شهادت اصحاب – حبیب بن مظاهر

طبری گوید: حصین بن نمیر بر یاران امام حمله کرد. حبیب بن مظاهر با او رویاروی شد و با شمشیر بر صورت اسبش زد و او از اسب افتاد. یارانش شتافته او را نجات دادند. حبیب، رجز میخواند و خود را حبیب پسر مظاهر، تکسوار نبرد و باوفا و صبور میخواند و گروه خود را […]
شهادت اصحاب – سعید بن عبد الله حنفی

سیّد بن طاووس گوید: هنگام نماز ظهر شد. امام حسین (ع) به زهیر بن قین و سعید بن عبد الله فرمود: همراه با نیمی از یاران باقیمانده جلو بایستند. با آنان نماز خوف خواند. تیری به سوی حسین (ع) آمد. سعید بن عبد الله جلو رفت و همچنان خود را سپر تیرها ساخت تا آنکه […]
شهادت اصحاب -ابو ثمامة صائدی

طبری گوید: پیوسته از یاران امام کشته میشدند و با شهادت هر یک نفر یا دو نفر، آشکار میشد، ولی دشمنان بسیار بودند و هر چه کشته میشدند معلوم نمیشد. ابو ثمامه که چنین دید، به امام عرض کرد: یا ابا عبد الله! میبینم که اینان به تو نزدیک شدهاند. به خدا تا من زندهام […]
شهادت اصحاب -شدّت نبرد

طبری گوید: تا نیمروز، جنگ به شدّت ادامه یافت. سپاه عمر سعد جز از یک ناحیه نمیتوانستند حمله کنند، چون خیمههای یاران امام یکجا و نزدیک هم بود. عمر سعد که چنین دید، کسانی را مأمور کرد تا از چپ و راست حمله کنند تا آنان را به محاصره کشند. سه چهار نفر از اصحاب […]
شهادت اصحاب – عمرو بن قرظة انصاری 2

طبری گوید: عمرو بن قرظۀ انصاری برای نبرد در رکاب حسین (ع) بیرون آمد. رجز میخواند و میجنگید تا آنکه کشته شد. او از یاران امام حسین بود و برادرش در سپاه عمر سعد بود. برادرش صدا زد: ای حسین! ای دروغگو پسر دروغگو! برادرم را گمراه کردی و او را به کشتن دادی. امام […]
شهادت اصحاب – عمرو بن قرظة انصاری 1

سیّد بن طاووس گوید: عمرو بن قرظۀ انصاری بیرون آمد. از امام حسین (ع) اذن طلبید. امام به او اجازۀ میدان داد. نبردی شایسته و مشتاقانه به بهشت نمود. گروه زیادی از حزب ابن زیاد را کشت. هیچ تیری به سوی امام نمیآمد جز آنکه با دستش جلو آن را میگرفت و سینه در برابر […]
شهادت اصحاب – مسلم بن عوسجه

طبری از زبیدی نقل میکند: وقتی عمرو بن حجاج به یاران حسین (ع) نزدیک شد، شنیدند که میگفت: ای کوفیان! در اطاعت و همبستگی باشید؛ در کشتن کسی از دین بیرون رفته و با حاکم مخالفت کرده، تردید نکنید. امام حسین (ع) به وی فرمود: ای عمرو! آیا مردم را بر ضدّ من میشورانی؟ آیا […]
شهادت اصحاب – حرّ بن یزید 3

ابن نما با سند خود ذکر میکند که حرّ به امام حسین (ع) گفت: چون ابن زیاد مرا به سوی تو فرستاد، از قصر او بیرون آمدم، از پشت سرم ندایی شنیدم که میگفت: ای حر! تو را مژده باد به نیکی! چون برگشتم، کسی را ندیدم. پیش خود گفتم: به خدا که این مژده […]
شهادت اصحاب – حرّ بن یزید 2

خوارزمی میگوید: چون حرّ به حسین (ع) پیوست، مردی از بنی تمیم به نام یزید بن سفیان گفت: به خدا اگر حرّ را ببینم، با نیزه در پی او خواهم رفت. در همان هنگام که او میجنگید و گوش و پیشانی اسبش زخم برداشته و خون از آن جاری بود، حصین بن نمیر به وی […]
شهادت اصحاب – حرّ بن یزید 1

طبری گوید: چون عمر بن سعد آمادۀ حمله شد، حرّ به او گفت: آیا با این مرد میجنگی؟ گفت: آری به خدا جنگی که آسانترین آن افتادن سرها و جدا شدن دستها باشد. گفت: آیا به هیچکدام از آنچه پیشنهاد کرد، راضی نمیشوید؟ عمر سعد گفت: اگر کار دست من بود چنان میکردم، ولی امیر […]
شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 4

سیّد محسن الامین پس از نقل داستان عبد الله بن عمیر کلبی و همسرش امّ وهب گوید: در حاشیۀ «لواعج الأشجان» گفتهایم که بین داستان عبد الله بن جناب کلبی و داستان ابن وهب، از مورّخان اشتباهی پیش آمده و درست همان است که اینجا ذکر کردیم. احتمال است که هر دو نفر، یکی باشند […]
شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 3

محمّد بن ابی طالب گوید: حدیثی دیدم که ابن وهب، مسیحی بود. او و مادرش به دست امام حسین (ع) مسلمان شدند. در جنگ، 24 پیاده و 12 سواره را کشت، آنگاه اسیر شد. او را نزد عمر سعد بردند. گفت: سخت میجنگیدی! آنگاه دستور داد گردنش را زدند و سر او را به طرف […]
شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 2

طبرانی گوید: همسر عبد الله بن عمیر از خیمهگاه بیرون آمد و به طرف شوهرش رفت و بر بالین او نشست و خاک از چهرهاش میزدود و میگفت: بهشت گوارایت باد! شمر به غلامی به نام رستم گفت: با گرز بر سر آن زن بزن. او هم گرز بر سر او زد و همانجا به شهادت […]
شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 1

طبری به نقل از ابو مخنف و او از قول ابو جناب روایت کند: مردی از ما به نام عبد الله بن عمیر از بنی علیم ساکن کوفه شده، در نزدیکی چاه جعد از قبیلۀ همدان خانهای گرفته بود. از بنی نمر همسری داشت به نام امّ وهب دختر عبد. در نخیله، کوفیان را دید […]