تا پرچم سرخ عشق، بر دوش من است

تا پرچم سرخ عشق، بر دوش من است شوق ظفر و صبر، هم آغوش من است یک لحظه مرا نمی گذارد آدم این ناله ی العطش که در گوش من است شاعر: شفق خراسانی

در سایه ی خورشید جلی می رفتی

در سایه ی خورشید جلی می رفتی دنبال ولایت ولی می رفتی پشت سر دوستاره ی چون ماه تو سایه به سایه ی علی می رفتی شاعر: شفق خراسانی

در چشم کسی که روشن است از احساس

در چشم کسی که روشن است از احساس زیبایی نسترن، فریبایی یاس لبخند ستاره ها، درخشیدن ماه زیباست ولی، نه چون جمال عباس شاعر: شفق خراسانی

من حیدری ام، هیبت من صف شکن است

من حیدری ام، هیبت من صف شکن است این نیست زره به قامت من، کفن است حاشا که من از حسین بردارم دست چون غیرت ذوالفقار میراث من است شاعر: شفق خراسانی

عباسم و در پی خطر می گردم

عباسم و در پی خطر می گردم دورو بر خیمه بیشتر می گردم صد بار اگر علقمه را فتح کنم لب تشنه تر از گذشته برمی گردم شاعر: شفق خراسانی

گرم است به میراث شجاعت پشتش

گرم است به میراث شجاعت پشتش شالوده مرگ نرم شد در مشتش از شط فرات کی کند خواهش آب وقتی دریا می چکد از انگشتش شاعر: شفق خراسانی

گاهی به حضور مهر، ای ماه برو

گاهی به حضور مهر، ای ماه برو تا جاذبه ی سیر الی الله برو زینب، به طنین گام تو دلگرم است گاهی جلو خیمه ی او راه برو شاعر: شفق خراسانی

مشتاق حسین، قلب مجروحت بود

مشتاق حسین، قلب مجروحت بود این عشق، همان سفینه ی نوحت بود زیبایی و تابناکی چهره ی تو از پرتو روشنایی روحت بود شاعر: شفق خراسانی

مشتاقم و غیر من کسی ساقی نیست

مشتاقم و غیر من کسی ساقی نیست در هیچ دلی این همه مشتاقی نیست در سینه ام آرزوی سقایی هست افسوس که دست در تنم باقی نیست شاعر: شفق خراسانی

یک لحظه در آب نور مهتاب افتاد

یک لحظه در آب نور مهتاب افتاد در گیسوی موج آبها، تاب افتاد این حالت جذر و مد دریا از چیست؟ عکس رخ ساقی است که در آب افتاد شاعر: شفق خراسانی

ای جلوه ای از جمال ایزد عباس

ای جلوه ای از جمال ایزد عباس حسن تو به ماه طعنه می زد عباس غیر از تو ندیده ام کسی دستش را در پای برادرش بریزد عباس شاعر: شفق خراسانی

پیچید علمدار علم هایش را

پیچید علمدار علم هایش را تقدیم بنفشه کرد غمهایش را از اسب چو بر خاطره ی خاک افتاد بوسید زمین، ناز قدمهایش زا شاعر: شفق خراسانی

چون ماه تمام، نور افشاندی تو

چون ماه تمام، نور افشاندی تو در قله ی ایثار و شرف مانده ی تو با داشتن برادری مثل حسین تنها یک جا برادرش خواندی تو؟! شاعر: شفق خراسانی

شد چشم امام عاشقان خون آلود

شد چشم امام عاشقان خون آلود از غم کمرش شکست، اما فرمود جمله معجزات پیغمبر عشق شق القمر ماه بنی هاشم بود شاعر: شفق خراسانی