شهادت اصحاب – بُریر بن حضیر 1

 ابن صباغ گوید: مردی وارسته و پارسا به نام یزید بن حصین با امام حسین (ع) بود. به امام عرض کرد: ای پسر پیامبر! مرا اجازه بده تا پیش سرکرده‌ی این گروه عمر سعد بروم و درباره‌ی آب با او حرف بزنم. شاید دست (از محاصره‌ی آب) بردارد. امام اجازه داد و فرمود: اختیار با […]

شهادت اصحاب – عمر بن خالد صیداوی

خوارزمی گوید: عمرو بن خالد صیداوی به حضور امام حسین (ع) آمد و گفت: تصمیم گرفته‌ام به یارانم بپیوندم. خوش ندارم که بمانم و تو را تنها و کشته ببینم. امام به او فرمود: برو، ساعتی دیگر ما هم به تو ملحق می‌شویم. رفت و نبردی دلاورانه کرد تا به شهادت رسید.     قال […]

شهادت اصحاب – عابس و شوذب

طبری گوید: عابس بن ابی شبیب شاکری و شوذب، غلام بنی شاکر آمدند. پرسید: شوذب! در دل تصمیم داری چه کنی؟ گفت: چه کنم! همراه تو، در راه دفاع از پسر دختر پیامبر خدا می‌جنگم تا کشته شوم. گفت: همین‌گونه دربارۀ تو گمان بود. پس به جنگ در برابر امام بشتاب تا شهادت تو را […]

شهادت اصحاب – حنظلة بن اسعد شبامی

طبری گوید: حنظلة بن اسعد شبامی آمد و در برابر امام ایستاد و خطاب به سپاه دشمن، آیاتی از قرآن را خواند که هشدار نسبت به نزول عذاب الهی بود: «يَا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزابِ…» و آن‌گاه گفت: ای قوم! آیا حسین را می‌کشید تا عذاب سخت الهی بر شما فرود آید؟ […]

شهادت اصحاب – دو جوانمرد جابری

خوارزمی گوید: سیف بن حارث و مالک بن عبد الله، دو جوان جابری از قبیلۀ همدان پیش آمدند و به امام سلام گفته و خداحافظی کرده و به میدان شتافتند و پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسیدند.     قال الخوارزمیّ: (ثم) جاء سیف بن الحرث بن سریع و مالک بن عبد الله بن […]

 شهادت اصحاب – دو جوان غفاری

خوارزمی گوید: عبد الله و عبد الرحمان از قبیلۀ غفار نزد امام حسین (ع) آمدند و سلام داده و گفتند: یا ابا عبد الله! دوست داریم از تو دفاع کنیم و در برابر تو کشته شویم. امام فرمود: آفرین بر شما! نزدیک بیایید. آن دو گریان پیش امام آمدند. حضرت فرمود: ای برادر زادگانم! چراگریه […]

شهادت اصحاب – جون، غلام ابوذر 2

علامۀ مجلسی گوید: امام باقر (ع) از امام سجّاد (ع) روایت کرده که مردم در میدان حاضر می‌شدند و کشتگان را به خاک می‌سپردند. پس از ده روز جسد جون را یافته که بوی مشک از آن برمی‌آمد. رضوان خدا بر او باد!      قال المجلسیّ: و روی عن الباقر (ع) عن علیّ بن […]

شهادت اصحاب – جون، غلام ابوذر 1

محمّد بن ابی طالب: جون غلام ابوذر غفاری که سیه‌فام بود آمادۀ نبرد شد. امام حسین (ع) به او فرمود: از طرف من آزادی. تو در پی ما آمدی تا به عافیت برسی، خود را به راه ما گرفتار مکن. گفت: ای پسر پیامبر! من در دوران خوشی ریزه‌خوار شما بودم، اینک در سختی رهایتان […]

شهادت اصحاب – نافع بن هلال 2

طبری گوید: نافع بن هلال، نام خود را بر چوبه‌های تیرش نوشته بود و با آن تیرهای نشان‌دار تیر می‌انداخت و می‌گفت: «من جملی‌ام، من بر آیین علی‌ام». جز آنان که مجروح شدند دوازده تن از یاران عمر سعد را کشت. آن‌قدر شمشیر زد تا بازوهایش شکست و اسیر شد. شمر و همراهانش او را […]

شهادت اصحاب – نافع بن هلال 1

 خوارزمی گوید: پس از زهیر، نافع بن هلال- یا هلال بن نافع- به میدان رفت. وی به آنان تیر می‌افکند و تیرهایش خطا نمی‌رفت. دستانش را حنا زده بود. تیر می‌انداخت و می‌گفت: تیر می‌افکنم، تیرهایی نشان‌دار، و هراس جان را سودی نمی‌بخشد. تیرهایی زهرآگین که زمین دشمن را آکنده سازد. آن‌قدر تیر افکند تا […]

شهادت اصحاب – زهیر بن قین 2

طبری در این‌جا اشعاری نقل کرده که زهیر، خطاب به امام حسین (ع) خواند.     قال الطّبریّ: و أخذ يضرب عَلَى منكب حُسَيْن و يقول: أقدم هديت هادياً مهديّاً                                فاليوم تلقى جدّك النّبيّا و حسناً و المرتضى عَلِيّا                               و ذا الجناحين الفتى الكميّا و أسد اللَّه الشّهيد الحيّا[1] [1]– تاریخ الطبری 3: 328، […]

شهادت اصحاب – زهیر بن قین 1

خوارزمی گوید: پس از او زهیر بن قین به میدان آمد، در حالی که این‌گونه رجز می‌خواند: من زهیرم، پسر قین، با شمشیر از حسین (ع) در برابر شما دفاع می‌کنم. حسین (ع) یکی از دو سبط پیامبر و از عترت نیکو و پرهیزکار، و زینت و آراستگی است و آن بی‌شک رسول خداست. با […]

شهادت اصحاب – حبیب بن مظاهر

طبری گوید: حصین بن نمیر بر یاران امام حمله کرد. حبیب بن مظاهر با او رویاروی شد و با شمشیر بر صورت اسبش زد و او از اسب افتاد. یارانش شتافته او را نجات دادند. حبیب، رجز می‌خواند و خود را حبیب پسر مظاهر، تک‌سوار نبرد و باوفا و صبور می‌خواند و گروه خود را […]

شهادت اصحاب – سعید بن عبد الله حنفی

سیّد بن طاووس گوید: هنگام نماز ظهر شد. امام حسین (ع) به زهیر بن قین و سعید بن عبد الله فرمود: همراه با نیمی از یاران باقیمانده جلو بایستند. با آنان نماز خوف خواند. تیری به سوی حسین (ع) آمد. سعید بن عبد الله جلو رفت و همچنان خود را سپر تیرها ساخت تا آن‌که […]