سیاهپوشی 1

 برقی با سند خود روایت می‌کند: چون حسین بن علی (ع) به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباس‌های سیاه و پشمینه پوشیدند و از سرما و گرما شکوه نمی‌کردند و امام سجّاد (ع) برای برپایی ماتمشان برای زنان غذا تهیه می‌کرد.     روی البرقیّ: عن الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ بن ناصح، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْحُسَيْنِ […]

ورود اهل بیت علیه السلام به خانه پیامبر صلی الله علیه وآله

 ابن نما گوید: امام سجّاد (ع) و همراهانش وارد خانه‌ی پیامبر شدند. آن را خالی و غم‌آلود و حزن‌انگیز دیدند که سایه‌ی مصیبت‌ها بر سر آن بود و با فقدان آن سروران، صحنه‌هایی وحشت‌آلود داشت. (وی سپس با آوردن جملات و متونی شاعرانه و ادبی از زبان آن خانه‌های خالی از ساکنانش، به ترسیم مظلومیّت […]

سوگواری در مدینه 2

 علّامه‌ی مجلسی روایت می‌کند: چون امّ کلثوم به سمت مدینه روی کرد، گریان شد و اشعاری به این مضمون سرود: ای مدینه‌ی جدّمان ما را مپذیر که با حسرت‌ها و اندوه‌ها آمده‌ایم. به رسول خدا (ص) از طرف ما خبر بده که ما دچار فاجعه‌ی شهادت پدرمان شده‌ایم، مردانمان در کربلا بی‌سر بر زمین افتاده‌اند […]

نفهمی عمدی 5 – با بررسی موردی مردم کوفه

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد».[1] رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ يَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی‏ * يَفْقَهُوا قَوْلی‏».[2] «إِلَهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى‏».[3] تعلّقات دلیل نفهمی عمدی بحثی که این شب‌ها محضر شما هستیم، نفهمی‌های عمدی است. یعنی آن چیزهایی که […]

سوگواری در مدینه 1

سیّد بن طاووس نقل می‌کند: امام سجّاد (ع) با خانواده و اهل بیت به سوی مدینه کوچ کردند. حضرت به خانه‌های خویشان و مردان رو کرد؛ خانه‌هایی که با زبان حال، نوحه‌گری می‌کردند و گریان بودند، چرا که حامیان و مردان خود را از دست داده بودند. گریه‌ی داغداران بر آنان نوحه‌گر بود و بادیه‌نشینان […]

بازگشت اهل بیت علیه السلام به مدینه

 سیّد بن طاووس نقل می‌کند: از کربلا به قصد مدینه جدا شدند. بشیر بن حذلم گوید: چون به مدینه نزدیک شدیم، امام سجّاد (ع) فرود آمد و بار خود گشود و خیمه زد و زنان را پیاده کرد و فرمود: ای بشیر! خدا پدرت را بیامرزد که شاعر بود! آیا تو هم می‌توانی شعر بگویی؟ […]

جابر، کنار قبر امام حسین علیه السلام

علّامه‌ی مجلسی با سند خویش از عطیه‌ی عوفی نقل می‌کند: همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر حسین بن علی (ع) بیرون شدیم. چون به کربلا وارد شدیم جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد و دو جامه به بر کرد. کیسه‌ای گشود که در آن سُعد (عطری معروف) بود. آن را به […]

ورود اهل بیت به کربلا 2

علّامه مجلسی گوید: فرستاده‌ی یزید، پا به پای اهل بیت و جلو آن‌ها می‌رفت. هر گاه فرود می‌آمدند، او و همراهانش فاصله می‌گرفتند و مثل نگهبانان در اطراف پراکنده می‌شدند. هر گاه یکی از افراد کاروان می‌خواست وضو بگیرد، فرود می‌آمد، نیازهایشان را برمی‌آورد و ملاطفت می‌کرد تا به مدینه رسیدند. حارث بن کعب: فاطمه‌ […]

ورود اهل بیت به کربلا 1

 سیّد بن طاووس گوید: چون خانواده‌ی امام حسین (ع) از شام برگشته به عراق رسیدند، به راهنما گفتند: مرا از راه کربلا ببر. به محلّ شهادت امام رسیدند. جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردانی از خاندان پیامبر را دیدند که برای زیارت قبر حسین (ع) وارد شده‌اند. همزمان به هم […]

خروج اهل بیت علیه السلام از شام 2

فتال گوید: آن‌گاه یزید، نعمان بن بشیر را خواست و به وی گفت: آماده شو تا همراه این زنان به مدینه بروی. و چون خواست آنان را آماده‌ی رفتن سازد، علیّ بن الحسین (ع) را خواست و با او خلوت کرد و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت کند! اگر من با پدرت مواجه می‌شدم، […]

خروج اهل بیت علیه السلام از شام 1

ابن شهر آشوب گوید: روایت شده که یزید بر اهل بیت عرضه کرد که در دمشق بمانند. آنان نپذیرفتند و گفتند: ما را به مدینه برگردان که محلّ هجرت جدّ ماست. یزید به نعمان بن بشیر که از اصحاب پیامبر بود گفت: اینان را به نحو مناسب و شایسته‌ای آماده کن و مردی امین و […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 13

محمّد بن ابی‌طالب گوید: یزید چون از بروز فتنه و اختلاف نگران بود، به عذرخواهی پرداخت و از ابن زیاد انتقاد کرد و امام سجّاد (ع) را مورد احترام قرار داد و زنان اهل بیت را به خانه‌ی مخصوص خود منتقل کرد و صبح و شام با امام سجّاد (ع) غذا می‌خورد. همه‌ی حاضران از […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 12

 علّامه مجلسی گوید: از هند همسر یزید نقل شده است: خوابیده بودم. دیدم دری از آسمان باز شد. فرشتگان دسته دسته پیش سر مطهّر حسین (ع) می‌آیند و بر آن سر سلام می‌دهند. در همین حال ابری را دیدم که از آسمان فرود آمد. مردان بسیاری در آن بودند. مردی خوش سیما و ماهگون هم […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 11

 خوارزمی با سند خویش نقل می‌کند: چون سر مطهّر امام حسین (ع) را در شام آویختند، خالد بن عفران که از تابعین برجسته بود خود را از دوستانش پنهان ساخت. یک ماه به دنبالش می‌گشتند و چون یافتند، پرسیدند: چرا گوشه‌گیر شده‌ای؟گفت: نمی‌بینید چه بر سرمان آمده است!؟ آن‌گاه اشعاری با این مضمون خواند: ای […]