دیدار با بعضی بزرگان عرب 1

شیخ مفید گوید: امام از بطن العقبه که می‌گذشت فرود آمد. پیرمردی از بنی عکرمه به نام عمرو بن لوذان با او دیدار کرد و از آن حضرت پرسید: کجا می‌روی؟ فرمود: کوفه. پیرمرد از حضرت خواست که برگردد و گفت: به خدا که جز بر نیزه‌ها و شمشیرها وارد نمی‌شوی. اینان که نامه برایت […]

تعبیر شدن خواب امام حسین علیه السلام

ابن قولویه با سند خویش از امام صادق (ع)روایت می‌کند: چون حسین بن علی (ع) بر منطقۀ عقبة البطن فراز آمد، به یاران خود فرمود: یقیناً کشته خواهم شد. گفتند: چرا یا ابا عبد الله! فرمود: در خواب دیده‌ام. گفتند: چه خوابی؟ فرمود: خواب دیدم که سگ‌هایی مرا می‌درند و سرسخت‌ترین آن‌ها سگی است لک […]

اعلام خبر شهادت مسلم و هانی و عبد الله بن یقطر

طبری با سند خود از بکر بن مصعب نقل می‌کند: امام حسین (ع) به اهل هیچ آب و آبادی نمی‌گذشت مگر این‌که در پی او راه می‌افتادند تا آن‌که به منزلگاه «زباله» رسید و خبر شهادت برادر رضاعی خود، عبد الله بن یقطر را دریافت. او را از میانۀ راه به سوی مسلم بن عقیل […]

رسیدن نامه مسلم به امام حسین علیه السلام

دینوری گوید: چون امام به منزلگاه «زباله» رسید، فرستادۀ محمّد بن اشعث و عمر سعد با امام دیدار کرد که حاوی پیام مسلم، مبنی بر بیعت‌شکنی مردم کوفه و ترک یاری بود. چون امام نامۀ مسلم را خواند، به درستی خبر یقین کرد و شهادت مسلم و هانی بر او بسیار ناگوار بود، فرستاده، همچنین […]

دیدار دوم با فرزدق

ابن اعثم گوید: حسین (ع) راه سپرد تا در «شقوق» فرود آمد و با فرزدق برخورد کرد. وی بر امام سلام کرد، نزدیک آمد و دست آن حضرت را بوسید. امام پرسید: ای ابو فراس! از کجا می‌آیی؟ گفت: از کوفه ای پسر دختر پیغمبر! فرمود: مردم کوفه در چه وضعی بودند؟ گفت: مردمی را […]

دیدار با ابی هره ازدی

ابن اعثم گوید: امام حسین (ع) شب را در سرزمین ثعلبیه ماند. صبح با مردی از اهل کوفه به نام ابو هرۀ ازدی دیدار کرد. وی پس از سلام بر امام، عرضه داشت: ای پسر پیامبر! چه عامل سبب شد از حرم خدا و حرمت جدّت پیامبر بیرون آیی؟ فرمود: ابو هره! بنی امیّه مالم […]

خبر شهادت مسلم بن عقیل

شیخ مفید از قول عبد الله بن سلیمان و منذر بن مشمعل چنین نقل می‌کند: چون از حج فارغ شدیم، اندیشه‌ای جز رسیدن به حسین (ع) در راه نداشتیم تا ببینیم کار او به کجا می‌کشد. با شترهای خود شتابان آمدیم و در «زرود» به وی رسیدیم. چون نزدیک او شدیم، مردی از کوفیان را […]

دیدار با زهیر بن قین 2

طبری با سند خویش از مردی از قبیلۀ بنی فزاره چنین آورده است: همراه زهیر بن قین از مکّه می‌آمدیم و با حسین هم مسیر بودیم. هیچ دلمان نمی‌خواست که با او در یک منزل فرود آییم. هر گاه او فرود می‌آمد زهیر جلو می‌رفت و هر گاه امام کوچ می‌کرد زهیر فرود می‌آمد تا […]

دیدار با زهیر بن قین 1

دینوری گوید: امام حسین (ع) راه را پیمود تا به زرود رسید. خیمه‌ای افراشته دید. پرسید از آن کیست؟ گفتند: خیمۀ زهیر بن قین است، که از حج برمی‌گشت و عازم کوفه بود. امام کسی را در پی او فرستاد تا به دیدار امام آید و صحبت کنند. وی از دیدار روی برتافت. همسرش با […]

دیدار با عبد الله عدوی 2

ابن اعثم گوید: حسین (ع) رفت تا به خزیمیه رسید و فرود آمد و یک شبانه روز آن‌جا توقّف کرد. سحرگاهان خواهرش زینب نزد او آمد و گفت: برادر! آیا خبر دهم که دیشب چه شنیدم؟ فرمود: چه شنیدی؟ گفت: نیمه شب برای کاری بیرون رفتم. هاتفی را شنیدم که این شعر را می‌خواند: ای […]

دیدار با عبد الله عدوی 1

شیخ مفید گوید: حسین (ع) از حاجز به سمت کوفه به راه افتاد. به آبی از آب‌های عرب رسید. آن‌جا با عبد الله بن مطیع عدوی که آن‌جا فرود آمده بود دیدار کرد. وی چون امام را دید، گفت: پدر و مادرم به فدایت! این‌جا چرا آمده‌ای؟ و او را فرود آورد. امام حسین (ع) […]

نامه امام حسین علیه السلام به بزرگان کوفه

امام رفت تا به منزلگاه حاجز رسید. آن‌جا نامه‌ای به اشراف و بزرگان کوفه نوشت. ابن اعثم گوید: نامۀ امام چنین بود: بسم الله الرّحمن الرّحیم. از حسین بن علی بن سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد الله بن وال و گروهی از مؤمنان. امّا بعد، می‌دانید که پیامبر خدا در […]

دیدار با بشر بن غالب

ابن اعثم گوید: چون به «ذات عرق» رسید، مردی از بنی اسد به نام بشر بن غالب با آن حضرت دیدار کرد. امام پرسید: از کدام قبیله‌ای؟ گفت: از بنی اسد. پرسید: از کجا می‌آیی؟ گفت: از عراق. پرسید: مردم عراق را در چه حالی دیدی؟ گفت: ای پسر دختر پیامبر! دل‌ها با تو بود […]

دیدار با فرزدق

نیز طبری از قول عبد الله بن سلیم و مذری نقل می‌کند: آمدیم تا به صفاح رسیدیم. فرزدق شاعر را دیدیم. وی با امام دیدار کرد و گفت: خداوند خواسته‌ات را بدهد و به آرزوهایت برساند. امام پرسید: از اخبار مردم در پشت سرت بگو. گفت: از فرد آگاهی پرسیدی. دل‌های مردم با تو و […]