هجوم به مسلم و امان دادن

 ابن اعثم گوید: محمّد بن اشعث سوار شد و به خانه‌ای که مسلم آن‌جا بود آمد. مسلم بن عقیل، صدای پای اسب‌ها و سواران را شنید. دانست که در پی او آمده‌اند. سوار بر اسب خویش شد، زره پوشید، عمّامه بر سر نهاد، شمشیر برگرفت. در حالی که آن گروه، خانه را سنگباران می‌کردند و […]

ابتلای هانی و قیام مسلم

شیخ مفید گوید: هانی بن عروه از سوی عبیدالله بر جان خویش بیمناک شد. حضور در مجلسِ او را قطع کرد و خود را به مریضی زد. ابن زیاد به اطرافیانش گفت: چرا هانی را نمی‌بینم؟ گفتند: بیمار است. گفت: اگر خبر داشتم به عیادتش می‌رفتم. محمّد بن اشعث و چند نفر دیگر را فرا […]

عیادت ابن زیاد از شریک بن اعور

 ابن اعثم گوید: شریک بن عبدالله اعور در خانه‌ی هانی مریض شد. عبیدالله تصمیم گرفت به عیادت او رود. شریک به مسلم گفت: من به فدایت! این تبهکار به عیادتم می‌آید. من او را سرگرم صحبت می‌کنم، تو از اندرون بیرون آی و او را به قتل برسان. اگر زنده ماندم، کار یاری تو را […]

رفتن مسلم به خانه‌ی هانی 2

ابن اثیر گوید: هانی بن عروه مریض شد. عبیدالله به عیادت او آمد. عمارة بن عبید به هانی گفت: نقشه‌ی گروه ما کشتن اوست. خدا این فرصت را برای تو پیش آورده است. او را بکش. هانی گفت: دوست ندارم در خانه‌ی من کشته شود. عبیدالله بیرون شد. چیزی نگذشت که شریک بن اعور بیمار […]

رفتن مسلم به خانه‌ی هانی 1

 شیخ مفید گوید: چون مسلم بن عقیل شنید که عبیدالله به کوفه آمده و سخن گفته و تهدید کرده و از سران قول همکاری گرفته است، از خانه‌ی مختار به خانه‌ی هانی بن عروه رفت. شیعیان مخفیانه به خانه‌ی هانی رفت و آمد می‌کردند و یکدیگر را به کتمان توصیه می‌کردند. ابن زیاد، غلامش معقل […]

نامه‌های کوفیان به یزید و ورود ابن زیاد به کوفه

عبدالله بن مسلم، عمارة بن عقبه و عمر بن سعد، به یزید نامه نوشتند که مسلم بن عقیل به کوفه آمده و پیروان حسین (ع) با او بیعت کرده‌اند. اگر کوفه را می‌خواهی، مردی قوی برای آن بفرست.  ابن اعثم گوید: به عبید الله بن زیاد چنین نوشت: پیروان من از اهل کوفه به من […]

نامه‌ی امام حسین علیه السلام به کوفیان

شیخ مفید گوید: همراه هانی بن هانی و سعید بن عبدالله که آخرین پیک‌ها بودند، نامه‌ای به این مضمون نوشت: بسم الله الرّحمن الرّحیم. از حسین بن علی به گروه مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد، هانی و سعید! نامه‌های شما را برایم آوردند و آخرین نامه‌هایی بود که از شما دریافت کردم. آنچه را نوشته […]

اجتماع شیعیان در کوفه و نامه نوشتن به امام حسین (ع)

ابن اعثم گوید: شیعیان در کوفه در خانه‌ی سلیمان بن صرد گرد آمدند. چون همه جمع شدند. سلیمان به سخنرانی پرداخت و پس از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر و دودمان او و یاد کرد امیر المؤمنین و رحمت‌خواهی بر او و ذکر فضایل آن حضرت گفت: ای گروه شیعه! می‌دانید که […]

دیدار دوباره‌ی امام حسین علیه السلام با محمّد حنفیه 2

طبری شیعی با سند خویش از عبدالله بن عبّاس روایت می‌کند: حسین بن علی (ع) را در حالی که به سوی عراق بیرون می‌شد دیدم. به او گفتم: ای پسر پیامبر! بیرون مشو. فرمود: ای ابن عبّاس! آیا نمی‌دانی که مرگ من در آنجاست و شهادتگاه یارانم نیز آن‌جاست؟ گفتم: از کجا می‌گویی؟ فرمود: از […]

دیدار دوباره‌ی امام حسین علیه السلام با محمّد حنفیه 1

 سیّد بن طاووس با سند خویش نقل می‌کند: شبی که فردایش امام حسین (ع) می‌خواست از مکّه خارج شود، محمّد حنفیه نزد امام حسین (ع) آمد و گفت: برادر جان! کوفیان را می‌شناسی که به پدر و برادرت نیرنگ زدند. بیم دارم با تو نیز چنان کنند. در مکّه بمان که هم عزیزترین افراد حرمی […]

دیدار امام حسین علیه السلام با واقدی و زراره 2

سیّد بن طاووس گوید: روایت شده که چون آن حضرت تصمیم گرفت به سوی عراق رود، به خطبه‌خوانی ایستاد و فرمود: ستایش برای خداست. آنچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نیرویی جز از خدای متعال نیست. درود و سلام الهی بر رسول خدا. بر فرزندان آدم، مرگ رقم زده شده، همچون گردن‌بندی که آویزه‌ی گردن […]

دیدار امام حسین علیه السلام با واقدی و زراره

طبری شیعی با سند خویش از زرارة بن جلح نقل می‌کند: سه شب پیش از آن‌که حسین (ع) به سوی عراق رود، او را ملاقات کردیم و سستی مردم کوفه را باز گفتیم و این‌که دل‌های مردم با اوست، ولی شمشیرهایشان بر اوست. حضرت با دست خود به آسمان اشاره کرد. درهای آسمان گشوده شد. […]

دیدار امام حسین علیه السلام با ابن عبّاس و عبدالله بن عمر

ابن اعثم گوید: امام حسین (ع) باقی‌مانده‌ی ماه شعبان و ماه رمضان و شوّال و ذی‌قعده را در مکّه ماند. عبدالله بن عبّاس و عبدالله بن عمر نیز در مکّه بودند. هر دو خدمت حسین بن علی (ع) رسیدند و تصمیم گرفته بودند که به مدینه بازگردند. عبدالله عمر گفت: رحمت خدا بر تو باد […]

ورود امام حسین علیه السلام به مکّه

شیخ مفید گوید: چون امام حسین (ع) وارد مکّه شد (ورودش شب جمعه سوم شعبان بود) این آیه را می‌خواند: «چون به سوی مَدین روی کرد، گفت: امید است که خداوند مرا به راه راست هدایت کند.» سپس فرود آمد و مردم مکّه با رفت و آمد به حضورش روی آوردند. نیز کسانی که برای […]