دعای امام حسین علیه السلام در واپسین لحظات زندگی

شیخ طوسی روایت کرده است: آن حضرت گفت: «خدایا! ای بلند مرتبه! ای بزرگ شوکت! ای سخت انتقام گیرنده! ای بینیاز از آفریدهها! ای گسترده کبریاء! ای که به هر چیز که بخواهی توانایی!رحمتت نزدیک، و عدهات راست، نعمتت فراوان، آزمایشت نیکوست. آنگاه که بخوانندت نزدیکی، به آنچه آفریدهای احاطه داری، توبهی توبهکنندگان را میپذیری، […]
بیرون آمدن زینب علیه السلام از خمیه

سیّد بن طاووس گوید: راوی گوید: زینب از در خیمه بیرون آمد، در حالی که صدا میزد: وای برادرم! وای سرورم! وای خاندانم! کاش آسمان بر زمین فرود میآمد! کاش کوهها از هم متلاشی میشدند. شمر فریاد زد: دربارهی این مرد منتظر چه هستید؟ از هر طرف بر امام حسین (ع) حملهور شدند. زرعة بن […]
هجوم بر امام حسین علیه السلام 2

خوارزمی گوید: سپس شمر فریاد زد: دربارهی او منتظر چه هستید؟ تیرها، نیزهها و شمشیرها از هر سو آن حضرت را در میان گرفت. مردی به نام زرعة بن شریک، ضربت سختی بر حضرت زد. سنان بن انس هم تیری بر گلوی حضرت زد. صالح بن وهب نیر با نیزه، ضربت محکمی بر تهیگاه امام […]
هجوم بر امام حسین علیه السلام 1

خوارزمی گوید: سپس آن حضرت از جنگ ناتوان شد و سر جای خود ایستاد. هر یک از مردم که به طرف او میآمد (و او را در آن حال میدید) برمیگشت و خوش نداشت که دستش به خون او آغشته شود تا آنکه مردی از طایفهی کنده به نام مالک بن نسر آمد و با […]
امام حسین علیه السلام و مسلم بن رباح

ابن عساکر، با سند خویش از مسلم بن رباح، غلام حضرت علی (ع) نقل کرده است که: من با حسین (ع) در روز شهادتش بودم. تیری به صورت آن حضرت خورد. به من فرمود: ای مسلم! دستانت را به خون نزدیک کن. چنان کردم. چون دو دستم پر از خون شد، فرمود: آن را در […]
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 3

شیخ مفید گفته است: سپس امام حسین (ع) دست خود را به آستان الهی بلند کرد و گفت: خداوندا! اگر آنان را تا مدّت معینی بهرهمند خواهی کرد، پس آنان را دچار تفرقه و تشتّت ساز. والیان را هرگز از آنان خشنود مکن. آنان دعوتمان کردند تا یاریمان کنند، سپس تجاوز کرده و ما را […]
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 2

سیّد بن طاووس گوید: حرملهی ملعون تیری افکند و او را در دامن عمویش حسین (ع) به شهادت رساند. قال السیّد بن طاووس: فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ لعنه الله بِسَهْمٍ، فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِي حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ (ع).[1] [1]– اللهوف: 173، البحار 45: 53، اعیان الشّیعة 1: 609.
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 1

شیخ مفید گفته است: سپس عبدالله، پسر امام حسن مجتبی (ع) که نوجوانی نابالغ بود، از پیش زنان بیرون آمد و آمد تا کنار عمویش حسین (ع) ایستاد. زینب، دختر علی (ع) خود را به او رساند تا او را نگه دارد. حسین (ع) به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگه دار! عبدالله نپذیرفت و […]
حمله ی دوم 2

خوارزمی گوید: سپس به نبرد پرداخت تا آنکه هفتاد دو زخم بر پیکرش نشست. ایستاد تا بیاساید، در حالی که از پیکار، ناتوان شده بود. در حالی که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانی او خورد و خونها از پیشانیاش جاری گشت. جامه برگرفت تا خون از پیشانیاش پاک کند که تیر سه شعبهی […]
حمله ی دوم 1

سیّد بن طاووس گوید: بعضی از راویان گفتهاند: هرگز هیچ مغلوبی را که فرزندان، خاندان و یارانش کشته باشند، قوی دلتر از او ندیدهام. هر گاه مردان به او حملهور میشدند، او با شمشیرش بر آنان حمله میکرد و آنان همچون فرار گلهی بزها از حملهی گرگ، از برابر او میگریختند. به آنان که به […]
سیب بهشتی 2

ابی حمزه گوید: از ابیمحیص روایت است که گوید: در کربلا با عمر سعد ملعون بودم، چون عطش بر حسین (ع) روی آورد، آن سیب را از درون جامهی خویش درآورد و بویید و دوباره به جایش گذاشت. چون شهید شد، گشتم ولی آن را نیافتم، ولی صدایی شنیدم از سوی مردانی که آنان را […]
سیب بهشتی 1

فتال نیشابوری گفته است: امّ سلمه گوید: پیامبر (ص) نزد من بود. جبرئیل نازل شد. آن دو با هم گفتگو میکردند که حسن بن علی (ع) در زد. رفتم تا در را باز کنم. دیدم حسین (ع) هم با اوست. هر دو وارد شدند. چون چشمشان به جدّشان پیامبر خدا افتاد، جبرئیل در نظرشان مانند […]
وداع امام حسین علیه السلام 4

اسفراینی گفته است: گریه کن و بگو: ای کشتهای که کنار شطّ فرات، لب تشنه جان داد. گریه کن و بگو: ستونم شکست پس از آنکه آن ستون، ستونها را میلرزاند. آرزو داشتم که همواره تحت رعایت و محبّت او به سر برم. سکینه جانم! زودتر بیا نزدیک تا با تو آخرین وداع را انجام […]
وداع امام حسین علیه السلام 3

اسفراینی گفته است: امام حسین (ع) خواست از زنان خداحافظی کند، در حالی که ناامید از زندگی بود و گریان. خواهرش زینب او را دید و گفت: چشمت گریان مباد! فرمود: چگونه نگریم که به زودی شما را میان دشمنان به عنوان اسیری خواهند برد. صدا زد: امّ کلثوم، رقیه، عاتکه، سکینه، خداحافظ! امّ کلثوم […]