شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 9

سیّد بن طاووس گوید: امام فرمود: خدا بکشد قومی را که تو را کشتند. چقدر بر خدا و هتک رسول خدا (ص) گستاخند. پس از تو خاک بر سر این دنیا باد!     قال السّیّد بن طاووس: أنّه (ع) قال: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ، مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ (ص)، […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 8

در روایتی است: حسین (ع) به بالین علی اکبر آمد، صورت به صورت او گذاشت و می‌گفت: پس از تو خاک بر سر این دنیا! اینان چقدر گستاخند نسبت به خدا و هتک حرمت پیامبر. بر جد و پدرت سخت است که آنان را بخوانی و جواب ندهند و کمک بخواهی و نتوانند یاری کنند. آن‌گاه […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 7

طریحی گوید: صدا زد: پدر جان! این جدّم محمّد مصطفی است، این جدّم علی مرتضی و این جدّه‌ام فاطمه‌ی زهرا و این جدّه‌ام خدیجه‌ی کبری، و همه مشتاق تواند.         و أضاف الطّریحیّ: أنّ علیّاً قال یا أباه! هذا جدّی محمّد المصطفی و هذا جدّی علیّ المرتضی و هذه جدّتی فاطمة الزّهراء […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 6

خوارزمی گوید: علی اکبر (ع) رجزخوانان دوباره به میدان شتافت. دویست نفر را کشت. مرة بن منقذ عبدی ضربتی بر فرق سرش زد. فرو افتاد. مردم با شمشیرهایشان بر او حمله آوردند. او که دست بر گردن اسب انداخته بود، اسب او را به لشکرگاه دشمن برد. دشمنان با شمشیر او را قطعه قطعه کردند. […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 5

 سیّد بن طاووس گوید: نزد پدر برگشت و گفت: پدر جان! تشنگی مرا کشت و سنگینی زره بی‌تابم کرد. آیا آبی هست؟ امام گریست و فرمود: «پسر جان! از کجا آب بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ. به زودی جدّت رسول خدا (ص) را ملاقات می‌کنی و از جام سرشار او سیراب می‌شوی که دیگر پس از […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 2

سیّد بن طاووس گوید: کسی جز دودمان حسین (ع) با او نمانده بود. علی اکبر (ع) که از زیباترین مردم بود بیرون آمد و از پدرش اذن میدان گرفت. آن حضرت هم اجازه داد. آن‌گاه به او نگریست، نگاه کسی که از او ناامید شده است. چشمانش را فرو افکند و گریست و فرمود: «خدایا […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 4

 خوارزمی می‌گوید: آن‌گاه علی اکبر (ع) حمله کرد، در حالی که این‌گونه رجز می‌خواند: من علیّ بن الحسینم. به کعبه سوگند! ما به پیامبر سزاوارتریم. به خدا پسر حرامزاده بر ما حکومت نخواهد کرد. آن‌قدر با نیزه با شما می‌جنگم تا خم شود، با شمشیر با شما می‌ستیزم تا بشکند، ستیز جوانی هاشمی و علوی. […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 3

 خوارزمی می‌گوید: علی اکبر که مادرش لیلی دختر ابی مروه‌ی ثقفی بود، به میدان رفت. آن هنگام هجده ساله بود. چون حسین (ع) او را دید، چهره به آسمان گرفت و گفت: خدایا شاهد باش! جوانی به سوی این قوم می‌رود که در خلقت و اخلاق و گفتار شبیه‌ترین مردم به پیامبر توست و هرگاه […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 1

ابن سعد گوید: مردی از شامیان علیّ بن حسین اکبر (ع) را –که مادرش آمنه دختر ابی مروه‌ی ثقفی و مادر او دختر ابو سفیان بود- فراخواند و گفت: تو با خلیفه خویشاوندی داری. اگر می‌خواهی، برایت امان نامه بگیریم و هر جا که دوست داشتی برو. گفت: به خدا قسم خویشاوندی رسول خدا (ص) […]

اسامی سایر شهدا از اصحاب در زیارت ناحیه

 سیّد بن طاووس گوید: شهدای دیگر از اصحاب امام حسین (ع)، تنها نام آنان را که در زیارت ناحیه‌ی مقدّسه آمده است می‌آوریم. نقلی که سیّد بن طاووس دارد و همه‌ی شهدای اصحاب را نام برده است: … سلام بر مسلم بن عوسجه‌ی اسدی، آن که وقتی امام به او اجازه داد برگردد، به آن […]

شهادت اصحاب – جوانی فرزند شهید

خوارزمی گوید: پس از او جوانی که پدرش در میدان شهید شده بود و مادرش با او بود بیرون آمد. مادرش گفت: فرزندم! در مقابل پسر پیامبر مبارزه کن تا شهید شوی. گفت: باشد. بیرون آمد. امام فرمود: پدر این جوان شهید شده، شاید مادرش دوست نداشته باشد که به میدان رود. جوان گفت: ای […]

شهادت اصحاب – عمرو بن جناده

خوارزمی گوید: پس از او عمرو بن جناده به میدان رفت، در حالی که اشعاری می‌خواند با این مضمون: مجال را بر زاده‌ی هند تنگ کن و با تکسواران در درون خانه‌اش او را به تنگنا دچار کن، با مهاجرانی که نیزه‌هایشان از خون کافران رنگین است، روزی در رکاب  پیامبر و امروز از خون […]

شهادت اصحاب -جنادة بن حارث

خوارزمی گوید: پس از او جنادة بن حارث انصاری در حالی که رجز می‌خواند به میدان رفت و جنگید تا آن‌که شهید شد.     ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدِهِ جنادة بن الحرث الأنصاریّ وَ هُوَ یَقُولُ: أَنَا جُنَادَةُ أَنَا ابْنُ الْحَارِثِ            لَسْتُ بِخَوَّارٍ وَ لَا بِناكِثِ عَنْ بَيْعَتِي حَتَّى يَقُومَ وَارِثِي                   مِنْ فَوْقِ شِلْوٍ […]

 شهادت اصحاب – اسلم بن عمرو، غلام امام حسین (ع)

خوارزمی گوید: غلامی ترک که قاری قرآن و آشنا به عربی و از غلامام حسین (ع) بود به میدان رفت و در حالی که این رجز را می‌خواند، به نبرد پرداخت: دریا از ضربت نیزه و شمشیرم به جوش می‌آید و هوا از تیرهایم پر می‌شود. هر گاه تیغم در کفم آشکار شود، دل حسود […]