قاتل تبهکار 1

ابن شهر آشوب گوید: عمر سعد نزدیک آمد و گفت: سرش را جدا کنید. نصر بن خرشه جلو آمد. همچنان با شمشیرش بر آن حضرت ضربه میزد. عمر سعد خشمگین شد و به خولی گفت: فرود آی و سرش را جدا کن. فرود آمد و سر مطهّر حضرت را جدا کرد. قال ابن […]
فاجعهی بزرگ 3

طبری گوید: عمر سعد نزدیک حسین (ع) آمد. زینب (ع) به او گفت: ای پسر سعد! آیا ابو عبدالله را میکشند و تو به او نگاه میکنی؟ گوید: گویا اشکهای عمر سعد را میبینم که بر صورت و محاسنش جاری است. آنگاه عمر سعد روی خود را از زینب برگرداند.. زمانی طولانی از روز گذشت […]
فاجعهی بزرگ 2

محمّد بن سعد گوید: مدّتی دراز از روز درنگ کردم و مردم نسبت به او وقتگذرانی میکردند و خوش نداشتند که علیه او اقدام کنند. شمر بن ذی الجوشن بر آنان فریاد کشید: مادرتان به عزایتان بنشیند! منتظر چه هستید؟ کار او را بسازید. نخستین کسی که سراغ آن حضرت رفت زرعة بن شریک تمیمی […]
فاجعهی بزرگ 1

سیّد بن طاووس گوید: هلال بن نافع گوید: من با اصحاب عمر سعد ایستاده بودم که فریادگری صدا زد: ای امیر! مژده بده. این شمر است که حسن (ع) را کشت. من از میان دو صف بیرون آمده، کنار حسین (ع) آمدم، در حالی که جان میداد. به خدا سوگند هرگز مغلوبِ به خون آغشتهای […]
دعای امام حسین علیه السلام در واپسین لحظات زندگی

شیخ طوسی روایت کرده است: آن حضرت گفت: «خدایا! ای بلند مرتبه! ای بزرگ شوکت! ای سخت انتقام گیرنده! ای بینیاز از آفریدهها! ای گسترده کبریاء! ای که به هر چیز که بخواهی توانایی!رحمتت نزدیک، و عدهات راست، نعمتت فراوان، آزمایشت نیکوست. آنگاه که بخوانندت نزدیکی، به آنچه آفریدهای احاطه داری، توبهی توبهکنندگان را میپذیری، […]
بیرون آمدن زینب علیه السلام از خمیه

سیّد بن طاووس گوید: راوی گوید: زینب از در خیمه بیرون آمد، در حالی که صدا میزد: وای برادرم! وای سرورم! وای خاندانم! کاش آسمان بر زمین فرود میآمد! کاش کوهها از هم متلاشی میشدند. شمر فریاد زد: دربارهی این مرد منتظر چه هستید؟ از هر طرف بر امام حسین (ع) حملهور شدند. زرعة بن […]
نفاق و خطرناک تر از نفاق 2

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1] «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2] «إِلَهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى». نفاق عوامل عمدهی شکست اسلام موضوع بحث ما نفاق و خطرناکتر از نفاق است. از عواملی که شکستهای عمدهی اسلام را میشود […]
هجوم بر امام حسین علیه السلام 2

خوارزمی گوید: سپس شمر فریاد زد: دربارهی او منتظر چه هستید؟ تیرها، نیزهها و شمشیرها از هر سو آن حضرت را در میان گرفت. مردی به نام زرعة بن شریک، ضربت سختی بر حضرت زد. سنان بن انس هم تیری بر گلوی حضرت زد. صالح بن وهب نیر با نیزه، ضربت محکمی بر تهیگاه امام […]
هجوم بر امام حسین علیه السلام 1

خوارزمی گوید: سپس آن حضرت از جنگ ناتوان شد و سر جای خود ایستاد. هر یک از مردم که به طرف او میآمد (و او را در آن حال میدید) برمیگشت و خوش نداشت که دستش به خون او آغشته شود تا آنکه مردی از طایفهی کنده به نام مالک بن نسر آمد و با […]
امام حسین علیه السلام و مسلم بن رباح

ابن عساکر، با سند خویش از مسلم بن رباح، غلام حضرت علی (ع) نقل کرده است که: من با حسین (ع) در روز شهادتش بودم. تیری به صورت آن حضرت خورد. به من فرمود: ای مسلم! دستانت را به خون نزدیک کن. چنان کردم. چون دو دستم پر از خون شد، فرمود: آن را در […]
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 3

شیخ مفید گفته است: سپس امام حسین (ع) دست خود را به آستان الهی بلند کرد و گفت: خداوندا! اگر آنان را تا مدّت معینی بهرهمند خواهی کرد، پس آنان را دچار تفرقه و تشتّت ساز. والیان را هرگز از آنان خشنود مکن. آنان دعوتمان کردند تا یاریمان کنند، سپس تجاوز کرده و ما را […]
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 2

سیّد بن طاووس گوید: حرملهی ملعون تیری افکند و او را در دامن عمویش حسین (ع) به شهادت رساند. قال السیّد بن طاووس: فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ لعنه الله بِسَهْمٍ، فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِي حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ (ع).[1] [1]– اللهوف: 173، البحار 45: 53، اعیان الشّیعة 1: 609.
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 1

شیخ مفید گفته است: سپس عبدالله، پسر امام حسن مجتبی (ع) که نوجوانی نابالغ بود، از پیش زنان بیرون آمد و آمد تا کنار عمویش حسین (ع) ایستاد. زینب، دختر علی (ع) خود را به او رساند تا او را نگه دارد. حسین (ع) به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگه دار! عبدالله نپذیرفت و […]
حمله ی دوم 2

خوارزمی گوید: سپس به نبرد پرداخت تا آنکه هفتاد دو زخم بر پیکرش نشست. ایستاد تا بیاساید، در حالی که از پیکار، ناتوان شده بود. در حالی که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانی او خورد و خونها از پیشانیاش جاری گشت. جامه برگرفت تا خون از پیشانیاش پاک کند که تیر سه شعبهی […]