دیدار با زهیر بن قین 1

دینوری گوید: امام حسین (ع) راه را پیمود تا به زرود رسید. خیمه‌ای افراشته دید. پرسید از آن کیست؟ گفتند: خیمۀ زهیر بن قین است، که از حج برمی‌گشت و عازم کوفه بود. امام کسی را در پی او فرستاد تا به دیدار امام آید و صحبت کنند. وی از دیدار روی برتافت. همسرش با […]

دیدار با عبد الله عدوی 2

ابن اعثم گوید: حسین (ع) رفت تا به خزیمیه رسید و فرود آمد و یک شبانه روز آن‌جا توقّف کرد. سحرگاهان خواهرش زینب نزد او آمد و گفت: برادر! آیا خبر دهم که دیشب چه شنیدم؟ فرمود: چه شنیدی؟ گفت: نیمه شب برای کاری بیرون رفتم. هاتفی را شنیدم که این شعر را می‌خواند: ای […]

دیدار با عبد الله عدوی 1

شیخ مفید گوید: حسین (ع) از حاجز به سمت کوفه به راه افتاد. به آبی از آب‌های عرب رسید. آن‌جا با عبد الله بن مطیع عدوی که آن‌جا فرود آمده بود دیدار کرد. وی چون امام را دید، گفت: پدر و مادرم به فدایت! این‌جا چرا آمده‌ای؟ و او را فرود آورد. امام حسین (ع) […]

نامه امام حسین علیه السلام به بزرگان کوفه

امام رفت تا به منزلگاه حاجز رسید. آن‌جا نامه‌ای به اشراف و بزرگان کوفه نوشت. ابن اعثم گوید: نامۀ امام چنین بود: بسم الله الرّحمن الرّحیم. از حسین بن علی بن سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد الله بن وال و گروهی از مؤمنان. امّا بعد، می‌دانید که پیامبر خدا در […]

دیدار با بشر بن غالب

ابن اعثم گوید: چون به «ذات عرق» رسید، مردی از بنی اسد به نام بشر بن غالب با آن حضرت دیدار کرد. امام پرسید: از کدام قبیله‌ای؟ گفت: از بنی اسد. پرسید: از کجا می‌آیی؟ گفت: از عراق. پرسید: مردم عراق را در چه حالی دیدی؟ گفت: ای پسر دختر پیامبر! دل‌ها با تو بود […]

دیدار با فرزدق

نیز طبری از قول عبد الله بن سلیم و مذری نقل می‌کند: آمدیم تا به صفاح رسیدیم. فرزدق شاعر را دیدیم. وی با امام دیدار کرد و گفت: خداوند خواسته‌ات را بدهد و به آرزوهایت برساند. امام پرسید: از اخبار مردم در پشت سرت بگو. گفت: از فرد آگاهی پرسیدی. دل‌های مردم با تو و […]

مصادره اموال ارسالی به یزید

طبری گوید: حسین (ع) آمد تا به «تنعیم» گذشت. آن‌جا به کاروانی برخورد که از یمن می‌آمد و کارگزار یزید در یمن، بحیر بن ریسان اموالی را برای او فرستاده بود. بار شتران، لباس‌های سرخ و فاخر بود. حسین (ع) آن‌‌ها را گرفت و راه افتاد. به کاروانیان نیز فرمود: شما را مجبور به آمدن […]

اشعار امام در مسیر عراق

ابن قولویه با سند خویش از امام رضا (ع) روایت می‌کند: زمانی که حسین (ع) در دل شب به سوی عراق می‌رفت، مردی اشعاری می‌خواند با این مضمون که: ای ناقۀ من! از راندن وحشت مکن! پیش از طلوع سپیده آماده باش، با بهترین سواران و بهترین سفر تا به آستان بزرگوار برسی؛ بزرگواری دریادل […]

موضع عبد الله بن جعفر در برابر خروج امام حسین علیه السلام

طبری با سند خویش از امام سجّاد علیه السلام نقل می‌کند: چون از مکّه بیرون شدیم، عبد الله بن جعفر به امام حسین (ع) نامه‌ای نوشت و همراه دو پسرش عون و محمّد فرستاد؛ امّا بعد، تو را به خدا وقتی نامه‌ام را می‌نگری بازگرد. من از این سفر و راهی که در پیش گرفته‌ای بیمناکم […]

دليل قيام نكردن امام حسين عليه السلام عليه معاويه‏

با توجه به اعتقادامام حسين عليه السلام به عدم کفايت معاوية بن ابو سفيان برای بدست گرفتن زمام امور و خليفه مسلمين قرار گرفتن ، چرا سيد الشهدا عليه السلام عليه او دست به قيام نزد؟؟؟
بر مبنای چه سياستی امام حسين عليه السلام با معاويه همان مسير صلح برادرش امام حسن عليه السلام را در پيش گرفت؟؟

ديدگاه امام حسين عليه السلام درباره صلح برادرش با معاويه

امامان اهل بيت يك وظيفه كلى دارند كه على رغم تفاوت شرايط سياسى و اجتماعى كه در آن به سر مى برند، در تلاش براى تحقق آن مشتركند، مانند مسؤوليت نگهدارى امّت اسلامى و حفظشان در برابر پيرايه هاى غير اسلامى كه با آن آميخته مى شود؛ تبيين احكام شرعى و حقايق قرآنى، نجات بخشيدن دولت اسلامى از انواع تهديدهاى كفر؛ آشناساختن امّت نسبت به فضايل اهل بيت عليهم السلام و شايستگى آنان به امر حكومت، تا آن جا كه فرصت اجازه مى داد و زمينه فراهم بود، و ديگر مصاديق وظايف عمومى و مشترك.هر كدام از آن بزرگواران يك وظيفه ويژه كه شرايط سياسى و اجتماعى اسلام، امام و امّت در آن مى زيستند تعيين مى كرد. گاه برخى از اين وظايف ويژه به سبب تشابه ميان زمينه ها، با هم مشابهت داشتند. مثل شرايطى كه امام باقر و امام صادق يا امام هادى و امام عسكرى عليهم السلام در آن مى زيستند. گاه نيز اين وظايف به دلايل تفاوت زمينه ها با يكديگر متفاوت بودند، مانند صلح امام حسن با معاويه و انقلابى كه امام حسين عليه السلام عليه يزيد بن معاويه برپا كرد.

غائله دفن امام حسن علیه السلام

چرا امام مجتبی عليه السلام را در کنار قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دفن نکردند؟؟با آنکه وصيت آن حضرت بر اين امر بود!!
چه کسانی اين واقعه را رقم زدند؟؟
چه کسانی از اين اتفاق منفعت می بردند؟