دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است

دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است دو ماه، جامه‌ی احرام ما، سیاه شده است   حکایت دل ما و غم غریبِ حسین حدیث جاذبه‌ی کهربا و کاه شده است   نگاه مضطرب دختری، به روی پدر طلوع عاطفه از اوّل پگاه شده است   برای آن که بنگرید، کودکان آرام حسین، سایه‌ی […]

مرا هلال محرم چو داس خونین است

مرا هلال محرم چو داس خونین است که ماه غرقه به خون گشتنِ شه دین است   زمان شادی آل زیاد و مروان است اوان گریه و اندوه آل یاسین است   گه امیری خار است و شادمانی خس دم اسیری گل، وقت قید نسرین است   ز خار نیست عجب، پاره‌پاره کردن گل چه […]

این اشک نیست، آب زلال و مطهّر است

این اشک نیست، آب زلال و مطهّر است این چشم نیست، چشمه‌ای از حوض کوثر است   ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد چشمی که پای مجلس این روضه‌ها، تر است   چشمی که بیشتر به خودش، گریه دیده است فردا کنار فاطمه یا آبروتر است   ما خشک می‌شویم، ولی بار می‌دهیم دنیای گریه، مزرعه‌ی […]

در شش جهت فتاده چه آشوب دیگر است؟

در شش جهت فتاده چه آشوب دیگر است؟ دیگر چه شورش است که در هفت کشور است؟   دیگر چه انقلاب که در نُه محیط چرخ؟ دیگر چه اضطراب که در چار گوهر است؟   دریای چرخ گویی کاندر تلاطم است کشتی دهر گویی بگسسته لنگر است   آشوب رستخیز در آفاق شد عیان شام […]

چون کرد خور ز توسن زرین، تهی رکاب

چون کرد خور ز توسن زرین، تهی رکاب افتاد در ثوابت و سیّاره، انقلاب   غارتگران شام به یغما گشود دست بگسیخت از سراد زر تارِ خور، طناب   کرد از مَجَرّه چاک، فلک، پرده‌ی شکیب بارید از ستاره به رخساره، خون خضاب   کردند سر ز پرده برون دختران نعش با گیسوی بریده، سرآسیمه، […]

چگونه گریه نریزم به پای عاشورا؟

چگونه گریه نریزم به پای عاشورا؟ من و دو چشم غریبم، فدای عاشورا   در آن زمان که گِلم را به دست آوردند هزار مرتبه مُردم، برای عاشورا   اگر زمین و زمان تر شده است، باران نیست گرفته دیده‌‌ی خیسم، عزای عاشورا   هزار مرتبه شکرت! که اشکمان جاری است خدای ماه محرم! خدای […]

شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد، حسین

شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد، حسین روی دل با کاروان کربلا دارد، حسین   از حریم کعبه‌ی جدّش به اشکی شُست، دست مروه پشت سر نهاد، امّا صفا دارد، حسین   می‌برد در کربلا، هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینها حُرمت کوی منا دارد، حسین   پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست […]

گِرد حرم، طواف همی کرد چون خلیل

گِرد حرم، طواف همی کرد چون خلیل گسترده پر به زیر، پی شاه، جبرئیل   فارغ شد از طواف و چنین گفت با حرم کای کعبه‌ی معظّم و ای خانه‌ی جلیل!   باشد کنون به گِرد توام، آخرین طواف کز عمر من به جای نمانده است، جز قلیل   بار امانت است، سر من، به […]

دگر چه باغ و درختی ؟بهار، اگر برود

دگر چه باغ و درختی ؟بهار، اگر برود چه بهره از دل دیوانه؟ یار، اگر برود   حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد؟ به سوی دشت طف،  آن کوهسار اگر برود   مگر به معجزه، زمزم نخشکد از گریه مراد این همه چشم انتظار، اگر برود   چگونه ماه به گرد زمین، طواف […]

خوشا آن کس! که امشب در کنار کعبه، جا دارد

خوشا آن کس! که امشب در کنار کعبه، جا دارد به سر، شور و به دل، نور و به لب، ذکر خدا دارد   همه در مکه جمع و کاروانی خارج از مکه ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجادارد؟   امیر کاروان،  فرزند زهرا با جوانانش برای حجّ خون، عزم دیار کربلا دارد   […]

به عزم کربلا عشّاق، بربستند محمل‌ها

به عزم کربلا عشّاق، بربستند محمل‌ها «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها»   قرار جان لیلا، جای در محمل گرفت اما «ز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دل‌ها!»   بگفتا رهرو عشقم، چه باک از کشته گردیدن؟ «که سالک بی‌خبر نبْوَد ز راه و رسم منزل‌ها»   «شب تاریک وبیم موج […]

نسیمی می‌وزد غمناک از صحرا به محمل‌ها

نسیمی می‌وزد غمناک از صحرا  به محمل‌ها که یک‌سر آل طه را، فتاده غصه در دل‌ها   شتابان سوی قربانگاه عازم، عاشقان حق ز بهر قتلشان از کین، کمر بستند باطل‌ها   زمین کربلا پُر شد ز خون ریزان، عجب آن است به سرعت می‌نمایند عاشقانش، طی منزل‌ها   رَود این قافله، سوی عراق و […]

باشد به سوی کعبه‌ی مقصود، روی ما

باشد به سوی کعبه‌ی مقصود، روی ما کآن جا برآید، آن چه بُود آرزوی ما   ما را خیال یک سر مو نیست، غیر دوست بر حال ما گواه بُوَد مو به موی ما   بذری فشانده ایم و خوریم آن گهش، ثمر کآبش دهد زمانه ز خون گلوی ما   ما رو به جویبار […]

مركب، خدای را به سوی كوفه، زین مكن

مركب، خدای را به سوی كوفه، زین مكن خلق مدینه را ز فراقت، حزین مكن   بر عهده كوفیان نتوان داشت اعتماد دوری ز بارگاه رسول امین مكن   در شهر دین به جز تو، كنون شهریار نیست بی‌شهریار، بهر خدا شهر دین مكن   باللّه! كه اهل كوفه به خون تو تشنه‌اند آهنگ، زینهار! […]