سکینه این من، این خون جبینم

سکینه این من، این خون جبینم نشد آب آورم ای نازنینم اگر دیدی سرم را بر سر نی جلو رو تا که اشکت را نبینم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
مقاوم ایستادم، پا فشردم

مقاوم ایستادم، پا فشردم به دریا آبرو از آب بردم ز بس از دخترت شرمنده بودم پیمبر آب داد، آما نخوردم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
برون از رگ رگ من، خون بیارید

برون از رگ رگ من، خون بیارید به قتلم روی در هامون بیارید برای آنکه زهرا را ببینم ز چشم تیر را بیرون بیارید شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
مرا از کودکی خون جگر بود

مرا از کودکی خون جگر بود هوای ترک دست و ترک سر بود اگر بودم کنار بیت زهرا برای فاطمه، دستم سپر بود غلامرضا سازگار(میثم)
تا مهر علی سکه ی رایج باشد

تا مهر علی سکه ی رایج باشد تا قهر علی بهر خوارج باشد تا پرچم کربلاست هم رنگ شفق عباس علی باب حوائج باشد شاعر: شفق خراسانی
ای قافله ی قیام را پیشاهنگ

ای قافله ی قیام را پیشاهنگ آئینه ی پیشانی ات از خون گلرنگ پیش از تو اگر که آبرو داشت، گذشت بعد از تو، فرات می زند سر بر سنگ شاعر: شفق خراسانی
دل پیش تو جان عذر خواه آوردست

دل پیش تو جان عذر خواه آوردست جان در قدم تو اشک و آه آوردست ما، در چه حسابیم در آنجا که حسین از شدت غم بر تو پناه آوردست شاعر: شفق خراسانی
از دیده ی خود سوده ی الماس بگیر

از دیده ی خود سوده ی الماس بگیر الماس بده، عطر گل یاس بگیر از شدت غم اگر فتادی از پای دستی به ضریح پاک عباس بگیر شاعر: شفق خراسانی
وقتی که حسین لاله می چید اینجا

وقتی که حسین لاله می چید اینجا یک پیکر قطعه قطعه را دید اینجا فرمود به خیمه بردنش ممکن نیست آدینه و عطر و گل بیارید اینجا شاعر: شفق خراسانی
از همسفران من کسی باقی نیست

از همسفران من کسی باقی نیست بر دامن شوق، دست مشتاقی نیست این شیهه ی اسب بی سوار، این شمشیر این علقمه، این مشک، ولی ساقی نیست شاعر: شفق خراسانی
ای چشم به خون خفته و ای چشمه ی اشک

ای چشم به خون خفته و ای چشمه ی اشک باران به تو می برد در این صحرا رشک از دجله نخورد آب، حتی، ماهی از علقمه سیراب نشد حتی، مشک شاعر: شفق خراسانی
ای علقمه، شرم از تو رو می گیرد

ای علقمه، شرم از تو رو می گیرد نفرین خدا تو را فرو می گیرد سیراب کن آئینه ی بازویش را وقتی که ابالفضل وضو می گیرد شاعر: شفق خراسانی
ای منتظر تو، روح طوفانی آب

ای منتظر تو، روح طوفانی آب ای عکس تو، شانه ی پریشانی آب یا علقمه را ببوس با تشنه لبی یا مهر عطش بزن به پیشانی آب شاعر: شفق خراسانی
ما آینه ی جمال رویت هستیم

ما آینه ی جمال رویت هستیم برگرد عمو، چشم به راحت هستیم هرچند در آتش عطش می سوزیم لب تشنه ی یک جرعه نگاهت هستیم شاعر: شفق خراسانی