نقد حديث و معيارهاى آن ‏از ديدگاه استاد على اكبر غفارى

على اكبر غفارى يكى از پيشگامان تصحيح و نشر آثار اسلامى در دوره معاصر است. او علاوه بر تصحيح اشتباهات ناسخان و كاتبان، ‏به مشكلات متون حديثى نيز توجّه كرده و به نقد سندى و متنى آنها نيز پرداخته است. در اين مقاله، جايگاه نقد حديث در ديدگاه وى به ‏همراه معيارهاى آن مشخص گرديده و در نهايت او را حديث‌پژوهى متن‌گرا دانسته است. به اين معنا كه وى در نقد احاديث به هر دو شيوه نقد ‏متن و سند توجّه كرده است، با اين تفاوت كه ملاك و مبناى اعتبار آنها را متن دانسته و سند را شاهدى بر تقويت يا تضعيف آن قرار داده است.‏

گونه‌ها و روشهاى تفسيرى امام باقر (علیه السّلام) در مصادر روايى فريقين

روش‌شناسى تفسير امام باقر (ع) وقتى ضرورت و اهميت دارد كه بدانيم عصر اين بزرگوار دوران فرازها و فرودهاى فرقه‌هاى مذهبى ‏و غير مذهبى است. تلاشهاى فكرى و فرهنگى معتزله، مرجئه، اهل قياس، غلات، همراه خوارج و اهل‌كتاب، از ويژگيهاى عصر امام باقر (ع) ‏است كه به كارگيرى روشهاى مختلف تفسير قرآن از سوى امام گوياى حضور فرهنگى و فكرى فرقه‌هاى مذكور است.‏
مقاله حاضر با روش توصيفى ـ اسنادى، با تتبّع در روايات تفسيرى اين امام همام در مصادر روايى فريقين ـ به ويژه اهل‌سنّت ـ به دنبال شناخت ‏روش ايشان در تفسير قرآن است و بيان مى‌دارد كه امام، زمانى قرآن را به نطق درآورده، از آن براى تفسير كلام الهى استفاده نموده‌اند و گاهى ‏در حوزه معناشناسى به تبيين واژگان آيات الهى پرداخته‌اند، جرى و تطبيق، استفاده از عقل و برهان، بهره‌گيرى از اسباب نزول و … از ديگر ‏روشهاى تفسيرى امام است كه مطرح مى‌شود.‏

توريث انبياء

فدك دهى يهودى‌نشين بود كه در سال هفت هجرى بنابر مصالحه اهل آن با پيامبر اسلام (ص) نصف آن در اختيار آن حضرت قرار ‏گرفت و چون از موارد فىء محسوب مى‌شد، رسول خدا آن را به فاطمه زهرا 8 بخشيدند و تا زمان خليفه اوّل در تصرف ايشان بود.‏
پس از رحلت پيامبر (ص) با تمسّك به خبر «نحن معاشرالانبياء لانورّث ما تركناه صدقة» (ما ‏پيامبران ارثى نمى‌گذاريم؛ هر چه ترك كرده‌ايم، صدقه است)، آن را از فاطمه 8 گرفته و جزء بيت‌المال قرارش دادند. به نظر مى‌رسد، تمسّك ‏به اين خبر و محروم كردن دختر پيامبر از ارث پدر از چند جهت مخدوش و مردود مى‌باشد. با آيات صريح قرآن منافات دارد؛ سند اين ‏روايت كه راوى آن تنها خليفه اول است قابل اعتماد نيست؛ احتمالهايى در خصوص متن خبر مطرح است كه از تمسّك به آن بر عدم توريث ‏انبياء : ممانعت مى‌كند.‏

تحقيق و بررسى موضوعى حديث قدسى لوح حضرت زهرا (سلام اللّه علیها)

شيعيان در تعيين امام، قائل به «نصّ» از جانب خدا و رسول 9اند و عمده‌ترين راه دستيابى به نص را حديث مى‌دانند كه اگر به ‏صدور آن علم حاصل شود، حجّيّت آن پذيرفته خواهد بود. يكى از نصوص امامت حديث قدسى «لوح» است كه در آن، به نام اوصياى رسول ‏خدا9 تصريح شده‌است. اين حديث كه با الفاظى گوناگون و با چند سند روايت شده، حديثى متواتر يا دست كم خبر واحد محفوف به قرائن و ‏داراى حجّيّت و اعتبار لازم است. تعدّد طرق، موافقت متن حديث با عقل، آيات قرآن، اخبار متواتر و واقعيت خارجى از قرائنى‌اند كه علم به ‏صدور اين حديث را محرز مى‌سازند. در نوشتار حاضر، ضمن گزارش اجمالى از اسناد اين حديث، به تحليل موضوعى آن و كشف حقايق بيشترى ‏از مندرجاتش پرداخته خواهد شد.‏

نقش آشنايى با تاريخ در ارزيابى حديث

آشنايى با طبقات راويان و آگاهى از عصر و زمانى كه ايشان در آن مى زيسته‌اند و به طور كلى، وقوف بر هرگونه قراين و شواهد ‏تاريخى مرتبط به آنان، تاثير بسزايى در ارزيابى احاديث و چگونگى نقد و بررسى آنها دارد و مى‌توان بدين وسيله، به آگاهى از وجود ارسال و ‏تدليس در اسناد آنها و نيز تمييز راويان مورد وثوق از غير آنان و همچنين فوايد ديگر نايل آمد.‏

كتاب شناسى مرحوم نمازى

علّامه نمازى شاهرودى در آثار و تأليفات خود، معارف دينى و اعتقادى را بحث و بررسى كرده است :‏
ـ كتاب تاريخ فلسفه و تصوف به شيوه پرسش و پاسخ تنظيم شده و مباحث شريعت و طريقت، حقيقت وحدت وجود، روش شرايع در هدايت، ‏معرفت فطرى خدا، ردّ بر فلاسفه و صوفيه، و لزوم رجوع به كتاب، و سنّت را بررسى كرده است.‏

گفتارى كوتاه درباره حافظه و اهميّت آن

مرحوم آيت الله شيخ على نمازى شاهرودى در سال 1385 قمرى مقدّمه‌اى كوتاه بر كتاب «علاج النسيان يا چاره فراموشى» ‏تأليف سيّد حسن ميرحافظ (مشهد: حريرى، 1361 شمسى) نوشته كه به دليل كمياب بودن اين كتاب، و نيز براى آشنايى با ‏نمونه نثر فارسى مرحوم نمازى، به چاپ مجدّد آن اقدام مى‌شود. از جناب حجة‌الاسلام والمسلمين محمّد صادق اميدوارى ‏خراسانى كه اين نوشتار را در اختيار ما نهادند، سپاسگزاريم.‏

اجازه روايى آيت الله نمازى

در علم «درايه و رجال» كه در ارتباط با «حديث‌شناسى» مطرح است اصطلاحى داريم به عنوان: «إستجازه» كه ‏به معناى طلب اجازه است، يعنى درخواست اجازه‌اى از محدّث و راوى مورد اعتماد كه او هم نيز از استادش ‏و… هم‌چنين تا برسد به آخرين راوى كه از شخص معصوم 7 نقل حديث نموده است. اين «اجازه» اجازه نقل ‏تمام آنچه را از «مروىّ عنه» يا به اصطلاح «شيخ اجازتى» شنيده‌ايم، در بر مى‌گيرد. مثلاً: ما كه همزمان و ‏معاصر محدث جليل القدر مرحوم شيخ كلينى نبوده‌ايم، چگونه براى ما امكان نقل حديث از ايشان است؟ جز ‏به واسطه‌هاى نقل، كه همان راويان و مشايخ اجازه نقل حديث باشند. از قديم اين «استجازه و اجازه» ها در ‏بين علما و محدثان، معمول و مرسوم بوده است و حتى برخى از علما استجازه و اجازات خود را به صورت ‏كتاب يا كتابهايى درآورده‌اند كه از آن جمله است :‏

نكاتى در باب فقهاى اصولى و اخبارى شيعه و تعامل آنها

بحث و نزاع علمى بين دانشمندان اصولى واخبارى، از ديرباز مطرح بوده و در اين ميان افراد نادانى نيز بوده‌اند كه در جهت طعن و ‏لعن گروه ديگر كوشيده‌اند.‏
اختلاف مردم در درجات ايمان و مراتب نورانيّت، از اختلاف در اصل طينت مى‌باشد و اين اختلاف درجات در باب اصول، معارف و فروع ‏احكام نيز مشاهده مى‌شود. برخى در حدّ فقيه و گروهى افقه بودند. فقها در عصر غيبت با مشكلاتى چون تقطيع روايات، اغتشاش اسناد و ‏حدوث تعارض بين روايات مواجه هستند. علما و فقهاى اخبارى، به نصوص اخبار اعتماد و اكتفا كردند و علما و فقهاى اصولى، قواعداصولى را ‏براى تدبّر و ژرف‌نگرى در احكام و روايات مطرح كردند. حق آن است كه بين بزرگان اين دو گروه اختلافى نيست و در اين ميان گروهى ‏جاهل در هر دو طرف سخنانى ناروا گفتند. البته برخى دانشمندان اصولى از طريق اعتدال خارج شده و به حجيّت ظن معتقد شدند و برخى ‏دانشمندان اخبارى نيز شيوه اعتدال را رها كرده به قطعيّت تمام روايات واخبار معتقد شدند، در حالى‌كه وجه اختلاف اخبارى با اصولى، ‏اختلاف فقاهت با افقهيّت است كه از دوره حضور امامان معصوم : مطرح بوده است.‏

جستارى در باب اخباريگرى و نسبت آن با رهيافت

نگارنده سه معنا براى كلمه اخبارى بيان مى‌كند: يكى معناى قرن چهارم كه تمام مورخان از جمله طبرى سنّى و برقى امامى را در برمى‌گيرد. ‏دوم اطلاق كلى كه هر محدّثى را شامل مى‌شود و مانند صدوق و مجلسى و حرّ عاملى. سوّم جريانى كه در برابر علم اصول فقه ايستاده كه در طول ‏قرن يازدهم تا سيزدهم بر حوزه‌هاى شيعى اثرگذار بودند. اين دوره با مولى محّمد امين استرآبادى آغاز شده و به شيخ يوسف بحرانى پايان ‏مى‌گيرد. نگارنده كه آراى استرآبادى را بر اساس كتابش ‏‎”‎الفوائد المدينة‎”‎‏ بررسى و گزارش مى‌كند، بر آن است كه ميرزا مهدى اصفهانى به ‏عنوان شاگرد ميرزا محمّد حسين نايينى نظام معرفتى فقاهتى داشته و نمى‌توان او را اخبارى به معناى سوم دانست.‏

تغاير علم خدا با مشيّت و اراده او

علم خدا از صفات ذات خداست و در قرآن و روايات اهل‌بيت : بر معرفت علم خداوند تأكيد شده است.‏
مشيّت و اراده خداوند از صفات فعل خداوند، و غير از علم و قدرت اوست. فلاسفه اراده خداوند را همان علم او به نظام احسن تعريف كرده و ‏علم خدا را علّت صدور مخلوقات از ذات بارى تعالى مى‌دانند.‏
علّامه نمازى شاهرودى در كتاب مستدرك سفينة البحار ذيل مادّه عَلِمَ، به بررسى علم خداوند به عنوان صفت ذاتى، ازلى و ابدى بودن، با استناد ‏به آيات و روايات پرداخته، و معتقد است خلقت بر اساس علم الهى است و به مشيّت و اراده اوست وتحقّق و عدم تحقّق معلومات،تأثيرى در ‏علم خداوند ندارند و علم خداوند از معلوم بى‌نياز است و تغيير و تبديل و يا تعيين يك نظام تامّ امكانى در مخلوقات موجب تغيّر در علم خدا ‏نمى‌شود.‏
مشيّت، فعل خدا و حادث است و مخلوقات به مشيّت او محقّق مى‌شوند. مشيّت و اراده به لحاظ معنا تقريباً مترادف و به معنى طلب كردن و ‏خواستن است. فلاسفه معتقد به ذاتى بودن اراده خداوند هستند.‏