جابر، کنار قبر امام حسین علیه السلام

علّامه‌ی مجلسی با سند خویش از عطیه‌ی عوفی نقل می‌کند: همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر حسین بن علی (ع) بیرون شدیم. چون به کربلا وارد شدیم جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد و دو جامه به بر کرد. کیسه‌ای گشود که در آن سُعد (عطری معروف) بود. آن را به […]

ورود اهل بیت به کربلا 2

علّامه مجلسی گوید: فرستاده‌ی یزید، پا به پای اهل بیت و جلو آن‌ها می‌رفت. هر گاه فرود می‌آمدند، او و همراهانش فاصله می‌گرفتند و مثل نگهبانان در اطراف پراکنده می‌شدند. هر گاه یکی از افراد کاروان می‌خواست وضو بگیرد، فرود می‌آمد، نیازهایشان را برمی‌آورد و ملاطفت می‌کرد تا به مدینه رسیدند. حارث بن کعب: فاطمه‌ […]

ورود اهل بیت به کربلا 1

 سیّد بن طاووس گوید: چون خانواده‌ی امام حسین (ع) از شام برگشته به عراق رسیدند، به راهنما گفتند: مرا از راه کربلا ببر. به محلّ شهادت امام رسیدند. جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردانی از خاندان پیامبر را دیدند که برای زیارت قبر حسین (ع) وارد شده‌اند. همزمان به هم […]

خروج اهل بیت علیه السلام از شام 2

فتال گوید: آن‌گاه یزید، نعمان بن بشیر را خواست و به وی گفت: آماده شو تا همراه این زنان به مدینه بروی. و چون خواست آنان را آماده‌ی رفتن سازد، علیّ بن الحسین (ع) را خواست و با او خلوت کرد و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت کند! اگر من با پدرت مواجه می‌شدم، […]

خروج اهل بیت علیه السلام از شام 1

ابن شهر آشوب گوید: روایت شده که یزید بر اهل بیت عرضه کرد که در دمشق بمانند. آنان نپذیرفتند و گفتند: ما را به مدینه برگردان که محلّ هجرت جدّ ماست. یزید به نعمان بن بشیر که از اصحاب پیامبر بود گفت: اینان را به نحو مناسب و شایسته‌ای آماده کن و مردی امین و […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 13

محمّد بن ابی‌طالب گوید: یزید چون از بروز فتنه و اختلاف نگران بود، به عذرخواهی پرداخت و از ابن زیاد انتقاد کرد و امام سجّاد (ع) را مورد احترام قرار داد و زنان اهل بیت را به خانه‌ی مخصوص خود منتقل کرد و صبح و شام با امام سجّاد (ع) غذا می‌خورد. همه‌ی حاضران از […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 12

 علّامه مجلسی گوید: از هند همسر یزید نقل شده است: خوابیده بودم. دیدم دری از آسمان باز شد. فرشتگان دسته دسته پیش سر مطهّر حسین (ع) می‌آیند و بر آن سر سلام می‌دهند. در همین حال ابری را دیدم که از آسمان فرود آمد. مردان بسیاری در آن بودند. مردی خوش سیما و ماهگون هم […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 11

 خوارزمی با سند خویش نقل می‌کند: چون سر مطهّر امام حسین (ع) را در شام آویختند، خالد بن عفران که از تابعین برجسته بود خود را از دوستانش پنهان ساخت. یک ماه به دنبالش می‌گشتند و چون یافتند، پرسیدند: چرا گوشه‌گیر شده‌ای؟گفت: نمی‌بینید چه بر سرمان آمده است!؟ آن‌گاه اشعاری با این مضمون خواند: ای […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 10

سیّد بن طاووس گوید: یزید ملعون آن روز وعده داد که سه حاجت را برآورده کند، بعد دستور داد به خانه‌ای ببرند که از سرما و گرما نگه نمی‌داشت. آن‌قدر آن‌جا ماندند تا صورت‌هایشان پوست انداخت. مدّتی که در آن شهر بودند، برای حسین (ع) عزاداری می‌کردند.     قال السّیّد بن طاووس: فی روایة […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 9

سیّد بن طاووس گوید: روزی امام سجّاد (ع) بیرون آمد. در بازار دمشق می‌رفت. به منهال برخورد کرد. وی پرسید: در چه حالید ای پسر پیامبر!؟ فرمود: ما مثل بنی اسرائیل در میان آل فرعون شده‌ایم که پسرانشان را می‌کشتند و زنان را زنده نگه می‌داشتند. ای منهال! عرب بر عجم افتخار می‌کند که محمّد […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 8

محدث قمی به نقل از «کامل بهایی» می‌نویسد: زنان اهل بیت، شهادت پدران را از بچّه‌ها مخفی می‌کردند و می‌گفتند پدرانتان سفر رفته‌اند. چنین بود تا آن‌که یزید دستور داد آنان را به خانه‌اش آوردند. حسین (ع) دختر خردسالی چهار ساله‌ای داشت. شب از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین (ع) کجاست؟ هم اینک […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 7

ابن نما گوید: زنان در مدّتی که در دمشق بودند، با ناله و شیون بر آن حضرت نوحه می‌خواندند. مصیبت اسیران بزرگ بود و رنج آن داغدیدگان سخت بود. آنان را جایی نگه می‌داشتند که از سرما و گرما نگه نمی‌داشت تا آن‌که صورت‌ها پوست انداخت و از زخم‌ها خون می‌آمد. پیوسته دست به گریبان […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 6

 ابن نما گوید: سکینه در دمشق، در خواب دید که گویا پنج ناقه از نور می‌آید، بر هر یک از آن‌ها پیرمردی سوار است، فرشتگان آنان را در برگرفته‌اند و همراهشان غلام نوجوانی است. ناقه‌ها که رفتند، آن غلام پیش آمد و نزدیک من شد و گفت: ای سکینه! جدّت سلامت می‌رساند. گفتم: سلام بر […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 5

 فتال نیشابوری گوید: یزید ملعون دستور داد زنان و کودکان حسین (ع) را با امام سجّاد (ع) در جایی نگه دارند که از سرما و گرما آنان را حفظ نمی‌کرد تا آن‌جا که صورت‌هایشان پوست انداخت.     قال الفتّال النّیسابوریّ: ثمّ إن يزيد (لعنه الله) أمر بنساء الحسين (ع) و الأطفال مع عليّ بن […]