حمله ی دوم 1

سیّد بن طاووس گوید: بعضی از راویان گفته‌اند: هرگز هیچ مغلوبی را که فرزندان، خاندان و یارانش کشته باشند، قوی دل‌تر از او ندیده‌ام. هر گاه مردان به او حمله‌ور می‌شدند، او با شمشیرش بر آنان حمله می‌کرد و آنان همچون فرار گله‌ی بزها از حمله‌ی گرگ، از برابر او می‌گریختند. به آنان که به […]

سیب بهشتی 2

ابی حمزه گوید: از ابی‌محیص روایت است که گوید: در کربلا با عمر سعد ملعون بودم، چون عطش بر حسین (ع) روی آورد، آن سیب را از درون جامه‌ی خویش درآورد و بویید و دوباره به جایش گذاشت. چون شهید شد، گشتم ولی آن را نیافتم، ولی صدایی شنیدم از سوی مردانی که آنان را […]

سیب بهشتی 1

فتال نیشابوری گفته است: امّ سلمه گوید: پیامبر (ص) نزد من بود. جبرئیل نازل شد. آن دو با هم گفتگو می‌کردند که حسن بن علی (ع) در زد. رفتم تا در را باز کنم. دیدم حسین (ع) هم با اوست. هر دو وارد شدند. چون چشمشان به جدّشان پیامبر خدا افتاد، جبرئیل در نظرشان مانند […]

وداع امام حسین علیه السلام 4

اسفراینی گفته است: گریه کن و بگو: ای کشته‌ای که کنار شطّ فرات، لب تشنه جان داد. گریه کن و بگو: ستونم شکست پس از آن‌که آن ستون، ستون‌ها را می‌لرزاند. آرزو داشتم که همواره تحت رعایت و محبّت او به سر برم. سکینه جانم! زودتر بیا نزدیک تا با تو آخرین وداع را انجام […]

وداع امام حسین علیه السلام 3

اسفراینی گفته است: امام حسین (ع) خواست از زنان خداحافظی کند، در حالی که ناامید از زندگی بود و گریان. خواهرش زینب او را دید و گفت: چشمت گریان مباد! فرمود: چگونه نگریم که به زودی شما را میان دشمنان به عنوان اسیری خواهند برد. صدا زد: امّ کلثوم، رقیه، عاتکه، سکینه، خداحافظ! امّ کلثوم […]

وداع امام حسین علیه السلام 1

علّامه مجلسی گفته است: در بعضی کتاب‌ها آمده است که امام حسین (ع) چون به هفتاد و دو شهید از اهل بیت خویش نگاه کرد، رو به خیمه صدا زد: ای سکینه! ای فاطمه! ای زینب! ای امّ کلثوم! خداحافظ! سکینه صدا زد: پدر! آماده‌ی مرگ شده‌ای؟ فرمود: چگونه آماده نشود کسی که یار و […]

شب اول محرم + کلیپ

برای دانلود کلیپ « دعای جوشن کبیر » مربوط به این جلسه، با حجم 9 مگابایت، اینجا کلیک نمایید. برای دانلود کلیپ « نماز جعفر طیار » مربوط به این جلسه، با حجم 14 مگابایت، اینجا کلیک نمایید. برای دانلود کلیپ « اُفَوّضُ أمری إلی الله » مربوط به این جلسه، با حجم 11 مگابایت، […]

عریان ساختن جسم مطهّر امام حسین علیه السلام 3

ابن شهر آشوب گفته است: سپس فرمود: جامه‌ای برایم آورید که کسی رغبتی در آن نکند تا زیر جامه هایم بپوشم که عریانم نکنند، چرا که من کشته می‌شوم و غارت می‌گردم. شلوارکی آوردند. آن را نپوشید و گفت: این جامه‌ی اهل ذلّت است. سپس چیزی آوردند که گشادتر از آن و کوتاهتر از شلوار […]

عریان ساختن جسم مطهّر امام حسین علیه السلام 2

ابن عساکر گفته است: چون حسین بن علی (ع) احساس کرد که شهید خواهد شد، فرمود: جامه‌ای برای من بیاورید تا کسی در آن رغبت نکند؛ آن را زیر لباسهایم بپوشم تا عریانم نکنند. گفتند: شلوارک، فرمود: آن لباس اهل ذلّت است. جامه‌ای دیگر گرفت و آن را پاره کرد و از زیر جامه‌اش پوشید. […]

عریان ساختن جسم مطهّر امام حسین علیه السلام 1

سیّد بن طاووس گوید: راوی گفته است، امام حسین (ع) فرمود: جامه‌ای برایم بیاورید که کسی در آن رغبتی نکند تا آن را زیر جامه‌هایم بپوشم تا مرا عریان نکنند. شلواری کوچک[1] آوردند. فرمود: نه، این جامه‌ی ذلیلان است. پیراهن کهنه‌ای گرفت، آن را از چند جا پاره کرد و زیر لباس‌هایش پوشید. چون به شهادت […]

اصابت تیر بر پیشانی امام حسین علیه السلام 2

طبری گوید: ابو مخنف از صقعب بن زهیر از حُمید بن مسلم نقل می‌کند: امام حسین (ع) جبّه‌ای از خز داشت، عمامه بر سر نهاده بود، و خضاب بر موهای خویش زده بود و شنیدم پیش از کشته شدن، در حالی که بر روی دو پا مثل سواره‌ای شجاع می‌جنگید و مواظب تیراندازان بود و […]

اصابت تیر بر پیشانی امام حسین علیه السلام 1

ابن اعثم گوید: سپس مردی از آنان به نام ابو جنوب جعفی تیری افکند که بر پیشانی امام فرود آمد. حسین (ع) تیر را درآورد و کنار انداخت. خون‌ها بر صورت و محاسن حضرت جاری شد. حسین (ع) گفت: خدایا! می‌بینی که از دست این بندگان نافرمان و طغیانگر تو در چه حالی هستم. خدایا! […]

تسلّط امام حسین علیه السلام بر آب 2

طبری گوید: هشام بن نقل از عمرو بن شمر، از جابر جعفی روایت کرده است که: امام حسین (ع) تشنه شد و تشنگی‌اش شدّت یافت. نزدیک شد تا آب بنوشد، حصین بن نمیر تیری افکند که به دهان امام نشست. امام شروع کرد به گرفتن خون از دهانش و آن را به آسمان پاشید. سپس […]

تسلّط امام حسین علیه السلام بر آب 1

ابن شهر آشوب گوید: ابو مخنف از جلّودی روایت کرده است که حسین (ع) بر اعور سلمی و  که با چهار هزار نفر مأمور شریعه بودند حمله کرد و اسب را وارد فرات کرد. چون اسب سر فرود آورد که آب بنوشد، امام (ع) فرمود: تو تشنه‌ای، من هم تشنه‌ام. به خدا قسم آب نخواهم […]