خون پاک

به نقل ابن قولویه: امام صادق (ع) فرمود: هر گاه خواستی به سوی قبر امام حسین (ع) بروی، روزهای چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه را روزه بگیر… تا آنجا که فرمود: سپس به طرف قبر علیّ بن الحسین (علی اکبر) برو که پایین امام حسین (ع) است. چون آنجا ایستادی بگو: «سلام و رحمت و […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 12

ابو الفرج اصفهانی ابیاتی در سوگ علی اکبر (ع) آورده است که بیانگر فضایل والای اوست و بیت آخر آن چنین است: دنیا را بر دینش ترجیح نمیدهد و حق را به باطل نمیفروشد. قال أبو الفرج الإصفهانی: و حدّثنی احمد بن سعید، عن یحیی، عن عبیدالله بن حمزة، عن الحجّاج بن المعتمر […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 11

در روایتی است که: حسین (ع) سر علی اکبر را بر دامن گرفت و گفت: پسرم! امّا تو از غم و غصّهی دنیا راحت شدی و به رحمت و راحت رسیدی، ولی پدرت تنها ماند و به زودی به تو ملحق خواهد شد. و فی روایة: إن الحسین (ع) وضع ولده فی حجره […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 10

طبری با سند خود از حمید بن مسلم نقل میکند: آن روز با گوش خودم شنیدم که حسین (ع) میگفت: پسرم! خدا بکشد کشندگان تو را. چقدر گستاخند به خدا و هتک حرمت پیامبر! پس از تو خاک بر سر دنیا! گوید: گویا میبینم زنی را که مثل خورشید میدرخشد، شتابان از خیمه بیرون آمد […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 9

سیّد بن طاووس گوید: امام فرمود: خدا بکشد قومی را که تو را کشتند. چقدر بر خدا و هتک رسول خدا (ص) گستاخند. پس از تو خاک بر سر این دنیا باد! قال السّیّد بن طاووس: أنّه (ع) قال: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ، مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ (ص)، […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 8

در روایتی است: حسین (ع) به بالین علی اکبر آمد، صورت به صورت او گذاشت و میگفت: پس از تو خاک بر سر این دنیا! اینان چقدر گستاخند نسبت به خدا و هتک حرمت پیامبر. بر جد و پدرت سخت است که آنان را بخوانی و جواب ندهند و کمک بخواهی و نتوانند یاری کنند. آنگاه […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 7

طریحی گوید: صدا زد: پدر جان! این جدّم محمّد مصطفی است، این جدّم علی مرتضی و این جدّهام فاطمهی زهرا و این جدّهام خدیجهی کبری، و همه مشتاق تواند. و أضاف الطّریحیّ: أنّ علیّاً قال یا أباه! هذا جدّی محمّد المصطفی و هذا جدّی علیّ المرتضی و هذه جدّتی فاطمة الزّهراء […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 6

خوارزمی گوید: علی اکبر (ع) رجزخوانان دوباره به میدان شتافت. دویست نفر را کشت. مرة بن منقذ عبدی ضربتی بر فرق سرش زد. فرو افتاد. مردم با شمشیرهایشان بر او حمله آوردند. او که دست بر گردن اسب انداخته بود، اسب او را به لشکرگاه دشمن برد. دشمنان با شمشیر او را قطعه قطعه کردند. […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 5

سیّد بن طاووس گوید: نزد پدر برگشت و گفت: پدر جان! تشنگی مرا کشت و سنگینی زره بیتابم کرد. آیا آبی هست؟ امام گریست و فرمود: «پسر جان! از کجا آب بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ. به زودی جدّت رسول خدا (ص) را ملاقات میکنی و از جام سرشار او سیراب میشوی که دیگر پس از […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 2

سیّد بن طاووس گوید: کسی جز دودمان حسین (ع) با او نمانده بود. علی اکبر (ع) که از زیباترین مردم بود بیرون آمد و از پدرش اذن میدان گرفت. آن حضرت هم اجازه داد. آنگاه به او نگریست، نگاه کسی که از او ناامید شده است. چشمانش را فرو افکند و گریست و فرمود: «خدایا […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 4

خوارزمی میگوید: آنگاه علی اکبر (ع) حمله کرد، در حالی که اینگونه رجز میخواند: من علیّ بن الحسینم. به کعبه سوگند! ما به پیامبر سزاوارتریم. به خدا پسر حرامزاده بر ما حکومت نخواهد کرد. آنقدر با نیزه با شما میجنگم تا خم شود، با شمشیر با شما میستیزم تا بشکند، ستیز جوانی هاشمی و علوی. […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 3

خوارزمی میگوید: علی اکبر که مادرش لیلی دختر ابی مروهی ثقفی بود، به میدان رفت. آن هنگام هجده ساله بود. چون حسین (ع) او را دید، چهره به آسمان گرفت و گفت: خدایا شاهد باش! جوانی به سوی این قوم میرود که در خلقت و اخلاق و گفتار شبیهترین مردم به پیامبر توست و هرگاه […]
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 1

ابن سعد گوید: مردی از شامیان علیّ بن حسین اکبر (ع) را –که مادرش آمنه دختر ابی مروهی ثقفی و مادر او دختر ابو سفیان بود- فراخواند و گفت: تو با خلیفه خویشاوندی داری. اگر میخواهی، برایت امان نامه بگیریم و هر جا که دوست داشتی برو. گفت: به خدا قسم خویشاوندی رسول خدا (ص) […]
اسامی سایر شهدا از اصحاب در زیارت ناحیه

سیّد بن طاووس گوید: شهدای دیگر از اصحاب امام حسین (ع)، تنها نام آنان را که در زیارت ناحیهی مقدّسه آمده است میآوریم. نقلی که سیّد بن طاووس دارد و همهی شهدای اصحاب را نام برده است: … سلام بر مسلم بن عوسجهی اسدی، آن که وقتی امام به او اجازه داد برگردد، به آن […]