اش فرموده است:« پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله جز سعد، آن را برای هیچ کس خطاب نکرده است.» حال وقتی ما به سوابق سعد نظر می‌افکنیم، در صحت این ماجرا و نیز در صحت جمله منقول از علی علیه‌السلام تردید می‌کنیم. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در صفحات 206 تا 213 جلد 3 کتاب الصحیح من سیرة الامام علی علیه‌السلام ، مفصلاً این روایات را آزموده است که در نهایت نظر به کذب این روایات می‌دهند. این نگاره، شمّه‌ای از بحث مفصل علامه است. تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو.

لا سیف الا ذوالفقار

می‌دانیم که علی علیه‌السلام در روز احد آنقدر شگفتی ساز شد که جبریل را نیز به وجد آورد. به طوری که با صدای بلند در آسمان‌ها فریاد زد: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی. (هیچ شمشیری همانند ذوالفقار و هیچ جوانی نیز همانند علی علیه‌السلام نیست.) همانطور که مشهود است این جمله از تعابیر ارزنده‌ای برخوردار است. که علامه سید جعفر مرتضی عاملی در صفحات 194 تا 196 جلد 3 کتاب الصحیح من سیرة الامام علی علیه‌السلام بدان پرداخته‌اند. ما نیز شمه‌ای از این مطلب را در این مختصر گنجانده‌ایم. تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو.

همه رفتند غمی نیست علی می‌ماند…

بی‌شک، تنها شخصی که در میدان کنار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ایستاد و فرار نکرد، علی علیه‌السلام است. او یک تنه در برابر یک لشکر ایستاد و از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله  دفاع کرد. این فداکاری شگفتی ساز عالم شد و ملائک را در حیرت واگذاشت. بنابرین او بر خلاف باقی اصحاب، حتی یک لحظه نیز رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را تنها نگذاشت. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در صفحات 189 تا 194 جلد 3 کتاب الصحیح من سیرة الامام علی علیه‌السلام ، شواهد تاریخی و روایی این مسئله را ذکر می‌کنند. ما نیز اقتباسی از آن را در این نگاره گرد آورده‌ایم. تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو

وصیّت پیامبر صلّی الله علیه و آله در مورد تجهیز و تدفین خود

از جمله مسائلی که باید به آن پرداخت وصایای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به علی علیه السلام در مورد چگونگی غسل، کفن و دفن آن بزرگوار است که در ادامه به اختصار به آن می پردازیم و در خلال بحث به اموری مانند حیات پیامبران بعد از مرگ اشاره ای هم می کنیم.

موضع قریش و همفکرانشان نسبت به ابلاغ جانشینی علی علیه السلام

قریش و همفکرانشان برای انحراف خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از علی علیه السلام به قبیله خود یا هر قبیله ای به غیر از قبیله بنی هاشم و به ویژه علی علیه السلام، دست به هر کاری زدند؛ از ایجاد شک و شبهه، طرح توطئه و ایراد اتهامات تا حد اتهام در نزاهت، عدالت و حتّی عقل پیغمبر صلّی الله علیه و آله؛ در جریان غدیر در ابتدا تمام تلاش خود را کردند که این ابلاغ و اعلام صورت نپذیرد اما وقتی ناکام ماندند برنامه های دیگری را برای ممانعت خلافت علی علیه السلام پیاده کردند.

در این نوشتار به موضع قریش نسبت به برنامه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در نصب علی علیه السلام اشاره می کنیم.

ماجرای یک نزول عذاب در غدیرخم 2

پس از آن‌که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در غدیر خم جانشینی پس از خود را اعلام نمود، جابر بن نضیر جلو آمد و به این حکم اعتراض کرد، و از خداوند خواست که در صورت درست بودن این حکم (از طرف خدا بودن این انتصاب) بر او عذاب ناز شود که همینطور هم شد.

پس از این ماجرا آیه: «سَأَلَ سائلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ…؛ سائلی عذابی حتمی را درخواست کرد…» مرحوم علامه امینی نام 30 نفر از دانشمندان اهل سنّت را با نام کتاب و شماره صفحه ذکر می کند که تمامی آن ها گفته اند: این آیات در روز «غدیرخم» و بعد از گفتار آن مرد نازل شده است. ولی ابن تیمیه اشکالاتی به این ماجرا می گیرید که در این نوشتار و نوشتار قبلی به آن ها پاسخ می دهیم.

ماجرای یک نزول عذاب در غدیرخم 1

پس از آن‌که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در غدیر خم جانشینی پس از خود را اعلام نمود، جابر بن نضیر جلو آمد و به این حکم اعتراض کرد، و از خداوند خواست که در صورت درست بودن این حکم (از طرف خدا بودن این انتصاب) بر او عذاب ناز شود که همینطور هم شد.

پس از این ماجرا آیه: «سَأَلَ سائلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ…؛ سائلی عذابی حتمی را درخواست کرد…» مرحوم علامه امینی نام 30 نفر از دانشمندان اهل سنّت را با نام کتاب و شماره صفحه ذکر می کند که تمامی آن ها گفته اند: این آیات در روز «غدیرخم» و بعد از گفتار آن مرد نازل شده است. ولی ابن تیمیه اشکالاتی به این ماجرا می گیرید که در این نوشتار و نوشتار بعدی به آن ها پاسخ می دهیم.

ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 4

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مى‏گوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.

در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.
در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مى‏گوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.

در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.

ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 3

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مى‏گوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.

در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.
 عذرهای بیهوده و بهانه‌های پوسیده

اجتهاد عمر اینگونه بود. 

ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 2

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مى‏گوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.

در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.

ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 1

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مى‏گوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.

در این نوشتار و نوشتارهای بعدی به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.

ماجرای راز پیامبر و اکرام فاطمه سلام الله علیها توسط ایشان

از عایشه نقل شده است که در بیماری رسول خدا صلّی الله علیه و آله، هنگامی که فاطمه سلام الله علیها نزد پدر می آمد پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله با اکرام و احترام عجیبی در مقابل فاطمه سلام الله علیها قیام می کرد؛ در یکی از دیدارها پیامبر اسراری را به فاطمه گفت که عایشه سعی داشت از این اسرار سر در بیاورد که در ادامه به شرح این ماجرا و توضیحاتی مربوط به آن می پردازیم.

ماجرای دینارها و عایشه

لید: در کتب اهل سنّت ماجرایی نقل شده است از این قرار که چند دیناری در منزل پیامبر صلّی الله علیه و آله بود که باید به مستحقش داده می شد و این در هنگامی بود که پیامبر در بستر بیماری قبل از رحلت بود که از عایشه خواست که آن دینارها را به علی علیه السلام برساند تا او به اهلش برساند ولی عایشه در این کار تعلل می کند. در این نوشتار به نقل این ماجرا که در کتب اهل سنّت آمده است و از نقل آن هدفی دارند، می پردازیم و در ادامه چند سوال را در مورد این ماجرا مطرح می کنیم.

غدیر در قرآن 3

با توجه به اهمیت موضوع رخ داده در غدیرخم و اهمیت داشتن این مسأله در جهان اسلام، ابتدا باید به دستورات خداوند و استشهاد پیامبر صلّی الله علیه و آله و نزول آیات قرآن دراین زمینه توجه داشت. به نمونه‌‌هایی از این آیات و روایات توجه می‌کنیم و معتقدیم که خداوند و پیامبر صلّی الله علیه و آله بیان خویش را برای امامت و رهبری جامعه به خوبی بیان نموده و ما شیعیان به تبعیت از این آیات بر اعتقادمان استوار می مانیم. اکنون به تبیین واقعه غدیر با زبان آیات قرآن که به صورت شأن نزول و یا تأویل و استشهاد بوده و از مهمترین اسناد و مدارک شیعه برای این اعتقاد است، می‌پردازیم.

در نوشتار قبلی و این نوشتار به بررسی آیه: « يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ …» و آیه: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا … الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» و بیان چند نکته مهم، سوال و شبهه پیرامون این دو آیه اشاراتی می کنیم.

 

پرسشی که خود را در مقابل ما تحمیل می‌کند، این است: روایات، تصریح دارد که آیه‌ی « «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»؛[2] پس از آن نازل شد که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ، علی علیه السّلام را در غدیر خم به امامت و ولایت امّت نصب کرد. همین روایات به صراحت بیان می‌کند که آیه‌ی: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»؛[3] پیش از غدیر فرود آمده است.

در حالی‌که آیه اکمال دین و اتمام نعمت، در ابتدای سوره‌ی مائده قرار دارد و آیه‌ی ابلاغ امامت علی علیه السّلام ، در وسط همین سوره آمده است. فرض آن است که موضوع برعکس می‌بود، خصوصاً که قرآن به تدریج و پاره‌پاره نازل شده است. این مطلب را چگونه تفسیر می‌کنید؟! موضوع را به ترتیب زیر بررسی و به پرسش مطرح پاسخ می‌دهیم.